هاشمي به روايت هاشمي(25)
روزنامه اعتماد مصاحبه مركز اسناد انقلاب اسلامي با آيتالله هاشمي را روز نوزدهم دي منتشر كرد كه ادامه آن به صورت روزانه منتشر خواهد شد. آيتالله هاشميرفسنجاني در ادامه اين مصاحبه خاطراتي از اتفاقات مدرسه فيضيه و اعزام طلاب علوم اسلامي به سربازخانه نكاتي را تشريح ميكند كه در شماره امروز ميخوانيد.
از اتفاقات مدرسه فيضيه خاطره داريد؟
ظاهرا برنامه ريخته بودند، چون اين شعار مبارزه در اكثريت توده مردم پذيرفته نميشود، تصميم گرفته بودند كه سركوب كنند مقاومتها را، اين سياست رژيم بود. تهديد هم كرده بودند، صريح هم گفته بودند، علم هم گفته بود ما آنجا عقبنشيني كرديم تا اينجا اينها بيايند جلو و ما حسابي سركوبشان كنيم. سياست سركوب داشتند براي مخالفان. هدايت امام هم خيلي خوب بود در قضيه. امام قضيه را به صورت مبارزه منفي خيلي جالبي درآوردند، منفي همراه با توضيح. مثلا من فكر ميكنم اولينبار همان عيد تحريم شد. يعني عيد نداشتيم، عيد را عزا اعلام كرديم. يا ماه رمضان يكي از كارهايي كه امام كردند شكست هم خورد وسطهايش ولي تاثيري كه كرد ماه رمضان را اعلام كرديم كه همه مساجد تعطيل قهر است. اين دو جنبه داشت يك جنبهاش اين بود كه اطلاع پيدا شده بود كه رژيم ميخواهد سركوب كند و هنوز آمادگي تحمل اين سركوبيها نبود، يكي هم ماه رمضان تعطيل براي مردم خيلي سنگين بود، مردم دعا و گريه و اين طور چيزها در ماه رمضان ميخواستند.
يعني مساجد تحريم بشود در ماه رمضان؟
بله. سياست امام اين شده بود كه حالت مثلا قهر و همراه با توضيح و قيافه اينكه دارند همه مسائل اسلامي را سركوب ميكنند، بگيرند. سياست آنها هم اين بود كه بكشند در ميدان بعضيها را زهر چشمي بگيرند. ديگران را بترسانند حسابي. كه نمونههايي اينجا و آنجا پيدا ميشد كه ميگرفتند ميزدند، حمله ميكردند. در روزنامهها و اينها، تهديد ميكردند.
شاه خودش آمد ميدان، در آن قضيه، علم و آنها كارگردان بودند. اينجا اولينباري بود كه ديگر شاه ميداندار شد براي يك كاري. مردم هم ميترسيدند وقتي كه اسم شاه ميآمد ديگر، بيشتر ترس داشت ديگر. كه در مقابل آن كسي چيزي نتواند بگويد حادثه مدرسه فيضيه كه اتفاق افتاد خب، اين حادثه دنبال همان مساله تحريم عيد و اعلام عزا بود. آنها هم خيلي سختشان بود كه ما اين كار را بكنيم. اعلاميه ميدادند كه اينها فقط براي مردم گريه ميخواهند يك عيدي مردم دارند اين عيد را هم ميخواهند از دست مردم بگيرند، چيزهاي اين طوري آنها جبهه ملي و اينها عمل به نام آنها البته. عليه اين چيز ميدادند و خيلي عوامفريبي ميكردند در كارها. حادثه مدرسه فيضيه كه اتفاق افتاد آن روز گارديها و ساواكيها و ارتشيها و اينها، افرادي را جمع كردند حالا تركيبشان چه بود؟ يكي از كارهايي كه شما بايد بكنيد اين است كه تركيب اينها را پيدا كنيد، در اين اسناد الان هست در
ساواك يقينا هست. مولوي اصلا اين را اداره كرده بود كه آن موقع بايد پيدا كنيد ببينيد برنامه چه بوده...
امكان دارد بدون اينكه جايي ثبت شود عمل كرده باشند؟
نميشود اين طور باشد. يك كارهايي به اين وسعت بايد نامهنگاري داشته باشد، بايد دنبال كنيد پيدا كنيد. من در باغ شاه -كه رفتم حالا در حادثه بعدي- در باغ شاه كه من رفتم آنها كه آمده بودند مدرسه فيضيه آنجا بودند. من آنجا خيليهايشان را ميديدم. ميآمدند تعريف ميكردند براي ما افرادي كه شركت كرده بودند از گارديها و ارتشيها و چتربازها و آنهايي كه آنجا بودند. آن موقع مسائل قشقايي و اينها هم بود. آنجا هم مساله داشتند آنها و يك مقدار هم از آنها ميترسيدند ديگر. بهانه خوبي برايشان دست ميداد كه ارتباط پيدا بكنند. آن طور كه به ما گفتند اينها براي سه جا برنامه داشتند يكي منزل امام، يكي مدرسه فيضيه، يكي هم جلسه آقاي شريعتمداري. منزل امام را كه آمدند ما آنجا بوديم آنجا نشد كاري كنند يك چند تا صلوات فرستادند امام تهديد كردند. ضمنا آنجا كوچه بود، اينها ميدان فرار نداشتند. بعد ما مطلع شديم كه از لحاظ سوقالجيشي ميدان براي اينها مناسب نبوده و الاّ شايد اين برنامه را ترجيح ميدادند كه در بيت امام انجام شود، آنجا وضع كوچهها و اينها طوري بود كه اينها را به خطر ميانداخت؛ از پشتبامها مردم ميزدند نابودشان ميكردند. دخالت پليس و اينها به اين آساني نبود در آنجا، اصلا ميدان تحرك نداشت. فكر نميكردند جمعيت اينقدر باشد. اينها وقتي آمدند آن كوچه و تا آن يخچال قاضي پر از جمعيت بود. با بلندگو و اينها، صحبت ميشد اين بود كه آنجا نتوانستند. امام هم تهديد كردند كه ميروند حرم و اينها هم چند تا صلوات فرستادند نشد. مدرسه حجتيه را هم ما شنيديم آن ميرهاي [ميري] آنها آن اطرافيان آقاي شريعتمداري بودند آن دوتا از پهلوانان قم...