برخيز و اول بكش(14)
در خون و آتش
سگ را در لانه بزن
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
بعد از علني شدن شرارت مطلق هولوكاست كه تلاش در جهت حذف يك قوم در اروپا بود، در غرب هم هواداري از هدف صهيونيست افزايش يافت. بر طبق برخي از يافتههاي منتهي به هفته اول نوامبر سال 1944، وينستون چرچيل، نخستوزير بريتانيا، به كابينهاش فشار آورده بود تا از ايجاد يك دولت يهود در فلسطين حمايت كنند. او چندين نفر از چهرههاي موثر از جمله لرد موين را براي اين امر گردهم جمع كرده بود. بنابراين اگر گروه لهي (در ترور لرد موين) دخالت نميكرد، اين فرض درست درميآمد كه چرچيل در نشست سران يالتادر ديدار با فرانكلين روزولت و ژوزف استالين به خوبي تصوير مثبت و روشني از آينده يك دولت يهودي داشت. اما در عوض او پس از قتل قاهره (لرد موين) به حملهكنندگان برچسب «گروه تازه گانگستري» زد و اظهار داشت كه موضع خود را بازنگري خواهد كرد.
كشتنها ادامه داشت. در 22 جولاي سال 1946 گروه ايرگون وابسته به مناخيم بگين 350 كيلوگرم مواد منفجره در يال جنوبي هتل كينگ ديويد اورشليم كه محل اسكان اعضاي دولت حكومت تحت قيموميت بريتانيا و افسران اطلاعاتي و ارتش آن بود كار گذاشتند. ظاهرا تماس تلفني هشداردهندهاي كه از طرف ايرگون گرفته شد را شوخي تلقي كردند و وقعي به آن ننهادند، ساختمان تا قبل از انفجار تخليه نشد. 91 نفر كشته و 54 نفر زخمي شدند.
اين انفجار، كشتن هدفمند يك مقام بريتانيايي مورد تنفر يا يك حمله چريكي به يك ايستگاه پليس نبود. در عوض، اين عمليات اساسا يك حركت تروريستي بود كه يك هدف را در نظر داشت كه همراه با آن شمار بيشماري از غيرنظاميان صدمه ديدند . بدبختانهتر آنكه يهوديهاي بسياري در ميان اين آسيبديدگان بودند.بمبگذاري هتل كينگ ديويد اختلافات آتشيني را در ميان ايشوو دامن زد. بن گوريون سريعا ايرگون را تقبيح كرد و آن را «دشمن قوم يهود» ناميد.
اما افراطگرايان مهار نشدند.
سه ماه بعد از حمله به هتل كينگ ديويد، در 31 اكتبر، يك هسته لهي دوباره بهطور خودجوش و بدون تاييد يا اطلاع بن گوريون سفارت بريتانيا در روم را بمبگذاري كرد. ساختمان سفارت بهشدت تخريب شد اما خوشبختانه به خاطر آنكه عمليات در شب صورت گرفته بود فقط گارد محافظ و دو ايتاليايي كه در پيادهرو قدم ميزدند مجروح شدند.
گروه لهي بعد از اين اقدام فورا به هر عضو ارشد كابينه بريتانيا بمب پستي ارسال كرد.اين تلاشها از يك سو هر چند با شكست مواجه شد- چون حتي يك بمب هم منفجر نشد- اما از طرف ديگر لهي حرف خود را روشن و واضح رسانده بود. بايگانيهاي امآي فايو (MI5)، سرويس امنيتي بريتانيا، نشان ميدهد كه بريتانيادر آن زمان تروريسم صهيونيست را جديترين خطر براي امنيت ملي بريتانيا قلمداد ميكرد؛ حتي جديتر از اتحاد جماهير شوروي . بر اساس يكي از گزارشهاي امآي فايو، هستههاي ايرگون در بريتانيا ايجاد شده بودند تا، «سگ را در لانه خودش بزند.» منابع اطلاعاتي بريتانيا از موج حملات عليه افراد مهم كشوري كه در ميان آنها ارنست بوين، وزير امور خارجه و حتي خود شخص نخستوزير كلمنت اتلي هم بود، هشدار دادند. در پايان سال 1947، يك گزارش به كميسيونر عالي بريتانيا آسيبهاي وارده طي دو سال گذشته را چنين داده بود: 176 بريتانيايي عضو قيموميت بريتانيا و غيرنظامي كشته شدهاند.
ديويد شورمرون، دهها سال بعد از آنكه او به تامويلكين در خيابان اورشليم شليك كرده بود، گفت: «فقط اين عمليات، اين اعدامها باعث شد تا بريتانيا اينجا را ترك كند. اگر [آوراهام] اشترن جنگ را شروع نكرده بود دولت اسراييل تشكيل نميشد.»اين جملات شايد محل بحث باشد چون امپراتوري شكننده بريتانيا كنترل اكثر مستعمرههاي خود را از دست داده بود از جمله آن كشورهايي كه تاكتيكهاي ترور در آنجا به كار نرفته بود، اين اتفاق ناشي از دلايل اقتصادي و تقاضاهاي فزاينده استقلال از جانب جميعتهاي بومي آنجا بود. براي مثال، هندوستان در همان زمان، استقلال خودش را به دست آورد. با وجود اين موضوع، شورمرون و هپالگيهايش مصرا معتقدند كه روشهاي شجاعانه و افراطي آنها دليل خروج بريتانيا بوده است.
و همين مرداني كه جنگ زيرزميني خونين را شروع كرده بودند - چريكي، آدمكشي و تروريستي - نقش محوري در ساختن نيروهاي نظامي و اطلاعاتي دولت تازه اسراييل را ايفا كردند.
پايان فصل اول