هدف بنيادين نظريه توسعه انساني گسترش انتخابهاي مردم است
عليرضا بهشتي در ابتداي نشست «بررسي چالشهاي انقلاب اسلامي در دهه پنجم» كه در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار شد، گفت: «انقلاباسلامي سال 57 مردم ايران، نقطه عطف مهمي در مناقشات و اختلافنظرهاي مردم ايران در موضوع چيستي و چگونگي نقش توسعه و پيشرفت كشور به شمار ميرود، چرا كه براي نخستينبار شرايطي به وجود آمد كه امكان طراحي يك نظام سراسر جديد فراهم شد. گفتوگوها و كشمكشهاي فراواني كه در زمان تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي شكل گرفت، با توجه به وجود آزادترين فضاي سياسي جامعه معاصر ايران، كار تصميمگيري درباره جهتگيري نظام جديد در ارتباط با پيشرفت و توسعه را با موانع و مشكلات زيادي مواجه كرد.»
استاد دانشگاه تربيت مدرس ادامه داد: «اصول اقتصادي قانون اساسي هم بيش از همه به نظريه توسعه انساني آن هم يك دهه پيش از طرح آن به عنوان مبنايي متفاوت براي طرح توسعه و شكلگيري آن براي طرحي جهاني شبيه است.»
به گفته او، هدف بنيادين نظريه توسعه انساني، گسترش انتخابهاي مردم است. در مقدمه قانون اساسي ميخوانيم؛ در تحكيم بنيادهاي اقتصادي اصل، رفع نيازهاي انسان در جريان رشد و تكامل اوست، نه تكاثر و تمركز ثروت و سودجويي همچون ديگر نظامهاي اقتصادي. در مكاتب ديگر اقتصاد، خود هدف است اما در اسلام اقتصاد وسيله است. توسعه انساني شعاري بسيار مهم دارد و آن بازگشت به هدف است. او در بخش ديگري از سخنانش ادامه داد: «به ويژه پس از پايان جنگ، شيوه برنامهريزي توسعه در كشور ما به هيچوجه با آنچه در قانون اساسي پيشبيني شده بود، سازگاري نداشته است. آيا اين قطار توسعه كه از سال ۵۳ با گرانشدن قيمت نفت و كنار گذاشتن نظرات كارشناسان سازمان برنامه و بودجه در همان زمان راه افتاده كه منظورش عدالت نبوده، ميتواند ما را به سمت عدالت ببرد؟ خير. بنابراين تا امروز با اينكه لكوموتيوران اين قطار هر از گاهي عوض ميشود اما ريلگذاري همان بوده و هست.»
امروز حوزهها و دانشگاههاي ما نيازمند بازسازي هستند
سعيد زيباكلام در نشست «بررسي چالشهاي انقلاب اسلامي در دهه پنجم» كه در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار شد، گفت: «ما در كشورمان نوعي رفتار ميكنيم كه فرد منتقد و آزادانديش از درون پژمرده و منصرف ميشود. در ادامه هم فضايي منفي عليه پژوهشگر منتقد ايجاد ميشود. در نتيجه فرد منتقد فشارهاي روانشناختي، اجتماعي و مالي و اقتصادي را تجربه ميكند و آزادانديشي به طور مستمر سركوب ميشود.»
او ادامه داد: «امروز حوزهها و دانشگاههاي ما سخت نيازمند بازسازي هستند. ساحت بسيار نهاني وجود دارد كه آزادي انديشه به شكل بسيار دروني در نطفه خفه ميشود. در اين ساحت گفته ميشود كه آرايي هستند كه درست و شرعي و عقلانياند. اينكه اين ۳ مفهوم چگونه تشخيص داده شده عموما در آن ساحت به كار برده نميشود و طرح هم نميشود. چيستي اين ۳ مميزه هم بحث ديگري است. اينكه خود شرعيت و عقلانيت و درستي چيست؟ اين مميزات هم ابدا مطرح نميشود.»
اين استاد دانشگاه در ادامه گفت: «مهم اين است كه ما انديشههايي درست و شرعي و عقلاني داريم و انديشههايي كه معارض با اينها باشد، بدون هيچ تعللي نادرستند. در اين ساحت شبه ملكوتي و بعضا رسما ملكوتي انديشههاي معارض جايي براي بحث و بررسي و نقادي ندارند.»
سعيد زيباكلام ادامه داد: «هيچگاه تبيين نميشود كه درست و عقلاني و مشروع دقيقا چيست؟ در اين فضاسازيهاي آرام و خزنده به طور ضمني گفته ميشود كه اكثريت مردم حامي انديشهاي هستند كه درست و مشروع و عقلاني است و هيچگاه هم معلوم نميشود كه آيا واقعا اينگونه است؟»
به گفته او، سركوب آزادانديشي بخش قابل توجهي از فرهنگ ما است و در جان ما عميقا خانه كرده است. بايد بسيار تدريجي هرگونه ظهورات آزادي انديشه و انديشيدن را به ويژه در عرصه عمومي تحمل كنيم و نسبت به سركوب آن در هر جا حساس شويم و اعتراض كنيم.»
