• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4032 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲ اسفند

محمود سريع القلم در نقد فرهنگ سياسي ايراني:

خودبزرگ پنداري

محسن آزموده

 

 

علوم سياسي به چه كار مي‌آيد؟ اين پرسش اصلي پيش‌همايش سالانه انجمن علوم سياسي ايران با عنوان اصلي «آناتومي علوم سياسي در ايران» بود كه عصر روز دوشنبه سي‌ام بهمن‌ماه در تالار اجتماعات دانشكده اقتصاد و علوم سياسي دانشگاه شهيد بهشتي برگزار شد. اين نشست مقدمه‌اي بر اصل همايش اين انجمن است كه قرار است دهم اسفندماه برگزار شد. طبق برنامه اعلام شده بنا بود در اين نشست چهار ساعته ده استاد شناخته‌شده علوم سياسي سخنراني كنند؛ جواد اطاعت، محمدرضا تاجيك، اميرمحمد حاجي‌يوسفي، محمد‌علي حسيني‌زاده، محمد‌باقر حشمت‌زاده، محمود سريع‌القلم، داود فيرحي، حاتم قادري، عباس منوچهري و منصور ميراحمدي. البته از اين ميان محمدرضا تاجيك و داود فيرحي حضور نيافتند. از فحواي سخنان اين استادان بر مي‌آيد كه وضعيت علوم سياسي در كنار ساير علوم انساني و اجتماعي چندان مساعد نيست و پژوهشگران و فارغ‌التحصيلان اين رشته انگيزه‌اي براي پرداختن به آن ندارند. آنچه در ادامه مي‌خوانيد، گزارشي از سخنراني چهار تن از اين استادان است.

 

نخست: سهم روشنفكران و دانشگاهيان

محمود سريع‌القلم

 تا جايي كه تاريخ اروپا را خوانده‌ام و به كشورهاي مختلف دنيا سفر كرده‌ام، دريافته‌ام كه دو گروه در تغيير بسيار تعيين‌كننده بودند: 1- بازرگانان و صنعتگران و تجار و كساني كه در حوزه فناوري بودند. 2- سياستمداران: سياستمداراني چون گاندي، دوگل، فروغي، دكتر مصدق و امثالهم چه در شرق و چه در غرب كارهاي بزرگي مي‌توانند انجام بدهند. گاهي حتي يك نفر اين اندازه تعيين‌كننده است.

نقش سياستمداران و نخبگان اقتصادي را به‌طور تقريبي 80 درصد مي‌دانم. جايگاه روشنفكران در 20 درصد باقيمانده است. البته عوامل ديگري نيز دخيل است. اما روشنفكران در اين 20 درصد نقش دارند. اين ميزان از كشوري به كشور ديگر فرق مي‌كند. مثلا در جايي چون فرانسه اين تقريب خيلي بالا است و در كشوري چون پاكستان و اردن كم است.

دوم: كار روشنفكران و تحصيلكردگان

به نظر من كار اين گروه framing (فريمينگ) است. تعابيري چون «قالب‌بندي» و «چارچوب‌سازي» براي اين تعبير چندان دقيق نيست. در اوايل دهه 1370شمسي وقتي به دانشگاه شهيد بهشتي آمدم، ديدم عموم دانشجويان وقتي مي‌خواهند رساله بنويسند، كارشان قرائتي تاريخي از يك موضوع است. به عنوان كسي كه تمام تحصيلاتم در امريكا بوده، متوجه شدم اينجا متدولوژي (روش‌شناسي) تقريبا تعطيل است. بنابراين اولين كارم نگارش يك كتاب روش تحقيق بود. هيچ عالم علوم انساني بدون تسلط بر روش‌شناسي نمي‌تواند فريمينگ انجام دهد و در غير اين صورت به مجموعه‌اي از داده‌ها بدل مي‌شود كه به صورت مجمع الجزاير در يك متن علمي آمده است. تفاوت كارل ماركس و ميلتون فريدمن در فريمينگ است. يكي معتقد است نقش دولت 5 درصد و ديگري معتقد است نقش دولت 95 درصد است. اين فريمينگ شخص را از ديگري متمايز مي‌كند.

