• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۹ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4335 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۷ فروردين

افول‌ناپذيري ماركس

روژين مازوجي

كارل ماكس در ديباچه كتاب نقد اقتصاد سياسي مي‌گويد:«آگاهي انسان نيست كه هستي‌شان را تعيين مي‌كند بلكه برعكس، هستي اجتماعي‌شان است كه آگاهي‌شان را تعيين مي‌كند.» صرف نظر از تمايزي كه ماركس با پيشبرد همين ايده در تز يازدهم ميان تفسير جهان يعني آنچه كه فلاسفه تا به حال انجام داده‌اند و تغيير جهان، آنچه خود درصدد آن است، مي‌گذارد، او با از ميان برداشتن شكاف انديشه و عمل يكه‌ترين تحول را در تاريخ انديشه بر جاي نهاده است. كارل ماركس به جريان فلسفي ايده‌آليستي پيش از خود از اين جهت مشكوك است كه مبدا نادرستي را براي تفسير انتخاب كرده ‌است؛ ايده‌ها پيش از آنكه شكلي به خود گرفته باشند در جريان كنش‌هاي اجتماعي ما و نحوه پيوند عملي ما با جهان و هستي اجتماعي‌مان توليد مي‌شوند. ماركس با ظرافت و ژرفا مي‌گويد كه «خود» اسير سازوكارهاي روند توليد است و فرد براي اينكه بتواند شخصيت خود را بپروراند، زماني ندارد و در چنگال سرمايه گرفتار آمده است، برنامه او براي برون‌رفت از اين بحران، سوسياليسم و كوتاه كردن مدت «روزكار» است. ماركس نگراني خود را نسبت به از بين رفتن تفاوت و كيفيات اشيا در اثناي مبادلات سرمايه‌اي و ساز و كار توليد ابراز مي‌كند و درصدد است تا انسان را نسبت به هستي كه صرفا در راستاي سود و هدف توجيه مي‌شود، آگاه كند. اشيا كه در نظر ماركس داراي حس‌پذيري هستند و بايد با توجه به كيفيات خاصي كه دارند مورد استفاده قرار گيرند در اثناي مبادله حس‌پذيري خود را به عنوان كيفيتي خاص از دست دهند و به صرف كالايي سودرسان تبديل شوند. پس «كالاها» يكسانند و تفاوت «كيفي» آنها جاي خود را تنها به تفاوتي «كمّي» يعني مقدار سودآوري مي‌دهد در حالي كه «اشيا» با توجه به كيفيات خاصشان از اساس متفاوتند. در مورد انسان نيز در سازوكار سرمايه چنين تقليلي به اين شكل كه كارگران كار خود را به شكل كالايي به بالاترين دستمزد پيشنهادي مي‌فروشند، اتفاق مي‌افتد. ماركس سر آن داشت تا بتواند شرايط اجتماعي را پديد آورد كه از اين طريق افراد بتوانند از شخصيت انساني خود «كالازدايي» كنند. تنشان رهايي يابد و حواسشان بازشناسي گردد و فرد به خود- توليد‌گري دست يابد كه نمونه‌اي از واقعيت بخشي او به هستي خود است. در سرمايه‌داري «خودِ زندگي فقط به صورت وسيله‌اي براي زندگي» پديدار مي‌شود يعني نحوه زندگي كردن ما وسيله‌اي براي بقاست و اين آن دست بندگي است كه ماركس درباره آن به ما هشدار مي‌دهد. ماركس حداقل تا زماني كه سرمايه‌داري هستي دارد، افول‌ناپذير است چراكه اين انديشه ماركس است كه روحي تنومند و انتقادي را در برابر روح سرمايه برساخته است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون