تست دموكراسي
حسن لطفي
در اينكه بين تئوري و باورهاي هركس با واقعيت و رفتارش فاصله است، شك ندارم. حداقل در بيشتر مواقعي كه منافع فرديمان به خطر ميافتد اجراي آنچه در ذهن داريم كار سادهاي نيست. در چنين موقعيتهايي انگار يك نفر از درونمان فرمان ايست ميدهد و با دليلي كه پيدا كرده است ميگويد فعلا زمان مناسبي براي اجراي اين باور نيست. نمونهاش را چند روز پيش از نزديك ديدم. در ميان جمعي بودم كه قرار بود از بين خودشان پنج نفر را به عنوان نماينده انتخاب كنند. نفراتي براي اين نمايندگي داوطلب شدند. وقتي نوبت رايگيري شد دو نفري ميكروفن به دست گرفتند و ابتدا در ستايش دموكراسي و راي اكثريت صحبت كردند و آخرش با اشاره به شرايط حاكم بر جلسه بر حذف رايگيري و انتخاب چند نفري كه از پيش سكان جلسه را به دست داشتند اصرار كردند. جالب اينجا بود كه هر دو نفرشان و ديگراني كه براي آنها دست ميزدند از مدافعان سرسخت احترام به ديگران و خرد جمعي بودند. خوشبختانه تئوري دموكراسي خوب است اما نه حالا با توضيحات يك نفر كه معتقد بود راي اكثريت بدش هم از راي مستبدانه خوب بهتر است كنار گذاشته شد و پس از رايگيري تكليف آن پنج نفر مشخص شد. اما بحث درباره دموكراسي و انتخابات تمام نشد. شايد اگر شما هم آنجا بوديد در اين بحث شركت ميكرديد. شايد هم مثل من سكوت ميكرديد و به ديكتاتورهاي درون هر كداممان فكر ميكرديد كه وقت تصميمگيري هر جا منافع به نفع ما نباشد بيرون ميآيد و سعي ميكند همهچيز را مال خود كند. ديكتاتورهايي كه خودش را در هيبت منتقد فيلم، معلم، مدير، سياستمدار، نگهبان اداره، روزنامهنگار، خبرنگار و..... به رخ ديگران ميكشد. ناگفته نگذارم كه هميشه در كنار اين ديكتاتورها كه گمان ميكنند خودشان خوبند و ديگران بد، افرادي هم هستند كه چون معتقدند خودشان و ديگران هر دو خوبند در مقابل اين ديكتاتورهاي كوچك ميايستند و بعضي وقتها نتيجه هم ميگيرند.