شينبت در دوره شالوم تاكتيكهاي خشني عليه فلسطينيها در قلمروهاي اشغالي و لبنان به كار گرفت اما او به خوبي آگاه بود كه اشغال معضلي است كه نميتوان آن را به زور حل كرد. او گفت، «تمام كاري كه ما انجام ميداديم كنترل جنگ بود. ما توانستيم آتش را در سطح مشخصي نگه داريم بهطوري كه دولت بتواند آنچه ميخواهد انجام دهد و اين هم مهم بود. اما اين معضل اشغال را حل نكرد.»
او در اين ديدگاه تنها نبود. تقريبا تمام سران جامعه اطلاعاتي درخصوص مساله فلسطينيها ديدگاههاي چپ ليبرال را داشتند و پشتيبان راهحل سياسي بودند كه مستلزم يك مصالحه كه دولت فلسطيني مستقل را به وجود ميآورد، بود. اما اگر آنها درباره اين موضوع حرف ميزدند با صداي خيلي آرام سخن ميگفتند. شالوم با وجود نگاههاي خيلي شخصياش درباره اشغال عليه رييسانش حركتي نميكرد بلكه صرفا سياست بازدارنده تروريسم را آن هم خيلي موثر به كار ميبرد.
شينبت در آن زمان به سختي ميتوانست حركتهاي تروريستي عليه نيروهاي اي دي اف در لبنان، سرزميني كه آژانس در آن تابع هيچ قانوني هم نبود، را كنترل كند و به همين خاطر مشخصا روشهاي وحشيانه به كار ميبرد. شيمون رومه كه عمليات آژانس را در آن كشور سرپرستي ميكرد، گفت: «لبنانيزه كردن بر شينبت اثر گذاشته بود. بدون آنكه غيرنظاميان يا روزنامهنگاران در آنجا پرسه بزنند، يك حس آزادي كار به وجود آمده بود بدون آنكه به رسانهها درز يابد كه خيلي مهم بود و همين هم اثر خودش را داشت.»
آزادي كنش بر آبراهام شالوم هم اثر گذاشت. يوسي گينوسر گفت: «به خاطر لبنان، فساد در تمامي سطوح رخنه كرده بود، به همين خاطر آبرام كه درگير كارهاي لبنان با تمامي وجود خود شده بود، دستوراتي ميداد كه شايد در لبنان به كار ميرفت اما در واقعيت اسراييلي كار نميكرد.»
در زمان حمله عسقلان، شالوم به مدت چهار سال بدون هيچگونه مجازاتي بر عمليات شينبت نظارت ميكرد. هيچ دليلي هم وجود نداشت كه مردن دو فلسطيني ديگر باعث بروز مشكلي شود.
اما يكي از افراد در زماني كه عمليات نجات شروع شد به سمت اتوبوس هجوم برد و زماني هم كه پايان يافت درست در كنار آنها بود يك عكاس مطبوعات به نام آلكس لواس بود.
لواس در آن شلوغي كه پس از آن آمد از هر كسي كه اطرافش بود عكس گرفت. او ديد كه دو مرد تنومند يك جوان كوتاه قد با موهاي مشكي را دارند ميبرند. در وهله اول او متوجه نشد كه به اين مرد كوتاهقد دستبند زده شده است. لواس به هيات تحقيق گفت: «زماني كه دگمه شاتر را ميزدم نميدانستم كه او چه كسي است. اول فكر كردم كه او يكي از مسافران نجات يافته است اما زماني كه يكي از نفرات اسكورت با خشونت به سمت من آمد فكر كردم كه او معترض گرفتن عكس از خودشان است چون ماموران مخفي هستند.» در حقيقت آن مرد كوتاهقد مجيد ابوجمعه بود كه همراه با دو مامور عملياتي بيردز داشت ميرفت.
يكي از اين ماموران شهادت داد كه «ما او (ابوجمعه) را گرفتيم. بعد از چند متر متوجه نور فلاش شديم. يكي از اسكورتكنندهها فرياد كشيد: «دوربين را بگيريد!»»
لواس هنوز دقيقا متوجه نشده بود كه چه اتفاقي دارد روي ميدهد اما او فهميد كه يك چيز خيلي مهمي در عكسهايش است بنابراين پيش از آنكه ماموران بيردز به او برسند و درخواست فيلم دوربين را بكنند به سرعت فيلم را از دوربين درآورد و آن را در يكي از جورابهايش گذاشت.
آي دي اف اظهار كرد كه «تروريستها زماني كه نيروها در طلوع صبح به اتوبوس حمله كردند كشته شدند، 10 ساعت پس از آنكه بزرگراه ساحلي را دراختيار گرفتند.» سردبيران روزنامهاي كه لواس در آن كار ميكرد، هداشات، فهميدند كه آنها چيزي را دارند كه ديگر روزنامهها ندارند و به همين خاطر خواستند كه عكس چاپ شود اما سانسور نظامي مانع آنها شد. برخي آن را به روزنامههاي خارجي از جمله هفتهنامه آلماني اشترن، نشت دادند كه آن را چاپ كردند. هداشات، به تبع آن سانسور را كنار گذاشت و به نقل از نيويورك تايمز داستان را به چاپ رساند و پس از آن عكس را هم چاپ كرد.
وابستگان و همسايگان مجيد ابوجمعه در نوار غزه او را در عكس شناسايي كردند. هيچ جراحتي ديده نميشد، چشمانش باز بود، دستبند به دستانش بود و به نظر ماموران او را كمك نميكردند كه دلالت بر اين داشت كه او روي پاهاي خودش ايستاده است.
نشر عكسها بعد از اظهارات مقامات رسمي كه تمام تروريستها طي حمله كشته شدند هنگامهاي را در ميان مردم به وجود آورد كه همزمان با فقدان اعتماد به مقاماتي كه جنگ لبنان آنها را خلق كرده بود، شد و سپس منجر به حمله عمومي چندين رسانه ليبرال به دولت شد.
نخستوزير شامير و شالوم با تحقيق و تفحص مخالفت كردند اما به دادخواست آنها وقعي ننهادند. موشه آرنز، وزير دفاع دستور تشكيل يك هيات تحقيق و تفحص داد و بعد از آن هم يك هيات ديگر توسط وزارت دادگستري تشكيل شد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه