• 1404 سه‌شنبه 9 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4320 -
  • 1397 يکشنبه 12 اسفند

چرا دنياي توپ گرد اين‌قدر جذاب است؟

درام زندگي در آينه فوتبال

محسن پاك‌پناه

 

 

اين همه بازي، اين همه ورزش، اين همه درام... آخر چرا فوتبال؟ فوتبال به اذعان اكثر كارشناسان، جامعه‌شناسان، فلاسفه، نويسندگان، هنرمندان و عامه مردم جهان، جذاب‌ترين و بي‌مثال‌ترين پديده يكصد سال اخير است. يك توپ كه روي زمين چمن مي‌لغزانيد يا روي هوا با آن حركات پروازگونه انجام مي‌دهيد. يك سرگرمي بسيار پركشش كه در آن حق لمس توپ، اين «مهم‌ترين اسباب‌بازي فوتبال» را با دست نداريد و تنها دو سنگربان محافظ قفس‌هاي توري «دروازه نام»، قادرند در اين ميان از دستان‌شان استفاده كنند. يك سرگرمي فوق‌العاده كه هر چه در آن ساده‌تر بازي كنيد، فرح‌بخش‌تر است. اين بازي چابكي و آمادگي بالاي بدني، روحي رواني و ذهني شما را مي‌طلبد. آمادگي بالا براي حمل و راندن يك توپ 430 گرمي با محيطي حدود 70 سانتي متر؟!... چگونه چنين چيزي ممكن است؟ تمام اين بازي 11 به 11 درنهايت هدفي جز رساندن همين توپ نيم كيلويي به محوطه 18 قدم حريف و عبور از يك خط 7 متر و 32 سانتي‌متري به نام خط دروازه ندارد. اين رويدادي است كه «گل» نامگذاري شده و هر هفته در جهان، هزاران‌بار اتفاق مي‌افتد، اما صرف‌نظر از ارزش ذاتي آن، هيجان و خوشحالي زائدالوصفي است كه افراد زير را دربر مي‌گيرد: زننده گل، 11 نفر از تيم گلزن، طرفداران تيم كامروا در استاديوم يا پاي‌گيرنده‌هاي راديو و تلويزيون و اينترنت، در گوشه ميدان، يك عده بازيكن ذخيره كه از روي نيمكت برخاسته و به درون زمين بازي مي‌ريزند و عجيب‌تر از همه فردي خاص با لباس فاخر مديران ارشد يا سناتورها كه مثل بچه‌ها با آن تيپ و پرستيژش بالا و پايين مي‌پرد يا در طول زمين مي‌دود و از سر شادي و سرور چنان مشت‌هايش را گره كرده و فرياد مي‌كشد كه گويي در بازار بورس، سهامش ميليون‌ها دلار سود كرده است (مثل خوره مورينيو پس از گل تاريخي پورتو به منچستريونايتد در ليگ قهرمانان اروپا!)

اين احساسات شديد، بي‌مانند است و در هيچ پديده اجتماعي نمي‌توانيد اين‌گونه سبكبال پس از رسيدن به هدف غايي -گل- درعرض چند ثانيه از صفر تا صد فشار و آدرنالين خون خود را تجربه كنيد و جان سالم به در برده و تا لحظاتي ديگر آرام بگيريد و به ادامه بازي بپردازيد. اما اين گل در جهان هستي فقط يك گل است و نشانگر هيچ چيز ديگري نيست! اهميت آن فقط در تعيين تيم برنده است و نتيجه نهايي اين «گل» امتيازي است كه در پس آن مي‌آيد و در پايان يك فصل تعيين مي‌كند كه شما در كجاي جدول رده‌بندي قرار مي‌گيريد و در فصل بعدي مسابقات مجاز به ماندن در اين ليگ هستيد يا خير؟ فقط همين و بس!... همين؟! اما اين كافي نيست! بس نيست! اگر تيمي به ليگ دسته پايين‌تر سقوط كند، طيف وسيعي از طرفدارانش را دچار اندوه و در مواردي افسردگي مي‌سازد! و بديهي است تيمي كه به دسته بالاتر صعود مي‌كند، قطعا يك فصل زيبا و پر از حال و هواي خوب را براي هواداران خود ساخته است!

