تبيين تصميم ايران و بحرين براي آغاز گفتوگوها
محمدجواد قهرماني
به دنبال حمله به سفارت عربستانسعودي در سال 1394، بحرين با اعلام حمايت از رياض تصميم به قطع روابط با ايران گرفت، اما اكنون به دنبال ديدار علي باقري، سرپرست وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران و عبداللطيف الزياني، وزير امور خارجه بحرين در حاشيه نشست بينالمللي وزراي امور خارجه مجمع گفتوگوي همكاري آسيا، طرفين بر سر ايجاد سازوكارهاي لازم براي آغاز گفتوگوهاي دو كشور در جهت بررسي چگونگي ازسرگيري روابط سياسي توافق كردند. در چنين شرايطي ترسيم فضاي شكلگيري اين روند اهميت پيدا ميكند. اولين موضوعي كه لازم است به آن اشاره شود، انگيزهها و محرك اساسي بحرين در پيشبرد اين رويكرد است. بهطور كلي ميتوان گفت انگيزههاي بحرين در بهبود تعامل با تهران با ديگر كنشگران منطقه از جمله عربستان شباهتهايي دارد. مهمترين وجه اشتراك اين است كه خود را از هرگونه درگيري و افزايش تنش احتمالي در منطقه مصون بدارند. پيش از اين، همواره اين موضوع مطرح بود كه چنانچه جمهوري اسلامي ايران با تهديد يا حمله مواجه شود قطعا پاي كشورهاي شريك امريكا نيز به ميان كشيده خواهد شد. متاثر از اين ادراك، اين كشورها با تلاش در جهت كاهش تنش با تهران خواهان اين هستند تا خود را از احتمال چنين خطري دور نگه دارند. اگر به تنشهاي كنوني در منطقه نگريسته شود بيشتر ميتوان اهميت موضوع را دريافت؛ تنشها در منطقه پس از آغاز جنگ غزه افزايش پيدا كرده و اكنون كه از امكان حمله اسراييل به لبنان سخن به ميان آورده ميشود اين موضوع نيز مطرح است كه امكان گسترش اين درگيري نيز وجود دارد. بنابراين در شرايطي كه ممكن است اين تنشها به كل منطقه سرايت كند، انگيزه بحرين براي كاهش تنش با ايران افزايش پيدا كرده است. اهميت اين موضوع زماني بيشتر درك ميشود كه اذعان شود تنها كشور منطقه كه روابط آن با تهران همچنان متوقف مانده، بحرين است. همچنين بحرين در ميان كشورهاي حاشيه خليجفارس تنها كشوري است كه به ائتلاف امريكا عليه حوثيها پيوسته است. در كنار اين موارد، بحرين ناوگان پنجم دريايي امريكا را نيز ميزباني ميكند. بنابراين بيرون نماندن از تحولات جديد انگيزه اساسي براي منامه به وجود آورده است. اما موضوع دوم اين است كه همچون توافق تهران و رياض براي ازسرگيري روابط، در حال حاضر نيز ظاهرا بحرين نيز خواهان ايفاي نقش قدرتهاي فرامنطقهاي در پيشبرد اين سياست بوده است. اين امري است كه در روابط تهران و رياض نيز به وقوع پيوست. به عبارت ديگر، اگرچه ادوار مختلف گفتوگو ميان دو طرف صورت گرفته بود، اما درنهايت اين چين بود كه با ميانجيگري زمينه آغاز مجدد روابط دو كشور را فراهم كرد. پكن با چنين اقدامي از يكسو توانست براي خود اعتبار و پرستيژ به عنوان يك كنشگر مسوول پيدا كند و همچنين نشان داد خواهان تقويت نقشآفريني بيشتر در پروندههاي منطقهاي است. البته اين نقشآفريني لزوما به معناي تقابل با امريكا نخواهد بود. عربستان نيز از اين حيث با وارد شدن پكن، به اين اطمينان دست پيدا كرد كه چين به عنوان شريك مهم ايران ميتواند ضمانتكننده موثري باشد. حال اين موضوع در مورد بحرين نيز صادق است. پادشاه بحرين پيشتر در سفر به روسيه بر از ميان رفتن مشكلات ميان دو كشور تاكيد و از حمايت از عاديسازي روابط با ايران سخن گفته بود. طبق گزارشها، وي در ديدار با پوتين به اين موضوع اشاره كرده بود كه «ما به دنبال از سرگيري روابط ديپلماتيك با ايران به عنوان يك همسايه هستيم و از حمايت شما از اين تلاش براي ارتقاي صلح و ثبات در منطقه استقبال ميكنيم.» همچنين وي در ديدار با