از رفيقدوست تا فتاح
رضا استادي
حدود يك هفته از حضور پرويز فتاح رييس بنياد مستضعفان در صدا و سيما و طرح سخناني جنجالي ميگذرد. در يك هفته اخير واكنشهاي مختلفي به اين سخنان صورت گرفته و اغلب اظهارات وي را تاكتيكي انتخاباتي معرفي كرده و در حاشيه اين موضوع قلمفرسايي كردهاند. مسائل مربوط به بنياد مستضعفان موضوع تازهاي نيست و تقريبا از ابتداي انقلاب و آغاز مصادره اموال وابستگان رژيم گذشته، چنين مطالبي مطرح بوده و حالا به لطف فضاي بي واسطه مجازي، اين اظهارات به شكلي گسترده بازتاب پيدا ميكند. محسن رفيقدوست رييس بنياد مستضعفان كه دورهاي طولاني در اين مجموعه فعاليت كرده، در كتاب سه جلدي «براي تاريخ ميگويم» كه حاصل گفتوگوي سعيد علاميان با وي است، به نكات مختلفي درباره اين مجموعه اقتصادي اشاره كرده كه در تناقض كامل با اظهارات پرويز فتاح است. نويسنده در صفحه 48 اين كتاب به سميناري اشاره ميكند كه مسوولان بنياد در 19 دي 69 برگزار كرده و در آن سمينار، رفيقدوست اعلام كرده «پنج هزار فقره از املاك بنياد نزد دستگاههاي دولتي است {و} ما تصميم داريم از طريق شناسايي دقيق اين املاك نسبت به استرداد و فروش آنها اقدام كنيم.» رفيق دوست در ادامه در پاسخ به اين سوال كه «اينها چه املاكي بود؟» شرح دقيقي در اين خصوص داده و ميگويد: «بيشترين املاك را خود براي سپاه گرفته بودم. علاوه بر سپاه، ارگانهاي ديگر مثل جهاد سازندگي و دستگاههاي دولتي از اين املاك را در اختيارداشتند. بهطور مثال آقاي نخستوزير از سازمان بازنشستگي وام گرفته بود و به جايش از املاك بنياد به آنجا داده بود. يا تعدادي از املاك به بهزيستي اهدا شده بود. آموزش و پرورش هم املاك زيادي را در اختيار داشت.»...
رفيق دوست سپس درباره نحوه ختم اين ماجرا اينگونه توضيح ميدهد: «در اول مسووليتم خدمت مقام معظم رهبري رسيدم و گزارشي از وضعيت املاك بنياد را ارايه دادم. خدمت آقا عرض كردم كه بهتر است تعيين تكليفها از سپاه شروع بشود تا بقيه تبعيت بكنند. آقا فرمودند شما از طرف من ماموريت داريد كه اين كار را انجام بدهيد. نظر آقا اين بود كه وضعيت املاك به سه شكل روشن بشود، املاكي كه در دست سپاه است و براي اداره امور سپاه ضرورت دارد، به سپاه واگذار كنيم. املاكي كه اصلا بيخود تصرف شده و مورد نياز نيست از سپاه بگيريم و املاكي كه براي سپاه زياد است، آنجا را پس بگيريم و جاي كوچكتر بدهيم، دقيقا طبق نظر ايشان عمل كرديم.نمايندههايي از طرف سپاه و بنياد مشخص شدند، من هم در جريان كار بودم و تكليف همه املاك در تصرف سپاه روشن شد. همين كار را با جهاد سازندگي كرديم.يكي از جاهايي كه آقا تقريبا گفتند دست به تركيبش نزنيم مدارس بود. چند ساختمان بنياد در اجاره وزارت نفت بود و اجاره خيلي كم ميداد. با آقاي آقازاده وزير نفت قرار گذاشتيم و گفتيم ديگر اجاره نميدهيم يا خالي كنيد يا بخريد.تقريبا الان ديگر كمتر جايي است كه تكليفش روشن نشده باشد.» اين كتاب در سال 1394 منتشر شده و در زمان انتشار بيست و يك سال از ماجرايي كه رفيقدوست به آن اشاره كرده گذشته است. حالا در اين ماجرا يا رفيقدوست بخشي از ماجرا را بيان نكرده يا فتاح اطلاعي از سوابق ماجرا نداشته است. نكته قابل تامل ديگر اينكه طرح چنين مباحثي در صدا و سيما و در برنامهاي زنده چه هدفي را دنبال ميكند و مشخصا مخاطبان رسانهها {مردم} چه كمكي به حل و فصل اين موضوع ميتوانند انجام بدهند كه فتاح اينگونه مساله را رسانهاي كرده است؟ آيا قرار است ما مخاطبان سيما براي صيانت از اموال بنياد زنجيره انساني تشكيل بدهيم و هشتگ درست كنيم تا اموال بنياد به آن مجموعه بازگردانده شود يا صرفا يك سوژه تلخ و گزنده و تا حدودي غيرواقعي {مطابق سخنان رفيق دوست و واكنشهاي اين روزها} به فهرست خبرهاي تلخ اضافه شود؟