ايراد فوتبال ايران ساختار فكري مديران است
از كلاب تا باشگاههاي ايراني
علي كربلايي
فوتبال ايران درگير مشكلات اساسي است و بعيد است در آينده نزديك شاهد حل شدن بحرانهاي مديريتي فوتبال در ايران باشيم. باشگاهداري در ايران شيوهاي متفاوت با تمام 208 عضو ديگر فيفا دارد و ميتوان فوتبال ايران را به جزيرهاي تشبيه كرد كه مردم آن شيوه زيستي منحصربهفرد را تجربه ميكنند. قوانين و قواعد حاكم بر فوتبال ايران ارتباطي با قواعد بينالمللي ندارد. مديران اين فوتبال براي خارج نشدن از چرخه بينالمللي مجبور به سندسازي هستند. آنها به كنفدراسيون فوتبال آسيا و فدراسيون جهاني فوتبال اطلاعات غلط و دروغين ميدهند تا باشگاهها مجوز حضور در رقابتهاي بينالمللي را كسب كنند. باشگاههاي بزرگ فوتبال ايران به شكلي «اموال عمومي» محسوب ميشوند و ارتباطي با حرفهاي بودن ندارند. دخل و خرج باشگاهها شفاف نيست. رابطه هوادار و باشگاه، رابطهاي بيمار است و نياز به احيا دارد. شايد بهتر است، قبل از وارد شدن به جزييات، كمي به ريشه اين مشكل بپردازيم.
معناي واژه «باشگاه» در زبان فارسي با گذر زمان دچار تغييرات اساسي شده و به نظر ميرسد كه مفهوم اوليه خود را از دست داده است. واژه باشگاه را فرهنگستان اول معادلي براي واژه انگليسي Club قرار داد و از زمان حكومت رضاخان وارد واژگان فارسي شده است. اما رفتهرفته اين واژه به جاي معادلي براي كلاب، تبديل به معادلي براي Gymnasium يا سالن ورزشي شد و معناي خود را در ميان عامه مردم از دست داده است. Club به انجمنهايي گفته ميشود كه اعضاي آن بر پايه خواست خود و همسو با مرامنامه تصويب شده، براي پيشبرد هدفها و خواستهاي مشترك يا براي همياري و بهسازي شرايط زندگي شخصي و حرفهاي، يا دستيازي به امتيازات براي اعضاي باشگاه در مكاني به همين نام گرد هم ميآيند. اين افراد عمدتا به يك گروه يا طبقه اجتماعي معيني وابسته هستند. باشگاه در ايران ابتدا همين مفهوم را داشت، اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي و با تغييرات فرهنگي كه در كشور رخ داد، باشگاهها از صفحه اجتماعي حذف شدند و كاريكاتوري از آنها در صحنه ورزش باقي مانده است.
براي شفافتر شدن بحث، زماني كه از باشگاه بارسلونا صحبت ميكنيم، از نهادي صحبت ميكنيم در شهر بارسلونا كه تعداد اعضاي مشخصي دارد و اغلب از يك طبقه خاص شهر هستند. اين اعضا در راستاي منافع باشگاه فعاليتهايي انجام ميدهند. بازيكنان، كادر مديريتي، كادر فني، افرادي كه در باشگاه استخدام شدهاند و هواداران رسمي، همه اعضاي باشگاه هستند و براي رسيدن به يك هدف كه لزوما ورزشي هم نيست، تلاش ميكنند. هواداران با حمايت اقتصادي و معنوي از بازيكنان و مديريت به آنها كمك ميكنند تا مجري خوبي براي آرمانها و اهداف باشگاه باشند. در ايران اما رابطه هوادار و باشگاه، رابطه مشخصي نيست. اهداف و آرمان باشگاههاي ايراني براي مديريت باشگاهها هم چندان روشن نيست. هواداران حتي اگر بخواهند هم غير از رفتن به ورزشگاه، راه ديگري براي حمايت از باشگاهشان ندارند. تزريق پول از طريق دولت به باشگاهها، آنها را از هوادار بينياز كرده و از 16 باشگاه ليگ برتري، حداقل 4 باشگاه معمولا در ورزشگاه خالي بازي ميكنند. اين وضعيت در سطوح پايينتر اسفناكتر هم هست و در ليگ يك و دو، بيش از نيمي از باشگاهها در ورزشگاههاي خالي مقابل حريفانشان قرار ميگيرند. وضعيتي عجيب كه اشاره كرديم در هيچ جاي دنيا مثال ندارد. اين باشگاههاي بدون هوادار، گاهي شانس قهرماني هم پيدا ميكنند و با وصل شدن به منابع مالي مناسب، مقابل پرطرفدارها قد علم ميكنند. در حالي كه باشگاه بارسلونا، تمام هزينههايش را از طريق هوادارانش به صورت مستقيم يا غيرمستقيم تامين ميكند. هوادار بيشتر به معناي اسپانسرهاي بيشتر و پرپولتر، حق پخش تلويزيوني بيشتر و البته درآمدهاي روز مسابقه بيشتر است. باشگاهها در ايران تهي از مسووليتهاي اجتماعي و فرهنگي هستند و تاثير چنداني روي زندگي عامه مردم ندارند. ارتباط باشگاه و هوادار غير از زمان برگزاري بازيها صفر است.
گويا به جاي استفاده از لفظ باشگاه، بايد از لغت «تيم» استفاده كنيم. تيمهاي فوتبال در ايران تقريبا هيچ يك با هيچ يك از تعاريف باشگاه سازگار نيستند. در واقع ما با فقدان «باشگاه» در ايران روبهرو هستيم و غيبت اين نهادها، در فوتبال هم احساس ميشود. تا وقتي كه تيمهاي فوتبال ايراني، به معناي واقعي كلمه تبديل به باشگاه نشوند، احتمال درست شدن اوضاع فوتبال ايران نزديك به صفر است. نياز به تغييري گسترده در ديدگاه مديران رده بالاي مملكت به مفهوم باشگاه حس ميشود و براي احياي باشگاههاي فوتبال در ايران چارهاي جز تغيير ساختار فعلي تيمهاي فوتبال نداريم. پروسه بازيكنسازي با اين شيوه تيمداري عملا از كار افتاده و با اين شيوه معيوب استعدادهاي زيادي هيچگاه كشف نميشوند. تا وقتي فوتبال براي مخارجش از گردن دولت آويزان است، احياي آن يك معجزه خواهد بود. در واقع فوتبال هم يك بار اضافه روي دوش دولت است و دولت هم از اينكه عابربانك فوتبال باشد، راضي نيست. پس چرا اين رويه اصلاح نميشود؟ چرا فرآيند باشگاهداري در ايران حرفهاي نميشود و تيمداري به اين شيوه تا كي قرار است ادامه داشته باشد؟ انتهاي اين مسير براي همه روشن است. همه ميدانند كه پايان اين راه چيزي جز تباهي فوتبال نيست.