 

فوتبال به مثابه درام حيات

تا بدين‌جا حيرت‌زدگي همه ما از جذابيت اين سرگرمي-بازي را عميقا احساس كرده‌ايم. اما بايد به نكات ديگري نيز در اين زمينه اشاره شود: در فلسفه، يك «نظريه خوب» بيانگر تمامي داستان نيست، بلكه مبين محتويات بي‌شماري است كه نيازمند بازخواني و به‌واقع بازگشايي است. نظريه فوتبال در فلسفه نيز به اين معنا اشاره دارد: فوتبال در واقع «درام حيات» را بازسازي مي‌كند. اكنون بايد معناي اين نظريه را از معماگونه بودن آن به سمت و سوي درك حيرت‌آورش بكشانيم. فرض كنيد قصد داريد براي سفره شام رنگارنگ خود يك دسر خوش‌طعم و رنگ و لعاب تهيه كنيد. لباس مي‌پوشيد، كيف پول خود را برمي‌داريد و به فروشگاه نزديك محل زندگي خود رفته و پودر ژله جهت تهيه دسرتان را مي‌خريد. به منزل مي‌آييد، آب را جوش آورده و اقدامات لازم براي درست كردن آن را به عمل مي‌آوريد. شب دسر شما بر سر سفره رنگين‌تان مي‌درخشد و همه با خوردن آن، آشپزي شما را تحسين مي‌كنند. اما آيا در اين مورد «واقعه دراماتيكي» رخ داده است؟ پاسخ قطعا منفي است. هيچ «درامي» در اين حكايت وجود ندارد، يعني اگر شما فرداي آن روز در اداره يا محل كار خود به همكاران‌تان بگوييد كه ديشب «ژله توپي» آماده كرده‌ايد، هيچ‌كس از شنيدن آن هيجان‌زده نمي‌شود. داستان ژله را مقايسه كنيد با واقعه‌اي كه يك روز در كوهستان براي شما اتفاق مي‌افتد. شما با يكي، دو نفر از دوستان خود به ارتفاعات صعود مي‌كنيد. ناگهان هوا رو به وخامت گذاشته و در برف و كولاك گرفتار مي‌شويد و درنهايت پناهگاهي مي‌يابيد و پس از تحمل مرارت‌هاي فراوان كه حتي مي‌توان از آن يك فيلم سينمايي پرفروش ساخت، بالاخره از اين مهلكه جان سالم به‌در مي‌بريد و... اينجاست كه داستان دراماتيك ما به غايت جذاب و سرگرم‌كننده و قابل بازگويي به هزاران نفر مي‌شود. چرا اين حكايت «كوهنوردي» با آن حكايت «دسر» متفاوت است؟ مگر نه اينكه هر دو رويدادي است كه در جهان هستي رخ داده و مثل تمام پديده‌هاي ديگر ما از آن نفعي، سودي، درسي يا تجربه‌اي دريافت كرده‌ايم؟

تفاوت داستان دوم با اول در اين است كه ما با درست كردن دسر هيچ اتفاق غيرمنتظره‌اي را تجربه نكرده‌ايم. نيت كرده، خريديم، پختيم و خورديم، تمام. اما در مورد كوهستان، با دوستان خود به‌قصد تفرج و تفريح كردن و سرزنده و شاداب شدن قدم به مكاني گذاشته‌ايم و شرايطي كه متحمل آن شده‌ايم غيرقابل پيش‌بيني و بسيار متفاوت با انگاره‌هاي ما قبل از عزيمت به كوه بود. اين همان «وجه دراماتيك» داستان كوهنوردي و البته مرتبط با فوتبال است كه در پي مي‌آيد. در فوتبال شما مي‌بينيد كه اتفاقاتي مشابه كوهستان براي ما مي‌افتد. مثلا تيم برنده ضعيف‌تر از تيم بازنده است! تيم برنده يك موقعيت نصف و نيمه دارد كه آن را به ثمر مي‌رساند و بازنده با وجود 10 موقعيت نزديك به گل، حتي نمي‌تواند يكي را به هدف بنشاند و به باور من غيرقابل پيش‌بيني بودن اين رويداد (فوتبال) تنها دليلي است كه طيف‌هاي گوناگون جوامع بشري را (الا قطب جنوب!!) شيفته فوتبال ساخته است. علما، متفكران، نويسندگان، سياستمداران، پزشكان، كسبه، كارمندان، عامه مردم، مهندسان، كارگران، محصلان، كودكان و نوجوانان جوانان و ميانسالان و پيران همگي معترف به جذابيت بي‌بديل اين «درام فوتبال نام» هستند و... من آن را با اجازه اهالي فن، «هنر هشتم» مي‌نامم!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون