دستكم يك دهه است كه صداي كارشناسان در حوزههاي محيط زيست، كشاورزي، اقتصاد و... درباره كمآبي بلند شده است. بلند شدن صداي كارشناسان موجب شده تا شماري از مقامهاي دولتي هم بيش و كم از كمآبي در كشور حرف بزنند و در خلال گفتههايشان از لزوم تغيير الگوي مصرف آب سخن بگويند اما اين گفتهها هيچگاه رنگ واقعيت به خود نگرفته و روايت غالب همچنان بر انكار «بحراني بودن وضعيت» استوار است. در واقع دولتمردان همواره با تقليل «مساله» كمآبي به «مشكل مديريتي» كوشش كردهاند كه موضوع را تخفيف دهند. همچنين دولتمردان همواره سعي كردهاند براي اين مشكل مديريتي راهحلهاي فيزيكي و سازهاي ارايه دهند. مثلا به جاي آنكه صنايع پرآببر به مناطق حاشيه درياها منتقل شوند صنايع در مناطق خشك احداث ميشوند و بعد سر و كله طرحهاي عجيب و غريب شيرينسازي و انتقال آب پيدا ميشود. يا در بخش كشاورزي سالها است كه كارشناسان مستقل بر لزوم مدرن شدن كشاورزي و تغيير نظام بهرهبرداري در ايران سخن ميگويند، اما گوش نهادهاي سياستگذاري بدهكار نيست. سفرههاي آب زيرزميني خالي شدهاند و دشتهاي كشور در وضعيت عدم تعادل قرار گرفتهاند؛ اما باز هم به جاي آنكه سطح زير كشت كشاورزي كاهش يابد و به جاي آن افزايش بهرهوري توليد در دستور كار قرار گيرد همچنان گفته ميشود: «بحران آب نداريم.» محمود حجتي، وزير جهاد كشاورزي يكي از كساني است كه در برابر منتقدان موضع سخت ميگيرد؛ او سال گذشته گفته بود: «گذشتگان ما هيچ وقت نگفتند كه دچار خشكسالي هستيم و با آن شرايط كه از لحاظ تجهيزات نيز محدوديت داشتند كه امروز به خاطر پيشرفت تكنولوژي آن محدوديتها ديگر وجود ندارد نياز خود را تامين كردهاند. مشكلاتي كه اكنون در بخش كشاورزي مشاهده ميشود نتيجه تنبلي، سستي است و مهمترين گناه نااميدي است.» حجتي دو روز قبل در مراسم تجليل از نمونههاي ملي بخش كشاورزي در سخناني طعنه آميز گفت: «برخي تصور ميكنند كه دلسوز محيط زيست هستند و از اين جهت نبايد توليد كنيم و محدوديتهايي براي توليد ايجاد كنيم اما بايد گفت كه اين گونه نيست و هماكنون در كشور محدوديت منابع آبي نداريم، بلكه مشكل در چگونگي مصرف آن داريم.» حال پرسش اين است سرنوشت تفكري كه هنوز هم تبليغ ميكند «محدوديت منابع آبي نداريم» و مشكل را فقط در چگونگي مصرف خلاصه ميكند ريشه در چه چيزي دارد و چه پيامدهايي براي كشاورزي ايران و در بعدي بزرگتر براي جامعه ايران در پي خواهد داشت؟ براي اين پاسخ به اين پرسش با «انوش نوري اسفندياري»، عضو شوراي راهبردي انديشكده تدبير آب ايران گفتوگو كردهايم. نوري اسفندياري از جمله پژوهشگراني است كه از لزوم تغيير الگوي توسعه در كشور سخن ميگويد. از نظر او بخش كشاورزي در كشور نيازمند تغييرات بنيادي است به طوري كه نظام بهرهبرداري تغيير كند، بار اشتغالزايي از دوش بخش كشاورزي برداشته شود و حفظ محيط زيست و منابع طبيعي جزو الزامات فعاليتهاي كشاورزي قرار بگيرد. گفتوگو با انوش نوري اسفندياري پيش روي شما است.