شي جين پينگ، رييسجمهور چين نيز چنين مواضعي را مطرح كرد. در اظهارات پادشاه بحرين در اين ديدار نيز اشاره شده كه «ما به اصل حسن همجواري و عدم مداخله در امور داخلي اعتقاد داريم و تلاش ميكنيم روابط ديپلماتيك با ايران را به عنوان يك همسايه بازگردانيم.» اين مواضع نشان ميدهد بحرين نيز به دنبال اين است كه احياي روابط را با نقشآفريني شركاي ايران پيوند بزند. به اين معنا كه آنها ضامن و تضمينكننده روابط با تهران باشند. اگرچه در نگاه اول دادن چنين نقشي به اين كشورها به معناي افزايش نفوذ آنها در منطقه خواهد بود و جمهوري اسلامي ايران از طريق همكاري با آنها ميتواند توازني را در برابر امريكا ايجاد كند، اما اشاره به چند نكته در اين ارتباط ضروري است: اول اينكه، ايفاي چنين نقشي ازسوي اين كشورها به اين معناست كه آنها به دنبال پيشبرد سياستهاي منطقهاي مطلوب خود هستند كه اتكاي صرف بر اين كشورها اهرم فشاري را دراختيار آنها قرار ميدهد. در اين زمينه مثال چين قابل توجه است. روابط رو به گسترش كشورهاي حاشيه خليجفارس با پكن براي آنها توان روايتسازي مطلوب خود از تحولات منطقه و روابط با ايران را فراهم ميكند. به معنايي، روابط با غرب و همزمان ارتقاي روابط با شرق، فضاي مناسبي دراختيار اين كشورها قرار داده است. در نتيجه كشوري از توان بيشتري برخوردار است كه در شرايط كنوني نظام بينالملل، سياست خارجي متوازن را در پيش گرفته باشد. موضوع دوم اين است كه باتوجه به آنكه چين و روسيه خواهان حفظ روابط برابر با كشورهاي رقيب منطقه هستند، نميتوان انتظار داشت در موضوعات مختلف به همراهي صرف با ايران بپردازند. همانطور كه موضوع جزاير سهگانه نشان داد حجم گسترده روابط اقتصادي ميان چين با كشورهاي حاشيه خليجفارس و همچنين تمايل پكن به همراه كردن آنها در موضوعات محوري خود سبب شد از مواضع امارات حمايت كند. درنتيجه در آينده نيز بايد انتظار چنين مواضعي را داشت. روسيه نيز در شرايطي كه پس از حمله به اوكراين با كشورهاي غربي در شراط تقابل به سر ميبرد به دنبال بهبود روابط با كشورهايي است كه بتواند از طريق آنها توان و ظرفيت خود را براي جبران فشارها افزايش دهد؛ ازجمله اين كشورها، كشورهاي جنوبي حاشيه خليجفارس هستند. در كنار موارد فوق نميتوان نقش عربستان را نيز ناديده گرفت. باتوجه به آنكه بحرين در حمايت از عربستان به دنبال حمله به سفارت اين كشور روابط خود با جمهوري اسلامي ايران را متوقف كرد اكنون نيز احتمالا رياض در متقاعد كردن بحرين به پيگيري سياست كاهش تنش نقش داشته است. بهطور كلي ميتوان گفت سياست همسايگي مناسب نقش مهمي در تامين منافع كشور ايفا ميكند. در زماني كه مذاكرات برجام نهايي شده و برخي كشورهاي منطقه نگران حفظ و افزايش ظرفيتهاي ايران در ابعاد مختلف بودند فضاسازي عليه كشور را دنبال ميكردند. در اين ميان، حمله به سفارت عربستان به خوبي اين دستاويز را براي آنها فراهم كرد. پس از به قدرت رسيدن دونالد ترامپ نيز اولين مقصد سفر خارجي وي رياض بود كه نشان داد آنها تلاش ميكردند سياست امريكا را در جهت مطلوب خود هدايت كنند. حال نيز ادامه سياست كاهش تنش با همسايگان ميتواند منافع كشور را تامين كند، اما يك نكته مهم كه نبايد از آن غافل بود، اين است كه ايفاي نقش ميانجي توسط قدرتهاي فرامنطقهاي جديد به ويژه چين به اين معنا خواهد بود كه آنها نيز خواهان اعمال دستوركارهاي خود در منطقه خواهند بود. اين موضوع بدين معناست كه حتي در مواردي اين احتمال وجود دارد كه خواستهها و دستوركارهاي منطقهاي چين با سياستهاي امريكا اشتراك داشته باشد و نه دايما اختلاف و تقابل.كارشناس ارشد مسائل بينالملل