سوم: وظايف دانش آموختگان علوم سياسي

پاسخ اين پرسش را در 5 قسمت تسلسلي و انباشتي مطرح مي‌كنم:

1- واژه فكت (fact) را در اين كشور مقدس كنيم و به آن اهميت دهيم: نظام تصميم‌سازي و انديشه‌ورزي ما در اين كشور خواه در حوزه عمومي و خواه در حوزه تصميم‌سازي، بيش از 70 درصد، در يك دايره بسته تصور و تخيل و توهم شكل گرفته است. مثلا معاون وزير امور خارجه كشور ما چندي پيش در دانشگاه شهيد بهشتي گفت: «متاسفانه امريكا بر اساس منافع ملي خود عمل مي‌كند!» يا فردي در مجلس مي‌گويد: «اگر امريكا صداقت داشت، موضوع برجام حل مي‌شد» يا فردي در شهرستاني گفت: «آقاي رامسفلد تقوا ندارد». اهميت فكت در اين است كه فكر مي‌كنم 90 درصد آنچه گفته مي‌شود، پراپگندا
(propaganda يا تبليغات سياسي) است در حدي كه تحصيلكردگان نيز آن را قبول مي‌كنند و به زبان مي‌آورند. وظيفه ما اين است كه فكت را از پراپگندا جدا كنيم. اين نشان‌دهنده تفاوت ميان تحقيق و واقعيت با تبليغات سياسي دستگاه دولتي است. فاصله ميان اطلاعات غلط توسط ترامپ در امريكا و اعتراضات مردم كمتر از 15 دقيقه است. سي‌ان‌ان منتظر است ببيند كدام جمله ترامپ اشتباه است و فكت‌ها را به رييس‌جمهور امريكا بگويد. در همين هفته گذشته شنيديم كه در كشور ما هواپيما و هليكوپتر و جنگنده ساخته مي‌شود، يا گفته شده كه ما در ‌آي‌تي در خاورميانه حرف اول را مي‌زنيم. بنابراين ما در جامعه‌اي سرشار از تبليغات سياسي زندگي مي‌كنيم و كساني كه تحقيق نمي‌كنند، فكر مي‌كنند اينها حقايق است و عده‌اي با صداقت و خوش‌بيني آن را قبول مي‌كنند. بنابراين اولين وظيفه ما اين است كه از طريق كلاس تدريس، مصاحبه، وب سايت و تلگرام و دنياي مجازي فكت‌ها را بگوييم.

2- موضوع ما ايرانيان در تحقيق و نوشتن همچنان تعارضات با مدرنيته است: مساله اول و آخر ما اين است كه كجاي مدرنيته ايستاده‌ايم؟ اين فضيلت ابهام براي ما مضر و سم است. ما نمي‌توانيم بگوييم با دنيا ارتباط برقرار مي‌كنيم و بعد بگوييم شما را به لحاظ فلسفي قبول نداريم. ما نمي‌توانيم به آنها بگوييم، ايرباس و بويينگ و نرم‌افزار سوييفت را مي‌خواهيم، اما هيچ كدام از شما را قبول نداريم. معتقدم ما يك مساله اصلي بيشتر نداريم و آن ميزان تعامل و تعارض مان با مدرنيته در 170 سال گذشته است. اين سوال كليدي و مساله اساسي ما است. من تاكنون به 114 كشور رفته‌ام و در 614 كنفرانس بين‌المللي شركت كرده‌ام و دريافته‌ام كه ذهن ايراني خيلي پخش است. ما ذهن‌هاي متمركز بسيار كم داريم. من خيلي بيوگرافي مي‌خوانم. اگر بخواهم كانون يادگيري‌ام را از بيوگرافي‌ها بگويم اين است كه يك هنرمند يا دانشمند يا سياستمدار يا كارآفرين موفق كسي است كه متمركز باشد. بدون تمركز نمي‌توان موفق بود. نمي‌توان انواع و اقسام كارها را داشت و موفق بود. كسي دانشگاهي است كه تمام زندگي‌اش در دانشگاه است. ما مي‌خواهيم تمام مسائل عالم بشريت را حل كنيم و نمي‌توانيم. بنابراين مساله ما فهم و حل تعارضات خودمان و مدرنيته است. اگر اين چندهزار نفري كه در علوم انساني در ايران كار مي‌كنند، مي‌خواهند كاربردي باشند و گرهي از مسائل آن باز كنند و آن را به ريل بين‌المللي بازگردانند، بايد اين مساله را حل كنند. در سه بند باقيمانده به اين مي‌پردازم كه چه بايد كرد؟