آقاي حجتي، وزير جهاد كشاورزي در روزهاي گذشته مجددا اين ديدگاه كه ما بحران آب نداريم و فقط مشكل در مديريت مصرف است را تكرار كردهاند. اين در حالي است كه كارشناسان مستقل از بخش دولتي عقيده دارند بخش كشاورزي در شرايط كنوني نه تنها نبايد توسعه يابد بلكه در برخي مناطق چارهاي جز كاهش سطح زير كشت نداريم. به نظر شما چرا هنوز در كشور «كمآبي» به عنوان يك «مساله جدي» و به عبارتي «بحران» مورد پذيرش قرار نگرفته است؟
دليلش روشن است؛ براي اينكه اگر ما بپذيريم بحران آب يا مساله كمآبي داريم آن وقت بايد به اجراي طرحهايي تن بدهيم كه دشوارند و چون مسوولان معمولا به چنين دشواريهايي نميخواهند تن بدهند، ميروند سراغ كارهاي سادهتر. اگر بپذيريم ما بايد خودمان را با شرايط كمآبي سازگار كنيم بايد برويم سراغ مديريت تقاضا و مديريت مصرف. اين كار هم مقداري مقاومت جامعه را در پي دارد و هم ريسكهاي سياسي دارد. مديران هم ميدانند كه اگر دنبال عرضه بيشتر آب باشند طبيعتا هم جلوه بيشتري دارد و هم منابع مالي خيلي زيادي را ميتوانند به اين كار اختصاص دهند. شركتهايي هم هستند كه علاقه دارند اين رويكرد در كشور تبليغ شود كه ميتوان آب را منتقل و مشكلات را حل كرد.
منظورتان شركتهاي پيمانكاري است كه در زمينه طرحهاي سازهاي فعال هستند؟
بله؛ يك ساختار ويژه در سه، چهار دهه گذشته شكل گرفته كه اين ساختار تمايل دارد وضع موجود ادامه يابد. دلشان نميخواهد اين ساختار تغيير كند. اطلاعات هم كه خيلي محدود است و مردم هم تحت تاثير اين راهحلها هستند و دوست دارند آب شيرين شود و منتقل شود و مصرف آب هم بيشتر شود.
اما انتقال آب حتي اگر ممكن باشد دستكم در بخش كشاورزي كارايي ندارد چون بسيار گران است. آيا هنوز هم كساني هستند كه قصد داشته باشند براي كشاورزي آب منتقل كنند؟
بله هستند؛ البته معمولا در صحبتهايشان مشخص نميكنند كه منظورشان از انتقال شامل حال كشاورزي هم ميشود ولي معمولا به دنبال آن هستند. قبلا قرار بود پروژه انتقال آب از سد ونك به رفسنجان به همين منظور انجام شود. حتي اين بحث درباره انتقال از درياي عمان هم مطرح است. طرفداران اين ايدهها تبليغ ميكنند هر چه قطر لوله بيشتر باشد صرفه اقتصادياش بيشتر است و سعي ميكنند حجم آب انتقالي را بالاتر ببرند. بخش خصوصي البته هيچ وقت زير بار تامين مالي چنين طرحهايي نميرود و مجريان طرحها اما اميدوارند از طريق كمكهايي كه بعدا از بخش عمومي دريافت ميكنند طرح را توجيهپذير كنند. خب روشن است كه چنين توهمي تحقق نميپذيرد. راهحل آسان براي بحران آب« توهم» است زيرا پيشبينيها براي سالهاي آينده اين است كه تامين چنين بودجههايي ممكن نيست. در نتيجه سرنوشت طرحها اين ميشود كه در بهرهبرداري مشكلاتي براي كشور ايجاد ميكند و به محيط زيست هم ضربه ميزند.
به نظر شما مقاومت وزارت جهاد كشاورزي براي اصلاح الگوي توسعه كشاورزي چه تبعات و پيامدهايي ميتواند داشته باشد؟
گرچه در بخش كشاورزي بيش از هشت ميليون هكتار زمين آبي وجود دارد اما آب مورد نياز اين ميزان زمين تامين نميشود. حدود سه ميليون هكتار از اين زمينها با شرايط بدي تامين آب ميشود. از طرف ديگر روستاها با شرايط بدي مواجهاند و اين برنامهها نميتواند تحقق يابد. عملا هم دودش به چشم بخش كشاورزي ميرود. چون معمولا هر وقت بحث سازگاري با شرايط پيش ميآيد، اول از سهم آب محيط زيست كم ميكنند و بعد كشاورزي. برخلاف آنچه مطرح ميشود عملا شرايط تامين آب بخش كشاورزي وجود ندارد. نامتقارن و به ضرر اقشار ضعيفتر روستاييان است و به مهاجرت بيشتر روستاييان دامن ميزند.
