• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4032 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲ اسفند

اي آيينه بگو از من بدتر كيست؟!

نازنين متين‌نيا

شده‌ايم مردمان واكنش. بحران كه از راه مي‌رسد، هركس به اندازه سهم خود واكنش نشان مي‌دهد. فرقي نمي‌كند چه باشد؛ از زلزله، آتش‌سوزي كشتي، سقوط هواپيما تا حرف‌هاي يك كارگردان در جشنواره فيلم فجر يا از همه جالب‌تر رفتار عجيب و غريب سلبريتي‌ها و آدم مجازي‌ها. ما فقط مي‌خواهيم واكنش نشان دهيم و بگوييم كه هستيم. كه نه تنها درگير خبر شده‌ايم، درباره‌اش نظر هم داريم و مي‌خواهيم همان شود كه ما مي‌گوييم و ما فكر مي‌كنيم درست‌تر و بهتر است. گاهي حتي از واكنش مجازي هم پا فراتر مي‌گذاريم. زلزله كه بيايد، زودتر از گروه امداد راهي جاده مي‌شويم و واكنش‌مان مي‌شود ترافيك و بحران روي بحران براي اينكه بگوييم هستيم. كشتي كه آتش مي‌گيرد، فاصله دور است و دسترسي ما بسته، پس همه مهندس مي‌شويم و سيل نظرات‌مان و در مرحله بعد فحش و دشنام به آنهايي كه دستي بر آتش دارند سرازير مي‌كنيم. هواپيما كه سقوط مي‌كند، مي‌خواهيم يك‌تنه به دل كوه بزنيم و لاشه‌ها را پيدا كنيم و... تندروي مي‌كنم؟! باشد. اصلا حق ما است كه از درد انساني ديگر به درد بياييم و واكنش هيجاني نشان دهيم. اما آنجا كه پاي درد در ميان نيست چطور؟! وقتي حمله مي‌كنيم به صفحه يك بازيگر، فوتباليست و هرچهره‌اي كه ناخوشايند ما حرف زده، چطور؟! وقتي خبري مي‌آيد و بدون داشتن تخصص در حوزه مربوطه، فحش و دشنام را روانه مي‌كنيم و گاهي تا پاي درخواست استضياح وزير پيش مي‌رويم و مي‌خواهيم همه آن ناكارآمدها را بركنار كنيم، چطور؟! در چند حوزه تخصص داريم كه اين‌طور كارشناس و آچار به دست همه‌چيز هستيم؟! مگر ما به همين آموزش و پرورش و سيستم آموزشي وزارت علوم هم نقد نداريم؟! پس چطور هم از مدرك‌گرايي و عدم تخصص در جامعه ايراني حرف مي‌زنيم و همزمان درباره باقي سوژه‌هايي كه در توييتر و تلگرام مي‌خوانيم يا روي آنتن شبكه‌هاي ماهواره‌اي و غيرماهواره‌اي مي‌بينيم، نظر مي‌دهيم. نكند باورمان شده كه همين خوانده‌هاي يك خطي، يك‌خطي ما را باسواد و فرهيخته كرده؛ آنقدر كه از ساخت يك فيلم سينمايي تا خاموش كردن كشتي روي آتش در فهرست توانمندي‌هاي ما ثبت شده و كافي است تا دهان باز كنيم و همه راه‌حل‌ها را ارايه دهيم؟! اگر همه اينها درست باشد، اگر ما كه پشت مونيتورها نشستيم و فقط مشكلات نيازمند واكنش و راه‌حل تخصصي ما است، پس چرا دقيقا تمام مشكلاتي كه نيازمند كنش‌هاي صحيح جمعي ما است، هيچ‌وقت حل كه نه، حتي بهتر هم نشده‌اند؟! چرا آلودگي هوا سال به سال بدتر مي‌شود؟! چرا زنگ خطر خشكسالي به صدا درآمده؟! چرا كمتر مي‌شود روي قول ما ايراني‌ها حساب باز كرد؟! چرا دروغ و ريا آنقدر با زندگي روزمره ما تنيده شده كه گاهي حرف راست را باور نمي‌كنيم و از راستگويي و صداقت هم مي‌ترسيم؟! و هزاران چراي ديگر از رفتاري كه نه ربطي به سياست و دولت و حكومت و نظام دارد و نه بلاياي طبيعي ديگر. چرا ما اين چراها را از خود نمي‌پرسيم و براي يك‌بار هم كه شده، به خودمان واكنش نشان نمي‌دهيم؟! چرا از خودمان مي‌ترسيم و شده‌ايم شبيه به آدمي كه فقط رو به آيينه خبرها ايستاده‌ و از خودش بدترها را مي‌بيند تا مبادا دل شكسته از خود و نقطه‌ضعف‌هايش شود و زحمت اصلاح، دشواري تغيير و پذيرش بار مسووليت
را به جان بخرد؟!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون