تيم ملي فوتبال زنان ايران از انتخابي المپيك حذف شد
نبرد با دستهاي خالي
نيلوفر حامدي
تيم ملي فوتبال زنان ايران بيش از اين توان صعود نداشت. زنان فوتباليست ايراني باز هم المپيك را ازدست دادند؛ نتيجهاي قابل پيشبيني. كار سخت بود و دست فوتبال زنان ايران خالي. تيم ملي فوتبال زنان ايران پس از اينكه توانست از مرحله نخست مسابقات انتخابي بازيهاي المپيك 2020 صعود كند، قدم دومش آغاز شد. قدمي سخت و جدي كه مصافي با تيمهاي بزرگتر برايش به وجود ميآورد. قرعهكشي اين مسابقات 24 بهمن ماه در مقر كنفدراسيون فوتبال آسيا برگزار شد و بر همان اساس هم تيم ايران با تيمهاي فيليپين، فلسطين و چينتايپه در يك گروه قرار گرفت.اهالي فوتبال زنان به خوبي ميدانستند كه قرعه راحتي نيست. به همان اندازه كه فلسطين حريف راحتي بود، فيليپين و تايپه آنقدر رقيب سرسختي بودند كه نگرانيها شروع شود. برخي رسانهها همان روز از بدشانسي تيم ملي نوشتند اما چنين حرفي از اساس بيمعني بود چون گروههاي ديگر هم همين اوضاع را داشتند. در واقع فوتبال زنان در دنيا آنقدر رشد كرده و از قضا در آسيا آنقدر اين رشد صعودي بوده كه فوتبال زنان ايران فاصله زيادي با تيمهاي ديگر دارد. غير از چند تيم مثل خودمان، از همان ابتدا مشخص بود كه صعود به مرحله دوم تا حدي مساوي با پايان راه است. هند، نپال و اندونزي در گروه A و هنگكنگ، ازبكستان و ويتنام در گروه B شاهداني روشن در اين زمينه بودند. در پايان هم همين شد. شاگردان مريم آزمون، نتيجه را مقابل فيليپين و چينتايپه واگذار كردند و تنها توانستند با هشت گل، فلسطين را در هم بكوبند. شايد تصور كنيد نگارنده به دنبال تخريب فوتبال زنان ايران است اما در حقيقت، اين نتيجه بهترين چيزي بود كه ميشد با داشتههاي فعلي به دست آورد. شايد اگر بدانيم در اين حدود يك دههاي كه از آغاز كار فوتبال براي زنان در ايران ميگذرد، امسال براي اولينبار تيم ملي بعد از برگزاري چند دوره اردوي متمركز و با برنامه راهي يك تورنمنت شد، متوجه ماجرا شويم. تيمي كه تا سال قبل هميشه يك ماه قبل از هر مسابقهاي اردو داشت و راهي مسابقه ميشد، امسال توانست چند مرحله اردوي منظم را تجربه كند. همچنين چند بازي تداركاتي و يك اردوي برونمرزي هم براي اولينبار در برنامه فدراسيون فوتبال و براي زنان فوتباليست قرار گرفت كه جاي تعجب داشت.با اين اوضاع نميتوان انتظار داشت فوتبال زنان ايران، تيمي مثل چينتايپه را از پيش رو بردارد؛ تيمي كه بازيكنانش در طول سال بهطور مرتب در اردو هستند، مسابقات تداركاتي خارجي را تجربه ميكنند و حتي اگر هيچ كدام از اينها هم نباشد، در طول يك فصل از ليگ برتر فوتبالشان، دستكم در 10 مسابقه سنگين و پاياپاي شركت ميكنند، چون ليگشان پويا و واقعي است، نه صرفا يك رويداد عليالسويه. شايد اگر به خودمان يادآوري كنيم كه فوتبال در المپيك جايي براي نمايش چهرههاي جوان و تيمهاي اميد هر كشوري است، اما فوتبال زنان ايران آنقدر دستش خالي است و آنقدر تيم ملياش تورنمنت كم ميبيند كه براي اين مسابقات از تيم بزرگسالان استفاده ميكند، يادمان بيايد چرا نبايد صعود ميكرديم. اصلا نبايد از اين تيم انتظار صعود ميداشتيم. چرا بايد صعود كنند، وقتي هنوز فرسنگها با سادهترين امكانات روز فوتبال در دنيا فاصله دارند؟ اين نتيجه نشان ميدهد كه اگر با همين روند امكانات بيشتري دراختيار فوتبال زنان قرار دهيم و اگر رقبا هم با همين سرعت رشد كنند، شايد يك دهه ديگر بتوانيم در فوتبال آسيا حرفي براي گفتن داشته باشيم.