3- قرارداد اجتماعي: ما ايراني‌ها هنوز قرارداد اجتماعي نكرده‌ايم. قرارداد اجتماعي اروپايي‌ها در سال 1762 توسط روسو نوشته شد. ما هنوز به يك چارچوب نظري فكري روشن كه همه ما را حول يك محور و استوانه فكري جمع كند، گرد نيامده است. بنابراين دغدغه ما در علوم سياسي و روابط بين‌الملل با اين متون فوق‌العاده و جذاب و خواندني كه ذخيره بشري در انديشه سياسي و جامعه‌شناسي سياسي و متون مقايسه است، اين است كه چگونه مي‌توانيم به قرارداد اجتماعي برسيم؟ چگونه يك نفر مي‌تواند بگويد من هم مسلمان هستم، هم ايراني و هم يك شهروند بين‌المللي كه قرابتي با خاورميانه و جامعه مسلمانان دارم. هر حكومتي در ايران بخشي از جامعه را رها كرده و آنها را غير خودي خوانده و گفته اگر دوست نداريد، از كشور برويد. اين روش حل مساله نيست. دغدغه نظري ما ايرانيان نداشتن قرارداد اجتماعي است.

4- مدنيت در كنار قرارداد اجتماعي: ما در نقطه صفر مدنيت هستيم. ما در كشوري زندگي مي‌كنيم كه به جايي نرسيده‌ايم كه اگر يك شهروند حرف متفاوتي نسبت به يك موضوع سياست خارجي در رابطه با مواضع رسمي كشور بگويد، لقب مي‌يابد. ما بايد زحمت بكشيم تا متفاوت بودن را به رسميت بشناسيم. 90 درصد مسائل ما داخلي است. اولين مساله در رشته علوم سياسي نوشتن قرارداد اجتماعي و مساله دوم ايجاد مدنيت و يادگيري آداب معاشرت اجتماعي است.

5- ايجاد ساختار: كل زندگي ساختار‌سازي است. من بارها به خلقيات ايرانيان اشاره و تاكيد كرده‌ام كه اين ويژگي‌ها معلول است و ذاتي نيست. براي درست كردن اين خلقيات نيازمند ساختارهاي حقوقي، قانوني و مدني براي اقتصاد، مدنيت، سياست خارجي و حل فساد هستيم. بنابراين مسائل ما خيلي روشن است و فقط بايد اينها را اجرا كنيم.

من معتقدم سرنوشت بشر توسط نخبگان (elites) رقم خورده است. اين نخبگان اعم از دانشمندان، نخبگان، نويسندگان، خبرنگاران، تحصيلكردگان، ثروتمندان، صاحبان صنايع و... هستند. كسي كه فكر مي‌كند نخبه است. حكومتي كه بر مبناي حرفه اي‌ها و بخش خصوصي نايستاده باشد، نمي‌تواند تصميم‌سازي كند. با پوپوليسم نمي‌توان يك كشور را اداره كرد و فقط مسائل به عقب مي‌افتد و منابع به هدر مي‌رود. همچنين معتقدم كه بسياري از مسائل ما به شخصيت و كاراكتر ما برمي‌گردد. بسياري از مشكلات ما ريشه در انديشه‌هاي ما ندارد. در كشور ما لايه‌هاي تفكر ديني، تفكر ليبرال، تفكر ملي- مذهبي، تفكر چپ، تفكر جهاني شدن هست اما ما هنوز به اين نقطه نرسيديم كه اينها را وارد ديالوگ كنيم. به نظر من كاراكتر ما اهل ديالوگ و يادگيري نيست. به نظر من خودبزرگ‌بيني و خودبزرگ‌پنداري بر استدلال و فكر ما غلبه دارد. بسياري از مسائل سياسي ما ريشه در حسد و نه اختلافات فكري دارد. بنابراين مشكل مسائل شخصي است. به عنوان كسي كه ملت‌هاي زيادي را مي‌شناسم، ملتي را در دنيا نمي‌شناسم كه مانند ملت ايران توان طراحي تزيينات فلسفي براي اختلافات فكري‌اش داشته باشد. بعد از ما روس‌ها هستند. اگر دانش ما به همراه شخصيت ما رشد نيابد، تحصيلات براي ما مضر است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون