• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4039 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۰ اسفند

نگاهي به آثار سهيلا شولي

دلالت‌هاي ترسيمي و معنايي در پردازشي تروماتيك

احمدرضا دالوند

در شكل‌گيري آثار سهيلا شولي عوامل بسياري نقش دارند كه شايد حضور ناخودآگاه نوعي «تروما» در پس تخيل و احساس هنرمندانه سهيلا شولي بسيار پررنگ‌تر به نظر مي‌آيد.

سابقه تضاد تروماتيك1 در خلاقيت هنري به‌اندازه عمر ديرپاي تاريخ هنر است. مشهورترين تضاد تروماتيكي را در چهره آرام موناليزا مي‌توان مشاهده كرد. چهره آرام موناليزا با چيزي غيرقابل فهم گره‌خورده است كه از هر نوع نمادين‌سازي كامل آن همچون بسته‌اي غيرقابل جذب توسط مخاطب بيرون مي‌ماند.

استرس تروماتيك كه مي‌تواند به‌صورت ديدن، حضور، يا شنيدن به درون آدميزاد راه يابد؛ به‌مواجهه خلاق اين هنرمند با زمينه‌هاي اجتماعي، زيست‌محيطي و فرهنگي منجر شده است و او را در فرآيندي ستودني به واكنش نرم و آرتيستيك واداشته است. تفاوت هنرمند با هر فرد ديگري كه همين استرس تروماتيك را تجربه مي‌كند، در«قدرت نرم هنر» نهفته است. قدرت نرمي كه سهيلا شولي با مواد و عناصر پيرامونش آن را به اثر هنري تبديل كرده و به نمايش مي‌گذارد. اين هنرمند به‌دوراز هياهوي بازار هنر راهي را پيموده است كه محيط هنري ما سخت محتاج آن است، راهي سرشار از شور درون و خلوتي ناب.

سهيلا شولي به‌وضوح در بيانيه (استيمنت) صادقانه و هنرمندانه‌اش از پرندگان مهاجري مي‌گويد كه به خاطر آلودگي ديگر نيستند يا خيلي كمتر ديده مي‌شوند از آهواني ياد مي‌كند و از دشتي كه درگذشته پر از آهو بود كه به خاطر عدم رعايت حفاظت محيط‌زيست، ديگر وجود خارجي ندارند. به كارخانه‌هاي پتروشيمي‌هاي منطقه كه سبب آلودگي شهرش شده‌اند... و با اندوه از دريا مي‌نويسد: «دريا زماني بهترين ماهي‌ها را داشت اما به خاطر آلودگي آب دريا، ديگر ماهي‌هاي منطقه قابل‌خوردن نيستند...»

سهيلا شولي با حساسيت هنرمندانه و با نگراني و دل‌شوره به اين تجربيات پاسخ مي‌دهد. با اين رويكرد، تصوير با لذات، براي اين هنرمند به‌صورت چالشي جدي مطرح است، چالشي كه از پردازش عناصر متضاد و ناهمگون جهان به دست مي‌دهد. او با تحليل همين تضادهاست كه دست به خلق تصوير مي‌زند. تصاويري آكنده از محيط بومي و البته مجهز به شعوري فرا مدرن. بي‌درنگ بايد گفت، در آثار ممتاز و اصيل او، «دوخت» به‌مثابه پيشينه‌اي است كه مي‌تواند نوستالژيك باشد يا در جهت گسترش و بازسازي سنت در آفرينش رخدادي نو به كار گرفته شود.

و اين‌همه تلاشي از سوي سهيلا شولي است كه بر ستون‌هاي هنري ديرين بناشده تا به جست‌وجوي جهاني ديگر منجر شود. عنصر «خط» Line با قطع و وصل‌هاي ناگزير تكنيك دوخت، علاوه بر دلالت‌هاي ترسيمي و معنايي، قابليت ايجاد اشكالي بديع از تركيبات فرمي و به هم ريختن و بازسازي را در خود دارد. اشكالي كه مي‌توانند منجر به ايجاد ساختارهاي بديع شوند... و همچنين محل طغيان و شورش عليه تحميلاتي شود كه سال‌ها «تروما» بر محيط هنرمند و به‌ويژه بر روان هنرمند روا داشته است؛ ازاين‌رو، سهيلا شولي با استفاده از عنصر بصري خط (Line) در تركيب آثارش، سعي درگذر از مرز رويا و تجربيات بصري شخصي به سمت مواجهه با طبيعت، انسان، تاريخ و نيز با خود تصوير مي‌شود.

