با بودجه قطرهچكاني چه كنيم؟
رضا گلجاني
كل بودجه امور محيط زيست ايران كه شامل كنترل آلودگي هوا نيز ميشود براي سال آينده ۴۰۳ ميليارد تومان است! پرسشي كه با مشاهده اين ميزان بودجه به ذهن ميرسد اين است كه سهم حفاظت از حيات وحش از اين مقدار چقدر است؟ نمايندگان محترمي كه طي ماههاي اخير مديريت شكار و صيد را خون فروشي اعلام ميكردند لطفا پاسخگو باشند چرا نتوانستند بودجهاي بهتر براي حفاظت از محيط زيست دست و پا كنند تا به اصطلاح خون فروشي صورت نگيرد؟ هدف از استقرار سيستم مديريت شكار و صيد پايدار كاهش تعارض بين مردم (جوامع محلي، شكارچيان، توسعهمداران) و سازمان محيط زيست از طريق بيشينه كردن ارزشهاي تفرجي- اقتصادي حفاظت از حيات وحش است. نمايندگان محترم ميتوانستند با افزايش چشمگير بودجه سازمان محيط زيست و مجهز كردن آن به آخرين تجهيزات نظامي به جنگ مردم بروند اما اين كار را نكردند چون نمايندگان مردم بهتر از همه ما ميدانند كه تقابل با مردم گزينه مناسبي نيست. نمونههاي متعدد جهاني نشان دادهاند كه مديريت پايدار شكار و صيد ميتواند سبب ارتقاي ارزش اقتصادي و تفرجي حفاظت از حيات وحش در برابر توسعه ناپايدار شود. اگر زيستگاهي براي مردم محلي درآمد، براي دولت ماليات، براي شكارچيان فرصت شكار پايدار و براي خانوادهها فرصت لمس طبيعت فراهم كند ديگر كمتر توسعه ناپايداري ميتواند به آن تجاوز كند.
بخشي از طيف سنتي حفاظت از حيات وحش كه از هرگونه تغيير در مديريت حيات وحش واهمه دارند شايد بهتر باشد جلو بيايند و بگويند با ۴۰۳ ميليارد تومان چگونه ميتوان باب ميل آنها حيات وحش را حفاظت كرد؟! اين طيف چندين دهه است كه خواهان افزايش بودجه سازمان جهت افزايش تعداد محيط بانان و تجهيزات آنها براي مقابله با شكار غيرمجاز هستند. چندين دهه مرثيه سرايي و تابو ساختن از شكار نتوانست هيچ مجلس و دولتي را براي افزايش بودجه حفاظت از حيات وحش مجاب كند. آيا واقعا استمرار يك روش شكست خورده معقول است؟
چه از نظر اخلاقي، چه از نظر شرعي، چه از نظر علمي، حفاظت از جان انسانها؛ چه محيطبان چه متخلف، مهمترين و واجبترين مساله است. اگر اين عزيزان توقع دارند تمام بار مسووليت حفاظت از حيات وحش بر عهده محيطباناني باشد كه كمترين پشتيباني حقوقي را دارند و اگر توقع دارند مردم هم تنها نظارهگر و فرمانبردار موجهاي رسانهاي در ارتباط با تابوسازي از شكار باشند بايد خود بگويند با اين بودجه چه ميتوان كرد؟
كاش اين تفكر را كنار بگذاريم كه راهحل هر مشكلي در محيط زيست ممنوع كردن است. ممنوع كردن آخرين و آخرين راهكار و در زماني است كه نتوان اثرات منفي يك طرح را به نحوي كنترل كرد كه برون داد نهايي مثبت باشد. به همين دليل است كه حفاظت از محيط زيست يك علم قلمداد شده و به همين دليل اين سازمان، زيرمجموعه نيروهاي نظامي نيست. تا زماني كه تكيهكلام ما مخالفت مطلق باشد نبايد انتظار تغيير داشته باشيم.