تاملي در «من يك سپاهيام»
آن را نمايشي از وحدت و حمايت از سپاه در برابر شوي تبليغاتي ترامپ ميدانستند. بعضي از اين كاربران ضمن اشاره به نقدهايي كه به حضور و رفتار سپاه در عرصههاي اقتصادي و سياسي داشتند در عين حال حمايت از سپاه را دربرابر هجمه ترامپ ضروري دانسته و به اين كمپين ملحق شدند.
گروه دوم كساني بودند كه خود را طرفدار دوآتشه سپاه و انقلاب ميدانستند و معتقد بودند پيوستن برخي افراد به اين كمپين و به ويژه حضور نمايندگان اصلاحطلب مجلس با لباس سبز پاسداري مصداق مطلق خط تزوير و نفاق است. از جمله در يكي از اين پستها زير عكس نمايندگان مجلس نوشته شده بود: «عكس با لباس سپاه مياندازند، عكس سپاه عمل ميكنند.» و در پينوشت هم به آياتي از سوره منافقون استناد شده بود. اين گروه از كاربران كه به نظر ميرسيد پستها از منابعي به صورت سازمان يافته برايشان تهيه و ارسال ميشد بر اين باور بودند كه مطلقا صاحب حق هستند و هرگونه نقدي به عملكرد ايشان يا عملكرد سپاه مصداق دشمني با آن است و حالا كه اين دشمن از در حمايت از سپاه در برابر ترامپ برآمده است پس حتما از باب نفاق است و لابد خط توطئهاي پشت آن است كه از سوي دشمن طراحي شده است.
گروه سوم بعضا شامل كاربران خارج از ايران، مخالفين جمهوري اسلامي و طرفداران انديشههاي براندازانه بود كه كاربران و چهرههاي سياسي پيوسته به اين كمپين را با عباراتي همچون چاپلوس، پاچهخوار، تروريست و... نواخته بودند و اين اقدامات را در جهت پاكسازي يا بهينهسازي پروندههاي شخصي و تلاش براي جلب نظر شوراي نگهبان و ديگر مراجع استعلام، براي فرصتهاي استخدامي و انتخاباتي بعدي دانسته بودند. در اين ميانه، اينكه انگيزه هر فردي از اين رفتار در فضاي مجازي يا حقيقي يا رسانهاي چيست و با چه هدفي به اين كمپين پيوسته بر ما پوشيده است (حالا اگر برخي قدرت نيتخواني و غيبگويي دارند امري متفاوت است)، اما فراتر از انگيزه شخصي، اين اثر تبليغاتي و بازتاب رسانهاي اين اقدامات است. پاسخي كه از دولت و به خصوص مردم ايران در واكنش به اين اقدام ابراز ميشود از نيت پاسخدهنده و حتي نيت ترامپ و اعوان و انصارش مهمتر است.
اينكه ما معتقد باشيم سپاه كاركردي خارج از وظايف ذاتياش در حوزه سياست و اقتصاد و فرهنگ دارد يا عينا در چارچوب رسالت وجودياش كار ميكند بحثي داخلي است. اما طبيعي است در برابر چنين رفتار غيرمنطقي از سوي ترامپ همه بايستيم و از سپاه حمايت كنيم. سپاهي كه بدنه آن را دوستان و اقوام و همسايگان خود ما شكل ميدهند و خدمات آن در جنگ و خدمترساني به محرومين و آسيبديدگان بلاياي طبيعي بر كسي پوشيده نيست. اين دقيقا همان چيزي است كه بايد يكصدا از ايران به دنيا مخابره شود تا كسي به اختلاف نظرهاي ما دل خوش نكند. گرچه ظاهرا برخي در داخل و خارج از كشور روي اين اختلاف نظرها و عميقتر كردن اين شكاف توسط ترامپ و ايادي منطقهاي وي براي دستيابي به مطامعشان بيشتر حساب كردهاند.
همه به يكديگر نياز داريم
نهتنها در داخل كشور تيرشان به سنگ خورد بلكه در خارج كشور هم حتي برخي همپيمانان امريكا از همراهي با واشگتن خودداري كردند. نكته بسيار مهمي كه تا كنون مغفول مانده بود و در اين داستان بيشتر نمايان شد اين است كه سپاه پاسداران زمينه مناسبي براي استفاده از ظرفيتهاي ديپلماتيك دارد. اين نيروي مسلح يك نيروي مخفي نيست و با ماموريت پنهان و مبهم فعاليت نميكند. اين نيرو اگر در سوريه و عراق حضور دارد نه تنها كاملا قانوني عمل كرده است و با دعوت دولتهاي مذكور مستشاري ميكند بلكه مفتخر به برخورد با تروريستهاي خطرناكي مثل داعش هم هست. راستي كدام كشور در عراق و سوريه با دعوت دولتهاي اين دوكشور مداخله نظامي كردهاند؟ اگر حقوق بينالملل براي قدرتهاي غربي محلي از اعتنا داشت امريكا و انگليس و فرانسه حداقل در سوريه حضوري نامشروع داشتهاند و در اين زمينه بايد جوابگو باشند و حداقل آنها حق ندارند نسبت به فعاليتهاي سپاه به اظهارنظر بپردازند.
اگر جنبههاي قانوني و ضد تروريستي فعاليتهاي سپاه پررنگتر شود و با كمك وزارتخارجه روي ظرايف و ظواهر كارهاي سپاه كار بيشتري صورت گيرد امريكا در تبليغات خود عليه اين نهاد قانوني تنهاتر و ناموفقتر خواهد شد. چرا امريكا به خود حق ميدهد هركجا كه منافعش اقتضا كند انواع فعاليتهاي نظامي و مستشاري در ديگر كشورها را ارايه دهد ولي نيروي نظامي ما چنين حقي نداشته باشد و نام تروريست بر آن نهاده شود؟ بر اين اساس و اتفاقا در برابر اقدام امريكا فعاليتهاي قانوني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در خارج از مرزهاي كشور ميتواند شفاف و علني شود. علاوه بر انواع نمونههاي آشكار و پنهان و براي نمونه همانگونه كه دولت عمان اخيرا با دولت امريكا در درياي عمان براي دريافت خدمات نظامي قرارداد بست، دولت ايران هم ميتواند همين كار را انجام دهد و با هر دولتي وارد تعامل نظامي هم بشود و هيچكس حق اعتراض ندارد.
در واقع ما نبايد خود را اسير عرف ظالمانهاي كنيم كه قدرتها در جهان رايج كردهاند و برخي حوزهها را در انحصار خود گرفتهاند. بايد پا را فراتر گذاشت، چگونه امريكا به بسياري از شبهنظاميان در سراسر جهان كمك نظامي ميكند؟ مگر طالباني كه در افغانستان سالها انواع كمكهاي تسليحاتي از امريكا دريافت ميكردند قانوني بودند؟ مگر كردهاي سوريه كه هماكنون رسما از سوي امريكا حمايت نظامي ميشوند دولت دارند؟ ما ميتوانيم برحسب منافع ملي خود به فعاليتهاي علني مستشاري بپردازيم و فضاي انحصاري كنوني را به نفع ملتهاي منطقه بشكنيم.