سينماي مستند مظلوم واقع شده است
چه كسي تقصيركار است؟
گروه هنر و ادبيات| اگر به فهرست فيلمهايي كه در گروه هنر و تجربه اكران ميشوند رجوع كنيد، ميبينيد كه آمار فروش فيلمهاي داستاني با فيلمهاي مستند تفاوت معناداري را نشان ميدهد. مردم وقتي ميگويند ميرويم سينما منظورشان غالبا اين است كه ميروند و يك فيلم داستاني ميبينند در حالي كه تجربه نشان داده در سال فيلمهاي مستندي توليد ميشوند كه بعضي از آنها از نظر جذابيت، تحقيقات و مسالهاي كه طرح ميكنند از بيشتر فيلمهاي سينماي ايران جلوتر هستند.
ظرف چهل سال گذشته دو اتفاق بسيار بزرگ در اين مملكت رخ داده است؛ يكي انقلاب سال پنجاه و هفت، ديگري جنگ تحميلي. وقتي به اين دو واقعه بزرگ سرنوشتساز كه با زندگي تكتك ايرانيها گره خورده نگاه ميكنيم، ميبينيم تمام تصور ذهني ما از آنها مديون فيلمهاي مستندي است كه فيلمسازهاي خوب درجه يك از اين دو اتفاق بزرگ تاريخ معاصر ساختهاند. اگر گروه روايت فتح و تلاش آقاي آويني نبود مشخص نبود ديدهبان و مهاجر و افق و عقابها و كانيمانگا چقدر ميتوانستند واقعيت اين واقعه را به نسلهاي بعدي منتقل كنند. يا وقتي به فيلمهاي داستاني ابتداي انقلاب رجوع ميكنيم، صدي نود آنها امروز قابل ديدن نيستند درحالي كه مستندهاي آن دوره، حتي مستندهاي غير حرفهاي آن دوره را ميشود كماكان تماشا كرد. در سينما اصلي وجود دارد به نام باورپذيري. بيشتر فيلمهاي داستاني، لااقل در سينماي ايران، بهخاطر ضعف عجيب فيلمنامه نميتوانند به اين اصل وفادار بمانند درحالي كه نزد مخاطب فيلمهاي مستند - با اقرار به اين موضوع كه واقعيت سينمايي با واقعيت بيروني بسيار متفاوت است و لزوما فيلم مستند نميتواند در ذات باورپذير باشد - اين راه را راحتتر طي ميكنند. جذابيت سينمايي يك فيلم تا حدود زيادي وابسته به باورپذيري است.سينماي مستند، چيزي كه ما امروز بهشدت نيازمند آنيم، ميتواند راوي قابل اعتنايي براي مسائل و دغدغههاي ما باشد و به خاطر ظرفيتهايي كه دارد برد رسانهاي مهمي داشته باشد ولي دريغ كه نه مديران سينمايي به اهميت آن واقفند نه مخاطبان سينمايي. اينجاست كه بايد بازگرديم به همان حرف ابتداي يادداشت: سينماي مستند مظلوم واقع شده و درست مشخص نيست در اين مظلوميت چه كسي بيشتر از بقيه مقصر است.