خاطرات و نظرات منصور برزگر (2)
نزديك بود مغلوب روسها شويم
وحيد جعفري
با منصور برزگر پير كشتي ايران كه مرشد چند نسل از قهرمانان و خاك تشك خوردههاي كشورمان بوده گفتوگويي بلند بالا داشتهايم كه هر روز بخشي از آن را ميتوانيد در همين ستون بخوانيد. برزگر ابتدا درباره نسبتش با تختي و موحد سخن گفت و اين نوبت از كاپ آريامهر در دوران پيش از انقلاب ميگويد كه بعدها جام 22 بهمن و سپس جام تختي نام گرفت.
چه شد كه كاپ آريامهر به عنوان يك تورنمنت بينالمللي به ميزباني ايران برگزار و تبديل به مسابقاتي شد كه چهرههاي شناختهشده كشتي دنيا در آن به ميدان رفتند؟
آن زمان در شوروي مسابقاتي برگزار ميشد تحت عنوان جام تفليس كه تورنمنت معتبري بود و مدال آن از قهرماني جهان هم باارزشتر بود؛ چرا كه در هر وزن تعداد زيادي از كشتيگيران شوروي حضور داشتند و بعضا از هفت كشتي، شش كشتي شما با روسها بود؛ به نحوي كه اگر با كشتي گيران آلمان، امريكا يا... برخورد ميكرديم ذوقزده ميشديم. به ياد دارم سالن بزرگي داشتند كه حدود 12 هزار نفر براي تماشاي مسابقات به آنجا ميآمدند. يك جام هم بود به نام دانكولف. از آنجاييكه اين مسابقات در مركز اروپا برگزار ميشد و تقريبا براي همه جاي اروپا قابل دسترسي بود، بيشتر كشورهاي اروپايي به اين مسابقات ميآمدند. از همين رو اين تورنمنت از نظر تيمي خيلي اهميت داشت و شايد 25 كشور در آن حضور پيدا ميكردند. اين 25 كشور به جز كشتيگيران كشورهاي شوروي بود. بعد از آن بود كه مسوولان ورزش ايران به اين فكر افتادند كه جام خود را داشته باشند و كاپ آريامهر را برگزار كردند؛ كه در اولين و دومين دوره آن كشتيگيراني چون مدويد، لوميدزه و ديگر كشتيگيران درجه يك دنيا به ميدان رفتند. دور دهم مسابقات بود كه من وارد اين كاپ شدم. ياد دارم كه روسها با هشت كشتيگير به اين مسابقات آمده بودند و توانستند شش طلا به دست آوردند. يك طلا را من به سينه زدم و كشتيگير 90 كيلوگرم روسها هم در يك كشتي پرحرف و حديث به نماينده آلمان شرقي باخت تا تيم ايران قهرمان شود. يعني چيزي نمانده بود كه روسها هفت مدال طلا بگيرند و با هشت كشتيگير در ايران قهرمان كاپ آريامهر شوند. تا چند دوره بعد، اين مسابقات از سطح بسياري بالايي برخوردار بود. بعد اين جام به جام 22بهمن تغيير نام داد و در ادامه در دوره رياست حسين شاهحسيني بر سازمان تربيتبدني بود كه با پيشنهاد محمدعلي صنعتكاران اين تورنمنت به نام جام تختي تغيير نام داد و در فدراسيون جهاني ثبت شد و تا به امروز هم در حال برگزاري است. ياد دارم در كشتي سوختهسرايي با مالخواس بيش از 20 هزار تماشاگر به سالن 12هزار نفري آزادي آمده بودند و جا براي سوزن انداختن نبود، نه اينكه تماشاگران مجاني به سالن بيايند؛ نه، بليت ميخريدند و براي تماشاي كشتيها ميآمدند.
پس چرا امروزه تماشاگران همچون گذشته از كشتي استقبال نميكنند و كمتر به ورزشگاه ميآيند؟
خب اين دلايل مختلفي دارد. يكي از دلايل تغييرات زياد و پشت سر همي بود كه فدراسيون بينالمللي در قوانين كشتي ايجاد كرد. تايمهاي كشتي را عوض كرد. قوانين جديد به نحوي بود كه امكان اجراي فن را تا حدودي از كشتيگيران ميگرفت تا از زيبايي كشتي كاسته شود. عواملي از اين دست تماشاگر را از كشتي زده كرد؛ به نحوي كه خود ما هم كه عاشق كشتي هستيم بعضا لذتي را كه بايد از ديدن كشتيها ببريم نميبريم. فيلا در اقدامي دست به برگزاري مسابقات در يك روز زد و اين موضوع باعث شد تا تماشاگران كمتري طي روزهاي برگزاري مسابقات به سالن بيايند. به عنوان مثال ما صد كشتيگير داريم كه هر كدام صد هوادار دارند و روي هم ميشوند 10 هزار تماشاگر. خب وقتي مسابقات نيمي از وزنها در يك روز برگزار شود و تمام، معلوم است تماشاگران آن دسته از كشتيگيراني كه در روز نخست مبارزاتشان تمام شده ديگر در روز دوم مسابقات به ورزشگاه نخواهند آمد. در گذشته مسابقات تمامي اوزان در دو، سه روز برگزار شده وهمين باعث ميشد تا تماشاگران در تمام روزهاي مسابقات براي ديدن كشتيهاي كشتيگير مورد علاقه خود به سالن برگزاري رقابتها بيايند.
شايد بتوان جام تفليس آن زمان را با جام ياريگين اين روزهاي روسيه مقايسه كرد كه در آن روسهاي زيادي به ميدان ميروند و قهرماني غير روسها در اين تورنمنت كار بسياري سختي است.
ياريگين تورنمنت معتبري است؛ اما با جام تفليس قابل قياس نيست.
ما شاهد اين بودهايم كه شما بعضي اوقات به زبان آذري حرف ميزنيد، در حالي كه متولد تهران هستيد، خانوادهتان هم همينطور. ميخواستيم بدانيم اصالت منصور برزگر براي كجاست؟
اصالت ما برميگردد به منطقهاي بين قزوين و بوئينزهرا. البته من زبان آذري را بيشتر از بچههاي محلهمان ياد گرفتم. در محله ما خانوادههاي زيادي كه اصالتا از منطقه سراب در آذربايجان غربي بودند حضور داشتند. اينها دوستان من بودند و ما با هم بزرگ شديم و من آذري را بيشتر از اينها ياد گرفتم. مادرم هم اهل قلعه هاشمخان بود كه الان شده قلعه مدرس؛ منطقهاي كه آيتاللّه حاج شيخ هاشم قزويني نيز به آنجا تعلق دارد. آقا شيخ هاشم استاد مقام رهبري هم بوده و من در سخنراني ايشان با گوشهايم شنيدم كه اعلام كردند شاگرد شيخ هاشم بودهاند. حالا هم آن دِه را به نام آقا شيخ هاشم مدرس ناميدهاند. مردم دِه به واسطه حضور شيخ، مردم بسيار مومن و دينداري هستند. روستاييها به پدر آقا شيخ هاشم هم اردات زيادي داشتند. اهالي روستا حتي ميگويند در زمان كشتار و سركوب مسجد گوهرشاد توسط رضاشاه ايشان در مسجد حضور داشته و قرآن ميخوانده كه رضاخان ميرسد و همه را ميكشد و تنها كسي را كه زنده ميگذارد پدر شيخ بوده است.