«سیداحمد سیدنا» که بود و چه کرد
خلوتگزیده خندهساز
عمادالدین قرشی
خبر خیلی تلخ بود: «سیداحمد سیدنا» طنزنویس قدیمی مطبوعات، روز جمعه ۲۵ خردادماه 1397 پس از گذراندن یک دوره سخت بیماری، از دنیا رفت. خبر درگذشت او حداقل سه نسل از علاقهمندان عرصه طنز و شوخطبعی مطبوعات معاصر ایرانی را متأثر کرد. سیدنا، فرزند سیدعلی، متولد ششم مرداد سال 1327 بود. هنوز 18سال کامل را نداشت که به تحریریه اصلی توفیق (1345) راه پیدا کرد؛ تحریریهای که نسل طلایی آن روزهای توفیق را با نام بزرگانی همچون حالت، جلی، فرات، روحانی، خرمشاهی، حاجیحسینی، گلستانی،... و جوانانی همچون شاپور، فرجیان، صابریفومنی، صلاحی، کیمیاگر، احترامی، گویا، عربانی، درمبخش، پاکشیر و... در خود جای داده بود. ستونهای لطیفه، مونولوگ و دیالوگهای طنز، ضربالمثلهای روز و تحلیل طنزآمیز از اخبار روز با اسامی مستعار «دمبریده» و «خیارچنبر»، نخستین کوششهای سیدنا در تولید محتوای طنز در توفیق است. اگر بخواهیم به اهمیت کار سیدنا پی ببریم کافی است یادآوری کنیم ردپای ستونهای طنزی که در دهه چهل و پنجاه توسط سیدنا طراحی و ابداع شدند، هنوز هم کموبیش در مطبوعات طنز امروز دیده میشود. آثاری اغلب کوتاه اما پرشمار و متنوع که نشانی از خلاقیتهای او در تولید محتوای طنز بوده است. امروزه با تورق آرشیوهای توفیق در دوره سوم انتشارش، هوشمندی سیدنا در خلق ترکیبهای طنزآمیز در قالب جوک و لطیفه از اخبار عادی و ساخت انواع قالبهای جدید ازجمله «مینی نمایشنامه»، جدول طنز «کار بیکاری» و «نیازمندیهای طنز» بهخوبی مشهود است.
با توقیف توفیق در سال 1350، پای سیدنا به مجله «کاریکاتور» (به سردبیری محسن دولو) باز میشود و در آنجا بهسرعت تبدیل به یکی از اصلیترین نویسندگان تحریریه میشود. هرچند مجله کاریکاتور بهخاطر برخی حمایتهای پشتپرده حکومتی، هرگز مانند توفیق از اقبال عمومی برخوردار نمیشود اما تنوع بالای ستونهای سیدنا، نشانهای از فرصتشناسی او در تجربه قالبهای متفاوت در طنزنویسی است که با اقبال بسیاری از سوی مخاطب روبهرو میشود. «سرآشپز کاریکاتور تقدیم میکند...»، «مددکار اجتماعی کاریکاتور در خدمت شما»، «شوخی هفته»، «انشاهای یک بچه مدرسهای»، «شوخی با نشریات»، «آلبوم هفته»، «حرفهای بیکاری»، «خبرهای داغ داغ و سرد سرد» و... عناوینی از ستونهای ثابت و متنوع سیدنا است که بیشتر تِم و مضامینی اجتماعی، فرهنگی و هنری دارند. با وقوع انقلاب و تعطیلی بسیاری از مطبوعات طنز، سیدنا با توجه به تخصص در ساخت نمایشنامهها و لطیفههای کوتاه، همانند برخی از همکارانش به رادیو و تلویزیون پیوست. همینطور در مقطعی با مجله «فکاهیون» (به سردبیری ابوالقاسم صادقی) همکاری کرد. فکاهیون در دهه شصت، مهمترین مجله طنز آنروزها بود که برخی از تحریریه سابق توفیق نیز با آن همکاری میکردند، اما با ورود به دهه هفتاد و انتشار «گلآقا» با دعوت مرتضی فرجیان، سیدنا نیز به گلآقا پیوست تا دوره متأخر کاریاش را بار دیگر در کنار دوستان قدیمیاش آغاز کند. در گلآقا، سیدنا علاوه بر دو اسم مستعار پیشین، با اسامی دو پسرش «آقاعماد» و «علیرضاخان» نیز قلم میزد. در گلآقا بود که بار دیگر سیدنا به گزیدهنویسی به سبک دوره توفیق بازگشت و کیفیت آثارش را بالاتر برد. هنوز هم با خواندن آثار این دوره او میتوان به عمق نوآوریهایش پی برد. او معتقد بود «وظیفه طنز خنداندن مردم نیست بلکه وظیفهاش آگاهی دادن به آنان است؛ البته این نوع وظیفه باید با نوعی پختگی و متانت همراه باشد. طنزنویس قصدش از میان برداشتن ناهنجاریها و یا لااقل اصلاح آنهاست. قصدش طعنهزدن و کنایه است و چه بهتر که این کار به دور از هر نوع پرخاشگری باشد.»