دولت موازي عملكرد دولترسمي را در چمبره قرار ميدهد
حميدرضا جلاييپور، استاد جامعهشناسي دانشگاه تهران در بخش ديگري از نشست «بررسي چالشهاي انقلاب اسلامي در دهه پنجم» گفت: «ما در جمهوري اسلامي دو دولت داريم، يكي دولت رسمي كه به آن راي ميدهند و تاحدودي هم پاسخگوي مردم است و از طريق سازوكارهاي انتخاباتي شكل گرفته و بودجهاي روشن دارد و به تعبيري زير ذرهبين است.»
جلاييپور با بيان اينكه در موازات دولت رسمي دولت ديگري قرار دارد، ادامه داد: «دولت موازي از امكانات عمومي استفاده ميكند ولي جلوي چشم نيست و پشت دولت رسمي قرار دارد و اعلام ميكند كه مشروعيتش برگرفته از يك تفكر اسلام انقلابي جهاني است. در 4دهه گذشته ما هر چه جلوتر ميرويم، دولت موازي به لحاظ سازماني گستردهتر ميشود و عملكرد دولت رسمي را در چمبره قرار ميدهد.»
به گفته او، دولت موازي حتي ميتواند جلوي راي مردم بايستد يا فرآيند اصلاحات را كند كرده و حتي از كار بيندازد و ممكن است توجيهش براي انجام چنين كارهايي، دفاع از انقلاب اسلامي باشد. به عبارت ديگر، بخشي از دولت در ايران به نام انقلاب دايمي، مخالف اصلاح دايمي است. در اين نظام دوپاره، ما دو نوع ديپلماسي داريم، يكي ديپلماسي عادي و مبتني بر منافع ملي كه تعاملي است و در كنار آن، ديپلماسي استثنايي و تبليغات تقابلي و پرهزينه داريم.
جلاييپور گفت: «اين حكومت در مواجهه با مخالفان خود بسيار محكم برخورد ميكند و سازماندهي شده بوده و همانند چدن محكم است. اما از طرفي ديگر ژلهاي است، به نحوي كه ميتواند همه استانداردهاي موجود در كشور را دور بزند.»
او ادامه داد: «احساس ميكنم جنگ فرصت را از امام گرفت و فكر ميكنم كه اگر ايشان يك دهه ديگر زنده بود، ما وضعيت ديگري داشتيم. حتي بعيد ميدانم كه اصلا دولت موازي شكل ميگرفت. ما در زمان امام نظارت استصوابي حداكثري نداشتيم، اين مساله بعدا درست شد و به جايي رسيد كه به موجب آن ياران درجه يك امام هم حذف شدند.»
ملتها حق دارند خودشان درباره خود تصميم بگيرند
الهه كولايي، استاد دانشگاه در بخش ديگري از نشست «بررسي چالشهاي انقلاب اسلامي در دهه پنجم» گفت: «همانطور كه ما جوامع بشري تلاش انسان را از رها شدن از هرگونه مداخلات در امور شخصي و ديدگاههايش و حقوق ذاتياش ميبينيم، اين حقوق وقتي به سطح دولتها ميرسند، به حق حاكميت دولتها و ملتها تبديل ميشود، بنابراين ملتها حق دارند خودشان درباره خود تصميم بگيرند و ديگران از فراي مرزهاي سرزميني حق ندارند براي آنها تصميم بگيرند. اين ايدهاي است كه در انقلاب اسلامي به شكل يك انفجار بروز پيدا كرد و تقاضايي بود كه در شعارهاي انقلاب بهطور محوري خود را نشان داد.»
اين فعال سياسي اصلاحطلب در بخش ديگري از سخنانش گفت: «ما نيازمند بازخواني تجربههاي 40 ساله اخير هستيم و بايد ببينيم شعارهايي را كه سر داديم تا چه اندازه توانستيم اجرايي كنيم. تصور ميكنم درك محيط بينالمللي نيازمند عينكهايي است كه توان ديد اجزاي محيط بينالمللي را براي ما ايجاد ميكند. ما بايد اين محيط را درك كرده تا بتوانيم برمبناي واقعيت از منافع خود دفاع كنيم. من فكر ميكنم با اينكه فرصتهاي بسياري را سوزانديم اما به لطف خدا هنوز اين منابع را در اختيار داريم.»
به گفته اين استاد دانشگاه، دشمني با امريكا در جريان انقلاب اسلامي همواره به عنوان امري ثانوي در جامعه وجود داشته. اين مخالفت
به صورت امري ثانوي مطرح بود اما با مخالفتهايي كه امريكا با انقلاب اسلامي مردم ايران انجام داد، پررنگتر از قبل شد.
كولايي به اين پرسش كه آيا ميتوان براي مقابله با استبدادي داخلي از قدرتهاي خارجي كمك گرفت، پاسخ داد: «من معتقدم تاريخ خود درسهاي خوبي ميتواند در اين زمينه به ما بدهد. پناه بردن به قدرتهاي خارجي نهتنها به شكلي تاريخي بلكه همواره وجود داشته است اما در مقاطع مختلف ثابت شده كه دل نيروهاي خارجي براي منافع مردم در هيچ سرزميني نسوخته است.»