مغايرين با ما
چارلزبوكوفسكي- امريكا
ترجمه: محمد حسين بهراميان
شايد تو به ايني كه ميگويم اعتقاد نداشته باشي
اما وجود دارند مردماني كه
زندگي شان با كمترين تنش و آشفتگي ميگذرد
آنها خوب ميپوشند
خوب ميخوابند
آنها به زندگي ساده خانوادگيشان خرسندند
غم و اندوه زندگي آنها را مختل نميكند
و غالبا احساس خوبي دارند
وقتي مرگشان فرا رسد
به مرگي آسان ميميرند
معمولا در خواب
شما ممكن است باور نكنيد اين را
اما مردماني اينگونه زندگي ميكنند
اما من يكي از آنها نيستم
اه... نه... من نيستم يكي از آنها
من حتي به آنها نزديك هم نيستم
آنها كجايند و
من كجا
ژان كوكتو- فرانسه
مدرسه جنگ
ترجمه ترانه جوانبخت
چه زندگي كسلكننده است
در ساعت پنج و نيم
اين صبح زود نيم افراشته
صداهاي مسري شيپورها
در سربازخانهها پخش ميشوند
مثل يك بيماري همهگير مطبوع
خدايا اين خروس برنجي چه غمگين است
فرشته دوچرخهسوار
از آخور خارج ميشود
براي فرستادن هزار پيغام
شيپور بيچاره صداي ناهنجار دارد
در اين ساختمان بزرگ
سرمازده بيدار شويد
مسافران چرخ بزرگ
ژاك پره ور- فرانسه
ترجمه: آسيه حيدري شاهي سرايي
مهربان و دهشتناك
سيماي عشق
شبي ظاهر شد
بعدِ بلنداي يك روز بلند
گويا كمانگيري بود
با كمانش
و يا نوازندهاي
با چنگش
ديگر نميدانم
هيچ، ديگر، نميدانم
تنها، ميدانم؛ بر من زخم زده
بر قلبم
شايد با تيري، شايد به ترانهاي
و تا ابد
مي سوزد
اين زخم عشق
چه ميسوزد!