سیدنا را باید از آخرین نسل طنزنویسان پیش از انقلاب دانست که حضوری مؤثر در مهمترین نشریات طنز روزگار خودش داشت. نسلی که تولید محتوای طنز، بیش از فکاهه برایشان اهمیت داشت و اغلب از طنز بهعنوان ابزاری برای نقد دولت و حاکمیت استفاده میکردند. سیدنا، در عین سرشناسی میان اهالی طنز، اما زندگی دور از حاشیهای داشت. با آنکه گنجینهای از تاریخ شفاهی مطبوعات طنز ایران بود اما هرگز فرصت نکرد تا گزیدهای از آثارش را منتشر کند. شاید همین مسئله باعث شد تا در میان طنزنویسان جوان امروز کمتر شناخته شود. او گزیدهگو، حاضرجواب و نازکاندیش بود. با تواضع خودش را اهل قلم نمیدانست و معتقد بود «اهل قلم واقعی، قصاب سر گذر است، با آنهمه قلم در مغازهاش». با مطالعه ستون «شوخی با مطبوعات» پی میبریم که هر هفته سیدنا با چه ممارست، تجربه و حوصلهای سوژههایش را از میان تیترهای دهها عنوان روزنامه و مجله انتخاب میکرده است. وقتی از او پرسیده بودند چرا در بیان ذهنیتان از طنز استفاده میکنید صادقانه گفته بود «مثل این است که از یک نقاش بپرسید برای بیان ذهنیتان چرا از نقاشی استفاده میکنید!». خوشا به حال ما که آثارش را خواندیم و در هوایش زیستیم و بدا به حال ما که حضورش را مغتنم ندانستیم و او را از دست دادیم. نمونهای از آثار کوتاه طنز او چنین است:
آگهی: اطلاعیه/ جناب آقای ابوالقاسم فردوسی!/ بررسی اشعار جنابعالی، بهخصوص بیت «بسی رنج بردم در این سال سی...» نشان میدهد که سیسال خدمت رسمی شما به اتمام رسیده و میتوانید طبق قانون به افتخار بازنشستگی نایل شوید/ «سلطان محمود غزنوی».
گپ: از دوستی که در یکی از شرکتهای تولیدی مشغول کار است، پرسیدم: شرکت شما امسال به تولید انبوه رسیده یا نه؟ گفت: شرکتمان با این وضع ارز که نه، ولی خودم رسیدم! گفتم: چطور؟ گفت: عیالم سهقلو زایید!
زن: چرا قوطی کبریت دادهای دست بچه؟ یکوقت دار و ندار و زندگیمان را به آتش میکشد!/ مرد: خیالت راحت باشد، کبریت وطنی است، روشن نمیشود!
گپ: گفتم یکی از روزنامهها نوشته «شهر تهران به توالت عمومی نیاز دارد». گفت: نخیر... اشتباه کرده؛ به گلدان سر چهارراهها بیشتر نیاز دارد!
گپ: ها، چی شده اویارقلی... برای چی خوشحالی میکنی؟/ برای اینکه بالاخره آژانس بینالمللی انرژی اتمی با فروش رآکتور به ایران موافقت کرده است!/ پدربیامرز، تو برای رآکتور خوشحالی میکنی؟ من فکر کردم به تو تراکتور دادهاند!
آگهی: مژده به حقوقبگیران:/ دیگر از پاره بودن پولهای تحویلی خود ناراحت و عصبانی نباشید. بانک شما افتخار دارد که بههمراه پرداخت حقوق و عیدی آخر سال شما، یکعدد نوارچسب نیز بهعنوان عیدی در اختیار شما عزیزان قرار دهد!/ «بانک شما».
معانیاللغات: کفبین: کسی که دست همه را میخواند/ کفاش: کسی که برای همه پاپوش درست میکند/ خیاط: کسی که همیشه توی نخ این و آن میرود/ بچه: کسی که پا توی کفش این و آن میکند.