كتابخانه
يكي براي همه
مرضيه اسدي| «ارتش تكنفره» نوشته موآسير اسكلير، روايت طنزآلود و در عين حال تراژيك زندگي پرفراز و نشيب مردي به نام ماير گوينزبيرگ است؛ آرمانگراي اتوپيستي كه ميخواهد يك تنه به جنگ سرمايهداري برود. البته ماير در اين پيكار چندان هم تنها نيست. رفيق بز، رفيق مرغ و رفيق خوك در اين مسير او را همراهي ميكنند. در روند مبارزه، ماير خود به سرمايهداري ثروتمند تبديل و پس از آن ورشكست ميشود و به ناگزير به خانه سالمندان ميرود. «ارتش تكنفره» داستان فروپاشي شوروي و شكست ايده سوسياليسم نيست، ماجراي تلاشي عبث است براي به چنگ آوردن يك اتوپي، ماجراي خيرهسريهاي مردي كه ميخواهد دژ مستحكمي بسازد در برابر جهانخواري امپرياليسم؛ و در يك كلام داستان تلاش نافرجام يك انسان است براي برقراري عدالت در جهاني سرشار از بيعدالتيها.
بيوطنها
نازيلا دليرنيا| «البته كه عصباني هستم» مجموعه 5 جستار است درباره بيوطن شدن، بيمليت شدن و نويسنده تمام عصبانيت ناشي از تبعيد خودخواسته را در اين 5 جستار خالي كرده. در سالهاي پساكمونيسم و پس از فروپاشي يوگسلاوي «اوگرشيچ» كه حالا كشوري ندارد و به مليت كروات درميآيد اما پس از جنگ داخلي ميان صربها و كرواتها، او جستارهايي ضد جنگ مينويسد و لقب «خائن» و «دشمن ملت» ميگيرد آن هم در زمانهاي كه به قول نويسنده «خيليها واقعا از جنگ سر ذوق آمده بودند.» به او و 4 زن نويسنده منتقد جنگ لقب جادوگر ميدهند و عرصه چنان بر آنها تنگ ميشود كه ناگزير كشور را ترك ميكنند. تنها پس از حدود 20 سال بعد كساني پيدا ميشوند كه نسبت به آن روزها بازنگري كنند. او در اين جستارها از منظر خودش به آسيبشناسي روزهاي پساكمونيسم پرداخته است.
شانس جورج اورول
فرشته فهيمنيا|جورج اورول را به راحتي ميتوان جزو نويسندگان خوشبخت ادبيات در ايران دانست چراكه كمتر كسي پيدا ميشود كه 1984 يا قلعه حيوانات را نخوانده باشند. رمانهاي او در سالهاي مختلف توسط ناشرين متنوع منتشر شدهاند و حتي به بساط دست دوم فروشهاي خيابان انقلاب تهران هم رسيدهاند. آنچه امروز ما را براي بار ديگر به سمت اين كتاب سوق ميدهد، ترجمه اخير آن توسط كاوه ميرعباسي است. وجه تمايز اين ترجمه از ترجمههاي پيشين، پيشگفتاري كامل به نقل از جولين سايمون زندگينامهنويسِ بنامِ انگليس است به اضافه ضميمه رمان كه نوشتهاي درباره اصول نوگفتار است. كتاب 1984 از آن دست كتابهايي است كه نويسنده آن با تبحر و نبوغي بيمانند تار و پود نظامي مستبد و تماميتخواه را براي خواننده به تصوير ميكشد و توفيري ندارد، خوانندهاش متعلق به كدام برهه از تاريخ باشد چراكه همواره او را به قياسِ نظامِ توصيف شده نويسنده با جامعه زيستهاش ميراند.
گاهي به سادگي اتفاق ميافتد
هدي حقشناس| «دخترِ ذرت» لقبي است كه «جود» به «ماريسا» داده است. ماريساي 11 ساله چندان باهوش نيست و به تازگي وارد مدرسه خصوصي شده است. جود، هممدرسهاي ماريسا از كند ذهني او سوءاستفاده ميكند و با همكاري دوستانش، ماريسا را براي انجام يك آيين سرخپوستي ميربايد. آييني كه در آن دخترذرت بايد قرباني شود. چرا جود اين كار را ميكند؟ چون ماريسا و مادرش تيري به قلب او نشاندهاند و او ميخواهد متقابلا تيري به قلب دخترذرت بزند. اين بازي كودكانه رفته رفته از كنترل خارج ميشود و ابعاد تازهاي به خود ميگيرد... «اوتس» از زواياي ديد مختلف و ضرباهنگي تند براي نقل روايتش استفاده كرده است و با وجود اينكه چيزي را از خواننده مخفي نميكند به خوبي تعليق را تا پايان قصه حفظ ميكند.