براي دكتر قانعيراد، در اداي حق دوستي و استادي
جويا و كوشا در همه عمر
محمو د اسماعيلنيا
اگر بخواهم برداشت خودم را از سلوك فكري و مشي عملي دوست عزيز و استاد فقيدم دكتر سيدمحمدامين قانعيراد به كوتاهي و در سه بند بيان كنم، بايد بگويم كه قانعيراد:
الف- دانش جامعهشناسي را جدي گرفته بود. جامعهشناسي برايش بيش از آنكه شغل باشد، شيوه زيست بود و دغدغه شخصي
(Self-engagemant). در مقام استادي نيز روح دانشجويي را ترك نكرد چون خود را در راه ميديد نه رسيده به مقصد. در نتيجه، اهل نقدپذيري و خودانتقادي بود و از اصلاح مسير واهمهاي نداشت چون هويتش را به رزومهاش گره نزده بود. نمونهاش توجه بيشتر او بود به مسائل حوزه عمومي در سالهاي اخير به جاي تمركز صِرف بر مسائل دانشگاه و سياستگذاري علمي؛ يعني كاستن از سهم جامعهشناسي علم و معرفت و افزودن به سهم جامعهشناسي مردممدار (Public Sociology). ب- اهميت دانش جامعهشناسي برايش عبارت بود از فهم بهتر مسالههاي جامعه ايراني و كمك به رفع و حل آنها. غير از تدريس و تحقيق، گفتوگوهاي دوستانه را نيز تبديل به محفل بحث و بررسي درباره مسالههاي جامعه ميكرد تا آنها را به مسالههايي علمي تبديل كرده و دربارهشان مفهومپردازي كند مگر راهي براي حل يا رفعشان نمايان شود. با اين همه، نميپسنديد كه مسالههاي خاص جامعه ايراني به زور در قالبهاي متعارف جامعهشناختي خوراندهشود يا نظريههاي مشهور جامعهشناسي همچون شابلوني حد و حدود مسائل بومي ايران را معين كند. پ- از نظر مشي عملي و كنشگري اجتماعي خواستار تقويت جامعه در برابر دولت و بازار بود و لازمه اين امر را نهادسازي و گسترش فرهنگ گفتوگو در جامعه ميدانست. گواه آن تلاش براي تثبيت و گسترش انجمن جامعهشناسي بود و حضور در حوزه عمومي و طرح مسائل اجتماعي در رسانهها و فضاي مجازي. براي كانال تلگرامياش هم نام «جامعهشناسي حوزه عمومي» را انتخاب كرد. معتقد بود فهم و چارهجويي مسالههاي جامعه ما نيازمند درگرفتن گفتوگوهايي جدي است؛ گفتوگوهاي دانشگاهيان با هم، با روشنفكران، با جامعه و با دولت. بر همين اساس در نشستهاي گوناگون حاضر ميشد و ضمن حفظ هويت حرفهاي خود به عنوان يك جامعهشناس با اصحاب دانشهاي ديگر يا صاحبان مسووليتهاي رسمي وارد بحث و تبادلنظر ميشد، مگر در وراي اختلافنظرها و منظرها، نقطههاي اشتراكي بيابد تا تبديلشان كند به كانونهاي همگرايي. از نظر او اين گفتوگوها زمينهساز تكوين خرد جمعي بود و لازمه حركت به سوي سامان اجتماعي و سياسي مطلوب. و در آخر دريغ است ياد نكنم از سادهزيستي و درويشمنشي او كه به تأسي از حضرت حافظ سود بازار جهان را در درويشي و خرسندي يافته بود. زمانه نام نيك قانعيراد را از ياد نخواهد برد. گويند ذكر خيرش در خيل عشقبازان / هرجا كه نام حافظ در انجمن برآيد.
عضو انجمن جامعهشناسي ايران