اثر هنري يا هنرمند؟
محسن آزموده
گسترش امكان دسترسي به فضاي عمومي يكي از پديدههاي ارزشمند زمانه كنوني است. اينكه در روزگار ما به مدد اينترنت و فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي تقريبا همگان ميتوانند تا حدود زيادي ديدگاهها و نظرات خود را آشكارا بيان كنند، فيحدنفسه امري ميمون و مبارك و ضروري است كه آن را پاس بداريم و به بسط و تقويت آن دامن بزنيم. اما مثل هر پديده عام و فراگيري، اين واقعيت ناگزير پيامدها و نتايج ناخواستهاي هم دارد، از جمله چنانكه هري فرانكفورت، فيلسوف امريكايي معاصر ميگويد: رواج سخنان ياوه و ناسنجيده، حرفهايي بدون زحمت، گترهاي و بدون مطالعه كه مبنا و پشتوانه ندارد و معمولا با انگيزههايي ناگفته بيان ميشود. براي نمونه يكي از شيوههاي رايج به اصطلاح نقد آثار هنرمندان اعم از خوانندگان و كارگردانان و بازيگران و... اين شده كه به زندگي خصوصي آنها سرك ميكشند يا كردار و گفتار آنها را در عرصه عمومي ملاك قرار ميدهند و بر مبناي آنها راجع به آثاري كه اين افراد خلق كردهاند، اظهارنظر ميكنند. براي مثال گفته ميشود فيلم آن كارگرداني كه سوار ماشين فلان ميشود، ارزش ديدن ندارد يا حتي در برخي موارد اين به اصطلاح نقد، از حمله كردن به اثر آن هنرمند (اعم از...) فراتر ميرود و كليت شخصيت او را زير سوال ميبرد، براي نمونه در به اصطلاح نقادي «آقازاده»اي كه از حق و حقوق مردم سخن ميگويد اما در فلان جا كنسرت ميگذارد، هيچ كاري به اثر او ندارند و يكسره به تناقض گفتار و كردارش (بهزعم خودشان) بسنده ميكنند.
براي روشن شدن بحث، بايد چند موضوع را از هم متمايز كرد؛ نخست اينكه نويسنده آگاه است كه تفكيك زندگي خصوصي و زندگي عمومي در مورد هنرمندان به عنوان افرادي تاثيرگذار و پرمخاطب، كار سادهاي نيست. شكي نيست افرادي كه خواسته يا ناخواسته و درست يا غلط به الگوهاي جامعه بدل شدهاند، وظيفه و مسووليت بيشتري نسبت به ساير افراد جامعه دارند، به خصوص كه از مزاياي شهرت بهره ميبرند و عموما اين اشتهار را به لطف جامعه كسب كردهاند. اگرچه بدون ترديد اولا كوششهاي شخصي آنها نيز در اين زمينه دخيل بوده و ثانيا با وجود همه مباحثي كه راجع به ابهام مرزهاي ميان زندگي خصوصي و زندگي عمومي اين افراد هست، به هر حال آنها نيز حريم خصوصي و خلوتي (privacy) دارند كه ديگران حق ندارند به آن سرك بكشند يا با استناد به آن، ايشان را در عرصه عمومي قضاوت كنند.
نكته مهمتر اما به اصطلاح نقد گفتار و كردار اين هنرمندان در عرصه عمومي و تسري دادن آن به آثار آنها يا بدتر از آن ناديده انگاشتن كارهاي آنهاست. البته در اين زمينه ميتوان ساعتها بحث كرد كه آيا كسي حق دارد در مقام مدعيالعموم به نقد اخلاقي رفتار و گفتار يك نفر بپردازد و مثلا او را متهم به رياكاري و دروغپردازي كند يا خير. فعلا به اين بحث بيپايان كاري نداريم و مفروض ميگيريم كه كساني به دلايل نظري و فلسفي عميق ميتوانند اثبات كنند كه نه فقط اجازه دارند به نقد كردار و گفتار اشخاص در فضاي عمومي بپردازند، بلكه با اين كار دست به «پراكسيسي» بسيار مهم و ضروري و راديكال و «رهاييبخش» ميزنند و احيانا خودشان را به خطر مياندازند و كساني كه ايشان را از اين شيوه بحث باز ميدارند، يا محافظهكاراني ترسو هستند، يا با افرادي كه نقد ميشوند، زد و بند دارند!
اما نكته مهمتري كه ناظر به بحث آغازين اين يادداشت است، ناديده گرفتن آثار اين هنرمندان و پرداختن به گفتار و كردار آنهاست. يكي از درسهايي كه از نظريهپردازان و منتقدان ادبي و آموزه «مرگ مولف» آنها ميآموزيم، آن است كه اثر هنري هنرمند است كه اهميت دارد، نه شخصيت و گفتار و كردار او. البته پليسهاي اخلاقي ميتوانند خود را در مقام قاضي گفتار و كردار هر كسي محق جلوه بدهند، اما اگر قرار است نقد هنري كنيم و خود را منتقد هنري بناميم، بايد به آثار هنرمندان بپردازيم. تئودور آدرنو و ماكس هوركهايمر، دو فيلسوف جامعهشناس آلماني معاصر در نقد صنعت فرهنگ جديد و پيامد آن يعني بسط «همسانسازي» (كنفورميسم)، به نقد درونماندگار (immanent) آثار هنري زمانه خود ميپرداختند، يعني اگر انتقادي مثلا به موسيقي جاز و پاپ داشتند، به صورت (فرم) و بيان هنري آنها اشاره داشتند و ضمن برخورداري از دانشي عميق و گسترده از موسيقي، نقد خود را متوجه زيباييشناسي اثر هنري ميكردند. اينجا سخن دفاع از رويكرد خاص آدرنو و هوركهايمر نسبت به موسيقي جاز و مهمتر از آن سينما نيست. حتي ممكن است لابهلاي آثار آنها نيز تخطي از پرداختن به اثر هنري و توجه به حواشي را يافت و نشان داد. بحث اين نيست كه هر چه آنها گفتهاند يا كردهاند، درست است. سخن بر سر آن است كه وظيفه منتقد هنري، نقد اثر هنري با معيارهاي زيباييشناسانه و عمومي (universal) به معناي خاص خودش است، نه سر در حواشي كردن و حرفهايي به ظاهر تند و تيز گفتن كه بيانشان چنانكه در آغاز نوشتيم، چندان هم دشوار نيست، بگذريم كه با وجود ادعاي اين به اصطلاح منتقدان، خطري هم برايشان دربرندارد و در بهترين حالت به شهرتشان ميافزايد، يعني همان چيزي كه مدعي نقد آن هستند.