• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4343 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۶ فروردين

هزارتوي نقد

پريا درباني

به خودم آمدم ديدم بار سوم است كه نامه‌اي گلايه‌آميز و سراسر طعنه را دوره مي‌كنم. دستخطي مربوط به صد و پنجاه سال پيش. گويا معاون‌الملك بي‌خبر بار سفري بسته، فرهادميرزا همين را بهانه كرده و آنچه ته‌نشينِ دل داشته بر دايره ريخته.نامه به واسطه نام‌گيرنده و فرستنده يا به خاطر شأنِ كلماتش ماندگار شده. دست به دست چرخيده. امروز استادي آن را روخواني كرده و به لطف شبكه‌هاي اجتماعي به گوش من رسيده.متن نامه بعد از سلام و ادب با اين جمله شروع مي‌شود: «چنان به رفتن گرم بودي و به رُفتن نرم كه خداحافظي هم نكردي» و به همين سياق ادامه مي‌يابد. فرهاد ميرزا شِكوه را در زرورقي از آرايه‌هاي ادبي و متني موزون و طربناك پيچيده. با آنكه درونش سراسر گلايه است، اما كلمه توهين‌آميز و برخورنده‌اي در آن عيان نيست.

انگار كه فرهادميرزا چوب بلندي را به دست گرفته باشد و بر طنابي باريك، چون بازي گردو-شكستم گام برمي‌دارد. پا را از دايره ادب بيرون نمي‌گذارد و فكر نمي‌كنم كه بعد از نوشتن، نگفته‌اي در دلش باقي مانده باشد.

شايد چنين مهارتي گره‌گشاي امروز ما هم باشد. با وجود اين همه اتفاق و اين همه مسووليت و اين همه مطالبه و مهم‌تر، با وجود اين همه رسانه‌ ناظر كه دوره‌ سرپوش گذاشتن و لاپوشاني را منقضي كرده‌اند، بايد مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها براي آموزش نقد و شكايت هوشمندانه تاسيس شود؛ طوري كه نه حرمتي شكسته شود و نه حرفي ناگفته بماند.

در اين صورت ديگر نه توبيخِ منتقد، راهكار به حساب مي‌آيد و نه كار زياد و خستگي مفرط بهانه‌ پاسخ نسنجيده مي‌شود.

فرهاد ميرزا در نامه، گِلِه‌اش را چنان آراسته و لباسي از سجع و شعر به تنش كرده كه راه جوابِ دندان‌شكنِ بي‌تامل را بسته.

«دولت آن است كه بي‌خون دل آيد به كنار»

اين شعر زيبا را در گوشه‌اي از متن طوري جاساز كرده و به كارش گرفته كه براي مخاطبش از صد ناسزا سنگين‌تر است. ولي مگر مي‌شود كسي را به خاطر مصرع شعري از حافظ، محكوم كرد؟

در آخر نامه را چنان به نرمي و لطافت پايان مي‌دهد كه زغال گداخته را خاكستر سرد مي‌كند. شعري از هاتف اصفهاني آورده و زيركانه مصرع دوم را حذف كرده. من اما به اين اميد كه نقصان نوشتارم را بشويد و ببرد، تمامش را اينجا مي‌نويسم: امروز در قلمرو دل دست دست توست/ خواهي عمارتش كن و خواهي خراب كن.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون