• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۷ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4335 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۷ فروردين

زحمت ما مي‌داري

نيوشا طبيبي

جمعه ۲۴ اسفند ۹۷ ساعت پنج و نيم صبح، نفر دوم صف جلوي كانتر هواپيمايي ماهان بودم، هيچ‌كس ديگري به جز ما دو نفر هنوز نيامده بود، نفر جلويي من خانم انگليسي مسني بود كه از ايرانگردي مفصلي بر مي‌گشت. او درباره تجربه خوشايندش از سفر در ايران حرف مي‌زد كه كارمندان ماهان پشت كانترها نشستند و صف‌ها براي گرفتن كارت پرواز تشكيل شد. خانم انگليسي آماده بود تا با اشاره كارمند پذيرش جلوي كانتر برود اما آقايي جلو دويد، كارمند از ديدن آقا ذوق كرد، به سمت او شيرجه‌اي زد، با او سلفي گرفت، با او دست داد، بوسيدش و برگشت و سر جايش نشست. صحبت‌هاي‌شان گل انداخت و كارمند با كندي - لابد براي آنكه بيشتر از محضر ايشان بهره‌مند شود- مشغول پذيرش شد. ما ايستاده بوديم و نگاه مي‌كرديم. بعد از مدتي نسبتا طولاني آقاي زرنگ كارت پروازش را گرفت و بي‌آنكه نيم‌نگاهي به آدم‌هاي پشت سرش بيندازد و سري به نشانه عذرخواهي تكان بدهد، رفت. نوبت من كه شد اعتراض كردم، كارمند پذيرش از اينكه ايشان را نشناخته‌ام و تا حالا فيلمي از سمينارها و ورك‌شاپ‌هاي‌شان را نديده‌ام تعجب كرد! كات. چند روز پيش دوستي برايم پيام داده بود، نگاه كردم و ديدم عكس پروفايلش را به تصوير و گفتاري از همان آقاي زرنگ تغيير داده! جمله چه بود؟ «يكي از بزرگ‌ترين هرگزهايي كه آموختم اين است كه هرگز از كسي بت نساز، زيرا كوچك‌ترين اشتباه او، بزرگ‌ترين آسيب را به تو وارد مي‌كند.» دقت فرموديد؟ حضرت ايشان كه شغل شريف‌شان نصيحت كردن خلايق است، مشتي سخنان اظهرمن‌الشمس را به اسم تجربيات شخصي و آداب و اخلاق و راه و روش زندگي به خورد مردم مي‌دهند و از اين راه پول و شهرت به دست مي‌آورند. مي‌گويند سمينارهاي ايشان پر از شوخي‌هاي جنسيتي و بي‌مزه بازي‌هايي است كه كار را بيشتر به استندآپ كمدي نزديك مي‌كند تا جلسه‌اي براي انتقال تجربه و راهنمايي. مردم را نصيحت مي‌كنند اما از اصول اوليه اخلاق بي‌بهره‌اند! داستان اين كاسبان از ميانه‌هاي دهه هفتاد شروع شد، انواع موسسات و آدم‌هايي كه مدعي نشان دادن راه‌هاي مهندسي ذهن و موفقيت و هدايت اخلاقي بودند، پا به صحنه گذاشتند و مردم پول مي‌دادند تا آنها نصيحت‌شان كنند. پيشينه اين آدم‌ها معلوم نبود چنان كه پيشينه اين آقاي دكتر معلوم نيست. او مشتي نمونه خروار است. آدم‌هايي كه به خود اجازه و حق مي‌دهند ديگران را نصيحت كنند و راه زندگي به آنها نشان بدهند و كسي هم از آنان نمي‌پرسد شما اين صلاحيت را از كجا به دست آورده‌ايد.

يكي از همين ناصحان خانمي است كه طرفداران
دو آتشه دارد، ساكن خارج است و به ايران نمي‌آيد اما سمينارهايش را در كشورهاي اطراف برگزار مي‌كند و برنامه‌اش از تلويزيون‌هاي زرد لس آنجلسي پخش مي‌شود. سمينارها و نصايح اين خانم سبب بروز اختلاف در بسياري از خانواده‌ها و فروپاشي آنها شده. اين روش منحوس سمينار و جلسات سخنراني اقتباس شده از فرهنگ امريكايي است. ملتي را كه سعدي دارد چه كار با اين ناصحان قلابي؟

بر همين اساس هر سلبريتي بي‌تجربه و دانشي به حكم اينكه چند بار جلوي دوربين ظاهر شده، براي خود شأن ناصح و منتقد و عالم به همه مسائل قائل مي‌شود و در همه امور تخصصي و مديريتي اظهارنظر و راي صادر مي‌كند و «زحمت ما مي‌دارد».

گيريم كسي در عرصه بازيگري و مجري‌گري سرآمد همه اقران باشد، اين عناوين كجا و ايراد بر مديريت كلان و پيچيده بحران‌هاي ملي كجا؟

شما را به خدا حواس‌مان باشد، امثال آن آقاي دكتر؟! ناصح خلافكار و سلبريتي‌ها و آدم‌هاي عادي ديگر را بزرگ نكنيم.

حداقل به نصيحت خود آن آقا گوش كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون