از اطلس عليا تا خرمشهر
سعيد شريعتي
۱- فاطمه مرنيسي، جامعهشناس و روشنفكر مراكشي در كتاب جلوه روشن آيتها از سلسله جبال اطلس عليا با مرور سنتهاي اجتماعي اهالي روستاي آيت ايكيل در جنوب مراكش نشان ميدهد كه سرمايه اجتماعي شكلي از همبستگي سنتي جامعه است كه در آن گروههاي مردم ميتوانند با وقف خويش در پرژههاي اجتماعي نفع فردي خود را دنبال كنند. اين نكته روز برنامهريزي و اجراي موفقيت آميز پروژههاي تامين آب و برق در ۴۵ روستاي بربر در كوهستانهاي اطلس عليا است كه بخشي دور افتاده و عمدتا غير قابل دسترس در جنوب مراكش است. اين پروژهها از طريق تاسيس سازمانهاي غيردولتي روستايي موجوديت يافتند، به وسيله خود روستاييان به اجرا درآمدند و در نتيجه اجراي آنها شرايط زندگي و بنيه اقتصادي روستاييان تا حد زيادي بهبود پيدا كرد. در واقع هر جا دولت در تامين خدمات مشكل داشت، سازمانهاي غيردولتي روستايي توانستند در مدتي كوتاه و با صرف هزينهاي مقتصدانه زيربناهاي لازم را بسازند.
مرنيسي در مقاله ديگري با اشاره به اين مطالعه تاكيد ميكند: «داستان روستاييان بربر نه منحصربهفرد است و نه تازگي دارد. تا قرنها اين رسم حاكم بود كه كسي به خاطر آنكه زباله در كنار يك نخل خرما ريخته يا آب را به هدر داده است، جريمه شود. در حالي كه فرار مالياتي در شهرهايي چون كازابلانكا رايج است، چرا بايد روستاييان با پرداخت جرايم از خود مسووليت اجتماعي نشان دهند؟ پاسخ اين پرسش شايد در انجمنهاي همياري روستاهاي بربر كه اهالي يك روستاي فقير در كوههاي اطلس عليا آن را پايهگذاري كردهاند، نهفته باشد.»
۲- شايعه انتقال آب خوزستان به كويت و بصره، در بحبوحه خشكسالي و آلودگي مستمر آب و هواي شهرهاي جنوب خوزستان در روزهاي گذشته منجر به سلسله اتفاقهاي ناگواري در خرمشهر اين مظلومترين شهر خوزستان شد. بهطور مشخص روشن است كه يك ستاد ويرانگر رسانهاي در جايي از اين كره خاكي نشسته است و «نقاط درد» را شناسايي ميكند، سر خط شايعه را به گونهاي تنظيم ميكنند كه دوگانه «مردم گرفتار در برابر انبوه مشكلات» را در برابر «حكومتي كه منافع و مصالح آنان را خرج برنامههاي فرامرزي خود ميكند» قرار دهند و آنان را به اعتراض و شورش بكشانند.
تكرار اين فرآيند در ماههاي گذشته مويد اين معناست كه يك «هدايتشوندگي» در پشت اين شايعهسازيها و بحرانآفرينيها هست.
۳- شايعه انتقال آب به همسايگان ساخته ميشود. عدهاي احتمالا تحريك شده خط لوله انتقال آب به خرمشهر را به اين تصور كه خط لوله انتقال آب به بصره و كويت است، تخريب ميكنند.
همين اتفاق موجب ميشود كه عملا قحطي و شوري آب آشاميدني در شهر به وجود آيد و مردم خرمشهر به خيابانها بريزند و معترض به دولت و حكومت شوند و با نيروهاي انتظامي وارد درگيري شوند و تا چند روز التهاب و ناآرامي به خرمشهر و شهرهاي اطراف تسري يابد.
حال برگرديم به ابتداي جنگ كه دو ماه مردم اين شهر بدون كمك جدي از سوي نيروهاي نظامي با دستان خالي و با تشكيل كميتههاي مردمي تا سر حد جان در مقابل اشغالگران تا بن دندان مسلح بعثي مقاومت كردند و حماسهها آفريدند.
در چنين شهري و با چنين سابقهاي چرا صورتمساله قطعي و قحطي و آلودگي آب به همان شيوه پدرانشان ۳۸ سال پيش مساله را حل كردند، حل نشد؟ چرا همان مردمي كه به خيابانها ريختند و اعتراضكردند در حلقهها و كميتههاي مردمي مجتمع نشدند و براي تعمير و بازسازي خط لوله تخريب شده اقدام نكردند. چرا سنتهاي اجتماعي همياري و همكاري براي حل بحرانها در شهر خرمشهر به كار نيامد.
دليل آن روشن است. حكومت روي خوشي به سازمانيابي اجتماعي نشان نداده است. سازمانهاي اجتماعي مردم نهاد از سطح فانتزي فراتر نرفته است و سنتهاي همياري جمعي ديرپا در كشور تحمل نشده است.
اين اتفاق سرمايههاي اجتماعي را از ميان برده است و در زمانهاي بحران اجتماعي نظير آنچه در خرمشهر اتفاق افتاد خلأ اين سرمايه خود را به صورتي ناگوار به
همگان نشان داد.