عده اي از اصلاح طلبان روز گذشته بيانيه دوم خود را منتشر كردند. در اين بيانيه ضمن اشاره به شرايط بغرنج اقتصادي و به رسميت شناخت راهكارهاي 15گانه سيد محمد خاتمي، به استفاده از تجربيات تاكيد شده است. بخشهايي از اين بيانيه كه به امضاي چهرههايي چون سعيد حجاريان، ابراهيم اصغرزاده، محسن صفايي فراهاني، عليرضا علويتبار، عبدالله رمضانزاده و ... رسيده است را در زير ميخوانيد:
پيشنهادات آقاي خاتمي، سويه و چشماندازي را پيش روي همگان قرار ميدهد كه فارغ از جناحبنديها و اختلافات سياسي، تمامي دلسوزان كشور ميتوانند بر كليت و رويكرد آن صحه بگذارند. ما نيز به سهم خود و با همان محوريت تداوم تجربيات تاريخي، تلاش كرديم كه با آسيبشناسي مشكلات امروز در بستر تحولات و تجربيات تاريخي، مجموعه عوامل بحرانزاي كنوني را بازخواني كرده و در برابر هر يك راهحلي پيشنهاد دهيم كه هدف و غايت تمامي آنها «نجات ايران» است.
قانون
بايد هرچه سريعتر تدابيري انديشيد كه خواست و اراده اكثريت مردم در قوانين اساسي و زيربنايي لحاظ شده و رضايت عمومي جلب شود. به ويژه اينكه صراحت قانون اساسي كنوني نيز بر مراجعه به آراي عمومي از طريق همهپرسي تاكيد كرده است و ما گمان ميكنيم اكنون بيش از هر زمان ديگر نيازمند چنين ابزارهايي براي جلب اعتماد عمومي هستيم.
مجلس
بالاترين محل تجلي اراده و خواست ملت كه جايگاهش بايد در راس امور قرار ميگرفت اما به مرور دچار استحاله شد. در طول بيش از يك قرن پس از مشروطه، هرگاه مجلس توانست نماينده واقعي مردم باشد، پويايي و نشاط را به جامعه باز گرداند و هرگاه مجالس زير سيطره و اعمال نفوذ حاكمان قرار گرفتند، فضاي سياسي كشور نيز دلمرده و راكد شد و استبداد دوباره جاي مشروطيت را گرفت.
دولت
دستكم به دنبال موج خروشان جنبش اصلاحات، انتخابات رياستجمهوري به بزرگترين نقطه عطف در روند سياسي كشور ما بدل شد. اصلاحات توانست جايگاه رييس دولت را احيا كند و صندوق راي را به ابزاري واقعي براي نقشآفريني مردمي بدل سازد. با اين حال، به موازات همين روند، ارادههايي براي خنثيسازي اين دستاورد فعال شدند. كابوس تقليل يافتن شأنيت رييسجمهوري به تداركاتچي، اميد شهروندان به تغييرات جدي در ساختار مديريتي را كمرنگ ساخت. براي جلوگيري از بر باد رفتن كامل اين اميد ملي، رييسجمهوري، بايد بار ديگر در شأن و جايگاه بالاترين مقام اجرايي كشور قرار گيرد.
جامعه
انبوهي از مرزبنديهاي خودي و غيرخودي، تبعيضهاي ناروا و تلاشهاي اقتدارگرايانه در جهت مهندسي اجتماعي، زخمهايي در دل اين جامعه ايجاد كرده است كه جبران آن نيازمند سالها تلاش و آرامش است. در نخستين گام، بايد تنوع در سبك زندگي شهروندان ايراني به رسميت شناخته شود و هرگونه تلاش حكومتي براي تحميل يا ترويج يك رويكرد خاص به جامعه متوقف شود. به ويژه، بايد به ياد داشت كه نفس حضور زنان و مشاركت فعال آنان در تمامي سطوح اجتماعي چه ضرورت غيرقابل انكاري براي حيات و بقاي يك جامعه زنده است.
آزادي
آزادي، مادر تمامي حقوق و تضمينكننده تمامي دستاوردهاي يك ملت است. نجات ايران هرگز ميسر نخواهد شد مگر در سايه تضمين آزاديهاي سياسي، از جمله انتخابات آزاد و شفاف، آزادي بيان، نشر، رسانهها، فعاليت احزاب، تشكلها و گروههاي صنفي و اجتماعي.
عدالت
تنها در صورت تحقق عدالت در آموزش و پرورش، عدالت در تحصيلات تكميلي، عدالت در استخدام و عدالت در تمامي مزايا و حقوق اجتماعي و سياسي است كه ميتوان به تحقق عدالت اقتصادي اميدوار بود. پس هرگونه تبعيض، به ويژه تبعيضهاي مذهبي، قومي و جنسيتي، بلافاصله به نقض عدالت اجتماعي و اقتصادي منجر خواهد شد و بايد متوقف شوند.
فساد
نظارت شفاف مطبوعات و رسانهها بديهيترين و ضروريترين ابزار براي رصد كردن مفاسد است. در كنار آن دولت و مجلس بايد هرچه سريعتر لوايح و طرحهاي جامع مبارزه با مفسدان را به تصويب رسانده و هرچه سريعتر درصدد تحقيق و تفحص از مفاسدي همچون صندوقهاي قرضالحسنه و رانتهاي حاصل از دلارهاي دولتي برآيند. گزارشها به صورت شفاف به مردم اعلام شود و دستگاه قضايي برخورد سريع و قاطع با مفسدان را در اولويت قرار دهد.
حق بنيادين اعتراض
و البته، به صورت ويژه تاكيدي مجدد داريم بر حق اعتراض شهروندان، نه تنها به عنوان يكي از حقوق ابتدايي، انساني و قانوني آنان، بلكه به عنوان بزرگترين ضامن احقاق و بقاي ديگر حقوق ملت. حقي كه در اصل ۲۷ قانون اساسي نيز بر آن تاكيد و تصريح شده بود اما در تمامي اين سالها مورد غفلت قرار گرفته و از مردم سلب شده است.
ما بر اين باوريم كه هيچ مطالبهاي با درخواست و نامه طومار محقق نخواهد شد؛ پس دست ياري خود را به سوي شما هموطنان دراز ميكنيم. به سوي تمامي ايرانيان آزاده، شريف و دغدغهمند. به سوي هماناني كه هرچند فشار اقتصادي توان از كفشان برده، اما قدرت ارادهشان و شوق علاقهشان به اين ميهن، جوانههاي اميد را در دلهاشان زنده نگه داشته است. ما دست ياري خود را به سوي تمامي شما دراز ميكنيم تا فارغ از تمامي جناحبنديهاي سياسي، حول اين مطالبات بديهي گردآييم و با اراده خود و اقدامي جمعي براي نجات ايران متحد شويم. نخستين گام شايد مشاركت فعال در يك گفتوگوي ملي باشد. گفتوگويي كه براي تحقق يك ملت متحد و يكپارچه، هيچ گريزي از آن نخواهيم داشت. ميتوانيم از ارايه پيشنهادات و نقد و انتقاد سازنده شروع كنيم و البته، براي تحقق نتايج اين گفتوگوها گامهايي عملي و اجرايي برداريم. اين راهي است كه ما در آن قدم خواهيم گذاشت و ترديد نداريم كه اگر متحد و يكدل باشيم در آن به پيروزي خواهيم رسيد.