فورد و عصر جديد
مرتضي ميرحسيني
مرگ هنري فورد: برخي نشريات امريكايي در دهه 1930 هنري فورد را كارفرمايي توصيف ميكردند كه كارگران كارخانههاي خود را «مصرف» ميكند و به قول لارس اسوندسن چنين به نظر ميرسيد كه او آنها را قطعهاي ميان قطعات ماشين خود ميبيند. حتي چارلي چاپلين در فيلم عصر جديد، خطوط مونتاژ آن كارخانه فرضي را از كارخانه خودروسازي فورد الهام گرفت. «ايده اصلي خطوط مونتاژ اين است كه به جاي بردن كارگر به سراغ كار، بايد كار را به سمت كارگر آورد و او از سر جايش تكان نخورد. در نتيجه مديريت ميتواند سرعت اجراي هر كار مشخصي را تعيين كند و اصل تقسيم كار وارد سطح كاملا جديدي ميشود». از اين رو «كارگراني كه قطعات ماشينهاي فورد را مونتاژ ميكردند به مهارت چنداني نياز نداشتند و اگر آنها هيچ مهارت يا ظرفيتي براي فكر كردن نداشتند، مديريت اين مساله را يك امتياز محسوب ميكرد» زيرا «مهارت و تفكر به كلي به مديريت واگذار شده بود». اما فشارها كه زياد شد، فورد ابتدا به ناچار و بعد با خرسندي دستمزد كارگران خود را تا روزي 5 دلار بالا برد(آن زمان متوسط دستمزد كارگران هفتهاي 11 دلار بود) سپس با روزانه 20 دلار، رقم تازهاي در پرداخت دستمزد به نام خود ثبت كرد. ميگويند «قبل از آنكه كمپاني اتومبيلسازي فورد دستمزد معروف روزانه 5 دلارش را باب كند، ميزان جايگزيني كارگران 370 درصد بود يعني تقريبا سالي 4 بار كل نيروي كار بايد تعويض ميشد. دليل اصلي اين جايگزيني سريع اخراج كارگران نبود. آنها استعفا ميدادند چون با وجود مشكلات مالي سختي كه كارگر معمولي با آنها دست به گريبان بود، قدرت تحمل كار را نداشتند». افزايش دستمزد، تحمل شرايط را براي كارگران تا حدي ممكن كرد اما در اصل ماجرا تغييري ايجاد نشده بود و از اين رو بحثهاي اخلاقي درباره روش مديريت فورد همچنان ادامه يافت. همه عيب و ايرادها و انتقاداتي كه به درستي به فورد و نگرش او وارد بود به كنار اما اراده او براي دستيابي به موفقيت و سرسختي جسارتي كه در پيگيري روياهايش نشان داد انصافا ستودني است.
هنري نخستين فرزند از ميان 6 فرزند خانوادهاي معمولي اهل ميشيگان بود و پدر و مادرش جز دلبستگي شديد پسر بزرگشان به مكانيك، تفاوت خاصي ميان او و فرزندان ديگر خود احساس نميكردند. او بعدها به يكي از ثروتمندترين چهرههاي روزگار خود تبديل شد اما پيش از رسيدن به كاميابي دو بار به سختي شكست خورد و هر بار با عزمي راسختر به روياهاي خود وفادار ماند و تسليم موانع و مشكلات نشد. طبق يك گزارش جالب در دورهاي از تاريخ ايالات متحده، نصف خودروهايي كه در اين كشور تردد ميكردند، ساخت كارخانه فورد بودند. هنري فورد هفتم آوريل سال 1947 از دنيا رفت.
همچنين: شروع نخستين دوره المپيك مدرن(1896)؛ قتل سرلشكر ضياالدين فرسيو، رييس دادستاني نظامي كه در تعقيب و محكوميت مخالفان مسلح حكومت وقت ايران نقش موثري داشت.
اين ترور نوعي انتقامجويي چريكهاي فدايي تفسير شد هر چند به قول مازيار بهروز جنبه تبليغاتي آن مهمتر بود و قدرتنمايي چريكها محسوب ميشد(1350)