با اين توصيف اصرار بيش از اندازه به توليد منطق چنداني ندارد؟
خير منطق ندارد؛ اين حرف ظاهرا براي دفاع از كشاورزي است اما در عمل به ضرر كشاورزان است.
وزارت جهاد كشاورزي بايد چه سياستي را جايگزين سياستهاي فعلي كند تا هم منابع آب آسيب بيشتري نبينند و هم بخش كشاورزي بتواند به حيات خودش ادامه بدهد؟
بايد به جامعه محلي و كشاورزان اختيار بيشتري داده شود. تغيير سياستها از طريق دستور عملي نميشود. در حال حاضر روابط كشاورزان با بخش كشاورزي فقط در حد تامين يارانهها و كمكهاي سطحي است. تحولات عمقي كه نيازمند بخش كشاورزي است، هيچگاه مورد توجه نبوده. يكي از تصورهاي اشتباه اين است كه كه با تغيير تكنولوژي در آبياري يا احداث گلخانه و كارهايي از اين دست ميتوانند تحول ايجاد كنند. در حالي كه كشاورزي ما نياز به اين دارد كه نظام بهرهبردارياش تغيير كند. كشاورزي ما بايد مدرن شود و بعد بتواند از تكنولوژي درست استفاده كند. ما الان بخش عمدهاي از كشاورزانمان سنشان بالا است و از سواد كافي برخوردار نيستند و توانايي اين را ندارند كه با تغييرات همراه شوند. براي آماده شدن آنها هم كاري نشده است. اساسا هيچگاه اين بحثها در رديف برنامهها قرار نداشته است. تنها كاري كه وزارت جهاد كشاورزي به دنبال آن است طرح يكپارچهسازي اراضي است كه آن هم به معناي تحول در نظام بهرهبرداري نيست.
الان مثلا در رفسنجان اگر بخواهيم با يكسوم برداشت آب، سفره آب زيرزميني را نجات دهيم، چارهاي نداريم جز اينكه نظام بهرهبرداري تغيير كند. مثلا باغات يكسوم شود و به صورت سهامي اداره شوند و كشاورزان به جاي مالكيت زمين مالكيت سهام را در اختيار داشته باشند. اصلا وزارت جهاد كشاورزي به دنبال چنين راهحلهايي نيست. چون اين طرحها نتايجشان در بلندمدت روشن ميشود و به اندازه كافي هم سر و صدا ندارند.
يعني محبوبيت سياستمداران را تامين نميكند؟
بله؛ براي همين مسوولان بخش كشاورزي بيشتر به دنبال راه كارهاي كوتاهمدتند.
پس شما قويا معتقديد كه سطح زير كشت در كشور بايد كاهش يابد و بهرهوري هم افزايش يابد؟
بله؛ فقط بايد توجه داشته باشيم كه افزايش بهرهوري از طريق تغيير نظام بهرهبرداري ممكن است. نظام بهرهبرداري ما اين اشكال را دارد كه در بسياري مواقع واسطهها ميآيند و منابع را از بين ميبرند. كشاورزي ما به طور سيستماتيك و زنجيرهاي مشكل دارد و بايد به تمام حلقههاي اين زنجيره توجه كنيم.
در كشوري كه هنوز در سطح دولت هم انسجام گفتمان نداريم چنين تغييري ضعيف است؟
بله، چون مسائل به صورت بخشي تحليل ميشوند و كشمكشها بيشتر بر سر دريافت بودجه است. بايد چارچوب را فراتر برد؛ ما با يك بحران بزرگ در مناطق روستايي روبهرو هستيم. اين مناطق هم فقط با كشاورزي تحول پيدا نميكنند. بار زيادي از اشتغالزايي روي دوش بخش كشاورزي افتاده اما اين بخش نميتواند چنين باري را تحمل كند. منابع طبيعي و خاك و آب به شكل بدي مورد بهرهبرداري قرار ميگيرند و دچار مشكل محيط زيستي شدهايم. مناطق شهري نبايد خيال كنند كه مشكلات روستاها گريبان آنها را نخواهد گرفت. ما به يك بسيج ملي در روستاها نياز داريم. الگوي اشتغال بايد متنوع شود و به شكل مناسبي هم از محيط زيست استفاده كنيم.
انوش نوري اسفندياري: يكي از تصورهاي اشتباه اين است كه كه با تغيير تكنولوژي در آبياري يا احداث گلخانه و كارهايي از اين دست ميتوانند تحول ايجاد كنند. در حالي كه كشاورزي ما نياز به اين دارد كه نظام بهرهبردارياش تغيير كند.