معرفت زیست محیطی
محمد ذاکری
شش سال پیش و در جریان انجام یک مطالعه علمی، که به اجبار یا اختیار موضوع آن را در حوزه محیط زیست و آرمان هفتم توسعه هزاره انتخاب کرده بودم برای من فرصتی پیش آمد تا با شاخص عملکرد محیط زیست (EPI) و دیگر شاخصهای اندازه گیری آن و بالطبع عملکرد کشورمان و سایر کشورها در این حوزه آشنا شوم و آنجا بود که از یک طرف به عمق فاجعهای که در این حوزه به وقوع پیوسته و روند نگران کننده عملکرد زیست محیطی کشور و از سوی دیگر به اهمیت محیط زیست در توسعه پایدار و مانایی کشورها واقف شدم.این تلنگر فکری در شرایطی زده شد که تا پیش از آن برای محیط زیست و دغدغههای فعالان آن حوزه اهمیت چندانی قائل نبودم و گمان میکردم مملکت آنقدر مشکلات ریز و درشت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و ... دارد که محیط زیست در درجه چندم اهمیت قرار می گیرد و عدهای برای بهانهجویی از آن دستاویز میسازند. البته این ناآگاهی تاحد زیادی ناشی از کم توجهی سیستم آموزش رسمی و رسانه رسمی و عدم ارتباط ما با نهادهای مدنی حافظ محیط زیست بود که درآن همواره آموختن برخی دروس و ترویج برخی افکار و مواضع بر آشنایی و معرفت صحیح به زیست بوم ایران ترجیح داشته است.
اگرچه امروز با تلاش بی وقفه و خستگی ناپذیر فعالان مدنی محیط زیست و تبلیغات گسترده صداوسیما یک باور و عزم عمومی در مسیر نجات زیست بوم ایران قابل مشاهده است اما همچنان شاهد رفتارهایی در گوشه و کنار کشور هستیم که چندان با معیارهای رایج «رفتار مسوولانه زیست محیطی» انطباق ندارد. رفتار زیست محیطی مسوولانه را می توان با شاخصهایی همچون تشویق دیگران برای حفاظت و بهبود وضعیت محیطزیست، حساس بودن به رعایت رفتار محیطزیستی از سوی دیگران، داشتن دغدغههای محیطزیستی، تفکیک و جداسازی زبالهها بهمنظور استفاده مجدد از زبالههای قابل بازیافت، در اولویت قرار دادن پیادهروی و کاهش استفاده از اتومبیل برای ایجاد حملونقل روان و سازگار با محیط، حفاظت و ابقای ویژگیهای بصری محیطی(چشماندازها) و ... معرفی کرد. نکته حائز اهمیت بعدی آن است که رفتار فوقالذکر چگونه در فرد متجلی می شود. برای پاسخ به این پرسش، نظریههای متعددی برای تبیین مبادی شکلگیری رفتار مطرح شده اند از جمله آیزن و فیشبین در خصوص پدیداری رفتار زیست محیطی معتقدند:
« داشتن آگاهی و شناخت واقعی از پیششرطهای ضروری برای هر نگرش است. محدودیتهای شناختی برای درک تخریب زیستمحیطی شامل تعهد عاطفی و تمایل ما به عمل است. این پیوند عاطفی برای شکلگیری باورها، ارزشها و نگرشهایمان نسبت به محیطزیست اهمیت زیادی دارد.» و فیتکائوکسل نیز بر این باور است که « ارزشها مسوول شکلدهی انگیزههای ذاتی ما هستند. ارزشهای شخص نیز بیشتر از نظامهای خرد و تا حدی نیز از سیستمهای بیرونی مانند رسانهها و سازمانهای سیاسی تأثیر میپذیرند. یکی از راههای نشان دادن شکلگیری ارزشهای زیستمحیطی، بررسی تجربیات زندگی است که باورها و ارزشهای محیطزیست گرایان فعال را شکل میدهد.»
بنابراین می توان مسیر شکل گیری رفتارهای زیستمحیطی را از آموزش و دانش زیست محیطی در کنار نظام ارزشی که منجر به شکلگیری نگرشهای زیستمحیطی می شود تا تجلی آن در رفتار زیست محیطی ردیابی کرد. برخی پژوهشگران نقش باورهای دینی، هنجارهای اجتماعی و ذهنیتهای قومی و سنتی را نیز در شکل گیری این ابعاد بررسی کرده اند. در آموزههای دینی ما به طور مشخص موارد گوناگونی ناظر بر ضرورت توجه به محیط زیست و حفظ آن است. عدم اسراف و تبذیر، پرهیز از حرص و آز، امانتداری، سیاستگذاری و پاسداری از نعمتهای الهی و احساس گناه در صورت آسیب رساندن به طبیعت از جمله فضائلی است که می تواند نظام ارزشی فرد را در جهت رفتارهای زیست محیطی انسجام بخشد. اما اینکه چرا با وجود چنین تاکیداتی، نگرش محافظتی از محیط زیست مجال چندانی برای ورود به فرهنگ ایرانیان نیافته است باید در اولویتهای منابر و تریبونهای مذهبی واکاوی شود. سنتها و آیینهای بومی ما نیز که برخی در جهت حفظ محیط زیست با تغییرات اساسی سبک زندگی و پدیدههای مرتبط با جهانی شدن و یکپارچگی های فرهنگی تاحدزیادی در برخی مناطق رنگ باخته است. در نظام آموزش ابتدایی و متوسطه کشور ما نیز(لااقل در زمان تحصیل ما و پیش از آن در دهههای 60 و 70) کمتر توجهی به مقوله محیط زیست و اهمیت آن چه در کتب درسی و چه در آموزه های معلمین و اساتید دیده می شد. طبیعی است که نسل ما و نسلهای پیشین به واسطه نبود آموزشهای رسمی و اجتماعی فاقد
«دانش زیستمحیطی» قابل توجهی باشند و به خاطر بی توجهی و عدم فعالیت رسانه های رسمی رویکردهای نگرشی و ارزشی درباب محیط زیست نیز به درستی شکل نگیرد و بالطبع مدیرانی نیز که از این نسلها برای اداره کشور در حوزههای مختلف برگزیده شده اند فاقد چنین دغدغههایی باشند.
اما به رغم آنکه فرصت زیادی برای حفظ و نگهداشت زیست بوم ایران در دهههای گذشته از دست رفته است باید این عزم و همت کنونی را که از صدر تا ذیل حکومت و طبقات اجتماعی گوناگون را در برگرفته و مرهون تلاش فعالان محیط زیست و نیز گسترش شبکههای اطلاعاتی و ارتباطی مجازی است به فال نیک گرفت و از این ظرفیت برای ترویج و نهادینهسازی هرچه بیشتر رفتارهای زیست محیطی مسوولانه استفاده کرد. اگرچه شوربختانه در بخشهایی از حاکمیت گرایشهایی کاملا متضاد این روند به چشم میخورد.