اين تصاوير چنان مملو از كنش‌هاي حسي است كه توضيح آن بيهوده است و چيزي بيش از آنكه كه تصوير شده است، نيست. ارجاعاتي خودشناسانه و آگاهانه كه در شمايل قرينه‌گون جلوه مي‌كند، به انتزاع نزديك مي‌شود و ريتمي موسيقايي پيدا مي‌كند و در همان نقطه به خط نقش پيوند مي‌خورد و فارغ از معني اثر، شكلي آبستراكت پيدا مي‌كند كه ميانجي ورود عينيت به پلاني است كه كمترين فاصله را با مخاطب دارد. آثار سهيلا شولي در مرز ميان نقاشي ناب و باكمي تسامح نوعي تاپستري 2 مسطح، ميكسد مديا 3 در نوسان هستند و بيش از آنكه صرفا نوعي سنت تصويري را نمايندگي كنند، پردازشي فوق‌مدرن را عرضه مي‌كنند. سهيلا شولي هم به سنت وفادار است و هم در صف مدرن‌ترين هنرمندان ايران جاي گرفته است، بي‌آنكه به اگزوتيك4 بيمار هنر معاصر ايران گرفتارشده باشد. آخرين لايه از آثار اين هنرمند، جايي است كه جدال ذهني‌اش با واقعيت آغاز مي‌شود و انسان با كنش‌هاي ازلي و ابدي خويش تا همنشيني و عشق حضور مي‌يابد. نمود اين اشكال انساني را گاه از ميان حافظه بصري‌اش و گاه از زندگي و تخيل خود وام مي‌گيرد و مصممانه تا واكاوي زمان و مكان آن را به چالش مي‌كشد. مي‌خواهم بگويم اين مجموعه از آثار سهيلا شولي تلاشي است در جهت واگويي آنچه نمي‌توان گفت و نوشت و بايد جايي در ميان روياها و خيالات و در گوشه‌اي از زندگي پيدا و تصويرش كرد.

پي‌نوشت:

1-‌ Traumatic: استرس تروماتيك عبارت است از مجموعه‌اي علائم كه در پي مواجهه با عامل فشار آسيب‌زاي بسيار شديد پيدا مي‌شود.

2- Tapestry: تاپستري، واژه‌اي انگليسي است و در زبان فرانسه به آن «تاپيسري» مي‌گويند و آن به معناي پارچه‌اي است با بافت ساده كه پود آن روي تار را به طور كامل بپوشاند و نقش‌هاي متفاوتي ايجاد كند.

3- Mixed Media: تركيب و امتزاج مواد روي سطح كار.

4-‌ Exotic: غريب، ناآشنا، نامتعارف، عجيب‌وغريب.

 

بيانيه هنرمند

من خيلي خوب در مورد كارهايم نمي‌توانم صحبت كنم، بيشتر نقاشي مي‌كنم. تا اينكه حرف بزنم... وارد شدن دوخت در كارهايم از بهمن 91 اتفاق افتاد.

كارهاي اوليه صرفا فقط دوخت با نخ‌هاي مختلف (قالي، گليم، قرقره‌هاي خياطي و...) روي پارچه متقال و فارغ از رنگ و لعاب بود.

يك سري مطالعات در مورد گبه «شول» داشتم كه در كارهايم از نقوش (درخت، زن، بز و...) آنها به همراه اسب (چون 18 سال است مربي شطرنج هستم و اسب‌هاي صفحه شطرنج را دوست دارم خيلي از اوقات اين حيوان در آثارم ديده‌شده است) استفاده كردم.

