به قرآن ببخشيد يا به شمشير بزنيد
بهمن ايزدي
دو، سه روز پيش از درگذشت «محمدعلي اينانلو» صحبت مفصلي با هم داشتيم، در آن گفتوگوي تلفني از اوضاع بد زمانه گفت و از گلهمنديهايش. ميخواست باز هم براي مردم از طبيعت بگويد و اينكه ايران چقدر جاذبههاي طبيعي دارد كه بايد براي حفاظت از آن بكوشيم؛ دريغ كه فرصت را از او گرفته بودند. من آن زمان درگير آزادي محيط بان «اسعد تقي زاده» بودم. او همه جوره در كنار اين پرونده بود حتي آن زمان كه حكم اعدام تقيزاده توسط شوراي عالي قضايي تاييد شد قصد داشت در مجمعي قرآن و شمشير بگذارد و به برنامه زنده تلويزيوني ببرد. ميگفت ميخواهد به اولياي دم بگويد يا به كلام خدا ببخشيد يا با شمشير بزنيد اما اين محيط بان را اينچنين در حبس نگه نداريد، با صحبتهايي كه كرديم از اين كار در آن برهه منصرف شد. از زماني كه شايعه شكار او در منطقه شكار ممنوع تپال در شاهرود در شبكههاي اجتماعي پخش شده بود، گروهي بر او خرده گرفته و بسيار بر او تاختند؛ خبري كه بعدها تكذيب شد اما نامه عذرخواهي از او از سوي كساني كه اين خبر را پخش كرده بودند، پس از مرگش انتشار يافت. در اين برهه زماني او روزگار تلخي را سپري كرد و به گمانم سرعت گرفتن بيمارياش به اين خبر تشديد شد. ميشنيد كه ديگران به بدگويي از او مشغولند و برنامههايي كه دوست داشت براي مردم اجرا كند را از دست داده بود. اينانلو انساني بود با همه نقاط ضعف و محسناتش. او بنيانگذار موسسهاي شد كه راهنمايان كارآزمودهاي را در حوزه طبيعت گردي به ايران حتي پس از مرگش تربيت ميكند. با نگاه او بسياري از مردم طبيعت ايران را ديدند. اينانلو با صداي گرمش از جنگلها و بيابانهاي كشورش ميگفت و انصاف نبود كه خصايص نيكوي وي از سوي گروهي ناديده گرفته شود. به پاس خدماتي كه داشت حرمتش را حفظ كنيم و به واسطه تلاشهاي فرهنگي كه براي معرفي بيشتر سرزمين مان و ترغيب براي حفاظت از آب و خاك اين سرزمين داشت كلاه از سر برداريم.