انقلابي كيست؟
علي تاجرنيا
اگر انقلاب به معني دگرگوني و انقلابيگري به معناي طرفداري از نظام جمهوري اسلامي باشد، يك بحث قابل احترام است اما اگر انقلابيگري به اين معنا باشد كه افرادي احساس كنند، كشور پس از گذشت 40 سال از انقلاب شكوهمند اسلامي نيازمند بازتوليد رفتارهاي دهه اول انقلاب است، اين مهم نيازمند تامل است زيرا ما امروز علاوه بر كسب تجارب گوناگون از روزهاي سخت و آساني كه پشت سر گذاشتهايم، دريافتهايم بسياري از مشكلاتي كه تا سالها كشور با آن دست به گريبان بود، نتيجه تندرويهايي بود كه در سالهاي نخست انقلاب به اسم انقلابيگري به وقوع پيوست.
به عقيده من شاخصه يك فرد انقلابي در شرايط كنوني التزام به قوانين جمهوري اسلامي ايران، احترام به تمامي اركان قانوني كشور همچنين پذيرش حدود اختيارات افراد متناسب با قانون اساسي است. يك فرد انقلابي بايد قانونمدارترين فرد باشد و بداند جمهوري اسلامي امروز بيش از آنكه نيازمند تغييرات جدي باشد، نيازمند ثبات و آرامش براي پيشبرد اهداف است. انقلابيگري در شرايطي كه ما 40سالگي پيروزي انقلاب را ميگذرانيم اگر به معناي اعمال خودسرانه و اجتهاد شخصي براي انجام يك سري رفتارها باشد كه مردم بايد هزينه آن را بدهند(مانند برخورد با سفارت عربستان) نه تنها انقلابيگري نيست بلكه عرف جامعه نيز طرفدار اين نگاه نيست. ما در دولت نهم و دهم شاهد بوديم به نام انقلابيگري و روحيه انقلابي رفتارهايي صورت گرفت كه يكي از تاريكترين دوران تاريخ انقلاب اسلامي را رقم زد. استفاده مدام از كلمه انقلابيگري براي تسويه حساب سياسي يك سوءاستفاده از اين كلمه ارزشي است. مقصود از سوءاستفاده آن است، جرياني در كشور وجود دارد كه تمام تلاش خود را براي توقف حركت جريان اصلاحات انجام ميدهد اما هر زمان كه مسير قانوني اين توقف به بنبست ميرسد، اين جريان به اسم انقلابيگري سعي در توجيه رفتارهاي خارج از قانون طرفداران تندرو خود را دارد. متاسفانه جناح اصولگرا هر زماني كه تا حدودي از قدرت فاصله ميگيرد با مطرح كردن واژه انقلابيگري يا واژههايي از اين دست مجوز حركت خودسرانه هواداران تندرو خود را صادر ميكند.
پديده انصار حزبالله و گروههاي فشار عمدتا با اين نگاه در دوره اصلاحات شكل گرفت ومتاسفانه نه تنها با اين رفتارها برخوردي صورت نگرفت و نميگيرد بلكه در مقاطع مختلف ما شاهد حمايت بخشي از حاكميت از اقدامات خودسرانه نيز بودهايم. اين برخورد در نظامهايي كه نميخواهند خواست مردم را بپذيرند، رواج بيشتري دارد. هدف از اين اقدام تحت فشار گذاشتن جريان حاكم سياسي براي تن دادن به خواستههاي سياسي يك گروه خاص است.