و پس‌زمينه «متقال» من را به ياد خاك‌هايي مي‌انداخت كه ساليان سال است شهر شاد، گرم و پرانرژي من را پركرده است... به خاطر همين سعي كردم زمينه اثر خام و دست‌نخورده باقي بماند و حس خاكي و كدر بودن را داشته باشد.

استادان دانشكده به من پيشنهاد كردند رنگ را وارد كارهايم كنم حتي اگر جزيي باشد. فضاهاي كارهايم همه آبستره بود، و كم‌كم رنگ وارد دوخت و دوز‌ها شد و موضوع تغيير كرد.

بهمن 1391 به خاطر رفت‌وآمد با قطار از اهواز به تهران، آن‌هم هر هفته - دانشجوي ارشد بودم - تاثير زيادي از اين رفت‌وآمدها گرفتم و ناخودآگاه خيلي چيزها وارد كارهايم شد: صداي حركت قطار... مسيرها... طبيعت و...

صداي تق‌تق قطار، مثل كوك زدن، مانند يك ريتم آهنگ نواز، وارد كارهايم شد كه اين ريتم و حركت رو خيلي دوست داشتم، چون اين حس دوختن در آثار من را به خاطرات گذشته وصل مي‌كرد. مثل زماني كه دانش‌آموز كلاس پنجم ابتدايي بودم و مادربزرگم به ما مليله‌دوزي» دور روسري را ياد مي‌داد/ به ياد تابستان‌ها كه دل‌خوشي ما اين بود مدرسه‌ها تمام شود و ما يك كوبلن كوچك بخريم و بشينيم اون رو بدوزيم...

تاثير داشتن محيط زندگي (خواهري خياط و خواهر ديگر طراح و مربي قالي و گليم) كه هميشه از ابزار آنها در كارهايم استفاده كردم.

چرخ‌خياطي... نخ‌هاي قالي و گليم‌بافي...

يك سري ديگر از كارهايم به خاطر كتابي بود بانام «فرهنگ عاميانه ماه‌شهر» گردآوري، تحقيق و تدوين «عيسي قيصري» كه آن را مطالعه كرده بودم و مجموعه آثار«شهر من» شكل گرفت...

مجموعه «شهر من» با تكنيك دوخت و دوز، آكريليك چاپ و... كه اين مجموعه در اندازه 30 در 40 انجام شد.

مجموعه شهر من، نگاهي به پيشينه تاريخي ماهشهر، قصه و افسانه‌ها، آداب‌ورسوم آن داشته است.

در اين مجموعه عناصر بصري مثل وجود پرندگان مهاجر (كه به خاطر آلودگي ديگر نيستند يا خيلي كمتر ديده مي‌شوند)

آهو (درگذشته دشتي بود پر از آهو كه به خاطر عدم رعايت حفاظت محيط‌زيست، ديگر وجود خارجي ندارند)

كارخانه‌ها (پتروشيمي‌هاي منطقه شهرم كه سبب آلودگي شهر من شده‌اند...)

دريا (زماني بهترين ماهي‌ها را داشت اما به خاطر آلودگي آب دريا، ديگر ماهي‌هاي منطقه قابل‌خوردن نيستند)

اين مجموعه به‌صورت آبستره انجام‌شده است...

در كل به خاطر علاقه وافر به رنگ‌هاي گرم (طيف آبي... نارنجي...) و جنوبي (خوزستاني بودنم... گرما... شرجي...) هميشه اين رنگ‌ها در آثارم ديده مي‌شوند...

وجود عنصر حركت در كارهايم كه باعث شده است تركيب خوبي ايجاد كند و اثر در جريان باشد.

تركيب‌بندي در آثارم اهميت زيادي دارد.

اهميت دادن به حسم در كارهايم كه كمك زيادي به تركيب‌بندي كارم داشته...

تاثير گرفتن ناخودآگاه از طبيعت پيرامون كه وارد كارهايم شده است.

 

سهيلا شولي. متولد بندر ماهشهر 1358

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون