آماج طنز چیست؟ منظور از آماج طنز این نیست که درباره هدف طنز، بحث کنیم؛ مثلا بگوییم که آیا هدف طنز، خنداندن مخاطبان است؟ یا ایجاد سرگرمی؟ یا مبارزه با ناهنجاریها؟
بحث درباره آماج طنز، برای تأمل در این نکته است که در هر متن طنز، چه چیزی در معرض انتقاد، شوخی یا استهزا بوده است.
با مروری بر چند بیت طنز از شاعران قدیم و جدید، آماج طنز در این ابیات را بررسی میکنیم:
1. ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
(حافظ)
در این بیت، داوریِ سطحی انسانها که جایگزین داوری عادلانه خدا شده است، آماج اصلی طنز است؛ و در کنار آن تعبیر «نان حلال شیخ» که وارونهگویی و تهکم است و نیز «آب حرام» و فعل «ترسم»، اشاراتی دارد به تفکر و رفتارِ همان انسانی که تصور میکند میتواند بهجای خدا داوری کند.
2. کافران از بتِ بیجان چه تمتع دارند؟
باری آن بت بپرستند که جانی دارد
(سعدی)
در این بیت، تظاهر به زهد و پرهیز از لذات انسانی، آماج طنز است. نقض حریمها و خط قرمزهای زاهدانِ متظاهر، و اشاره به لذت بتپرستی و تمتع از معشوق انسانی، در بیت آشکار است.
3. کردم روانه هرچه پسر داشتم به شهر
«باشد کز آن میانه یکی کارگر شود»
(ناصر فیض)
در این بیت، مناسبات ناعادلانه زندگی امروز، آماج طنز است. کلمه «کارگر» که در نظام زبانی شعر حافظ اشارتی دارد به اجابت دعا، در نظام زبانی شاعر طنزپرداز، اشاره دارد به یافتن شغل و رهایی از بیکاری با سادهترین و کمدرآمدترین شغل، آنهم نه برای همه فرزندانی که اشتغال حق آنان است؛ فقط یکی از فرزندان پسر؛ دختران که طبعاً حق ندارند از اشتغال حرف بزنند!
4. با اینکه هیچ چیزی، عمراً نبوده آنتایم
اما رسد بهموقع، همواره «ون» در اینجا!
(راشد انصاری)
آماج طنز در این بیت، نابهجایی اولویتهاست. هیچچیز بسامان نیست، غیر از سازوکارِ محتسبان و نظارت و دخالت در احوال و اقوال مردم. یعنی تمرکز قدرت و امکانات بر اموری از این دست است که موجب غفلت از امور مهمتر است و زمینهساز نابسامانی.
5. ز خُردهگیری روز حساب آزادم
ورق، سیاه چنان کردهام که نتوان خواند
(طالب آملی)
در این بیت، داوریها و تصوراتِ عوامانه انسانها درباره حسابرسی روز قیامت، آماج طنز است. همان انسانهایی که سادهلوحانه و گاه عوامفریبانه، در رفتار دیگران دقیق میشوند تا دستاویزی برای عیبجویی و خُردهگیری بیابند و با این فرافکنی، خود را پاک و منزه و مدافعِ شریعت نشان دهند.
اعتراف شاعر به سیاه بودنِ نامه اعمال، برای شکستن این فضای متظاهرانه و دروغین است.
6. جُرمِ ما از دانهای، تقصیرِ او از سجدهای
نی به آن بیچاره میسازی، نه با ما ساختی
(اقبال لاهوری)
در این بیت، تصوراتِ نادرستِ ظاهربینان درباره قدرت و جبروت الهی، آماج طنز است. پروردگانِ فرهنگ استبدادی با اوهام خود، خدایی ذهنی ساختهاند که موجودی عبوس، خشن، عیبجوی و بیگذشت است. چیزی نظیرِ حاکمانِ مستبد و ستمگری که هیچ انتقاد و اعتراضی را تحمل نمیکنند.
اینگونه صمیمانه و شیرین سخن گفتن اقبال لاهوری با خدای متعال، برای شکستنِ تصویرِ آن خدای برساخته اذهان خوکرده به استبداد است.
ببینید در دوبیتی باباطاهر، چگونه همین صمیمیت و شیرینی همراه با اندکی گستاخی، لحن شعر را دلانگیز ساخته است:
به آهی گنبد خضرا بسوزم
فلک را جمله سرتاپا بسوزم
بسوزم یا که کارم را بسازی
چه فرمایی؟ بسازی یا بسوزم؟