كه عشق آسان نمود اول...
بعدها ديدارهايمان گاهي در راهروهاي شبكه دو بود يا زمان تماشاي تئاترهاي روي صحنه كه او معمولا در اوج بيماري از ديدارشان غافل نميشد. افسوس كه با تمامي عشق و انرژياي كه براي كار داشت، ولي ناگهان افتاد مشكلها و او ميزبانِ مهمان خطرناك و ناخواندهاي به نام سرطان شد و دورههاي مختلف و سرشار از درد شيمي درماني و تغيير چهره. حسين البته در دورهاي از بيماري، براي فرار از اين بحران سه روز در هفته روي صحنه ميرفت تا كمي از درد اين بيماري كمتر شود و روحيهاش تغيير كند. خودش ميگفت: «در مدت بيماري پيشنهادهاي تصويري زيادي دارم اما به دليل نامساعد بودن شرايط جسمي نميتوانم قبول كنم...» ياد و خاطرهاش هميشه هست، روحش در آرامش.