شهاب شهسواري
يك ماه بعد از شكست كارگاه اقتصادي منامه براي اجراي بخش اقتصادي طرح امريكا براي صلح خاورميانه، جارد كوشنر، مشاور رييسجمهوري امريكا بار ديگر به منطقه سفر ميكند تا با رهبران كشورهاي عربي منطقه در مورد طرح معامله قرن گفتوگو كند. قرار است در طول هفته جاري جارد كوشنر، داماد و مشاور دونالد ترامپ به اردن، مصر، عربستان سعودي، امارات متحده عربي و سرزمين اشغالي فلسطين سفر كند. همزمان با اين تحولات يك هيات ارشد از حماس به تهران آمده است. در اين سفر مقام معظم رهبري در ديدار صلاح عاروري، معاون دفتر سياسي حماس، طرح معامله قرن را «يك توطئه» خواندند كه بايد با آن «مقابله كرد.» نزديك به يك سال است كه تيم تهيهكننده معامله قرن، وعده رونمايي از آن را دادهاند اما هر بار به بهانهاي رونمايي از اين طرح به تاخير ميافتد. ناتواني بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم اشغالگر سرزمين فلسطين در تشكيل كابينه، تازهترين بهانه تيم «معامله قرن» براي به تاخير انداختن از رونمايي آن بود. از سلمان رضوي، استاد دانشگاه و كارشناس مسائل خاورميانه در مورد اهداف واشنگتن از ارايه اين طرح و محتواي آن پرسيديم. رضوي معتقد است كه اين طرح مشابه طرحهاي ديگري كه از سوي 4 رييسجمهور پيشين امريكا براي حل و فصل مناقشه خاورميانه ارايه شده است، شكست خواهد خورد و بختي براي پيروزي ندارد. در ادامه متن كامل مصاحبه «اعتماد» را با سلمان رضوي مطالعه ميكنيد.
هدف دولت امريكا از طرح معامله قرن چيست؟
نكته اين است كه ارايه طرحهايي براي حل و فصل مساله فلسطين و مناقشه خاورميانه از سوي روساي جمهور جديد در امريكا بيسابقه نيست. دونالد ترامپ در واقع چهارمين رييسجمهور متوالي در واشنگتن است كه با ادعاي ابتكاري تازه براي حل و فصل دايمي مساله فلسطين و صلح در خاورميانه تلاش ميكند تا به شكلي در اين مناقشه دخالت كند. در طول ۳۰ سال گذشته از زماني كه شاهد فروپاشي شوروي بوديم و امريكا تلاش كرد با طرح نظم نوين جهاني نظام تك-چند قطبي را در جهان حاكم كند، يكي از مناطقي كه امريكا توجه عمدهاي براي پيادهسازي نظم نوين جهاني به آن نشان داد، منطقه خاورميانه و غرب آسيا بود. طبيعتا در اين منطقه، مهمترين مساله جاري مناقشه فلسطين بود و همچنان باقي مانده است. روساي جمهوري امريكا در 3 دهه گذشته همگي تلاش كردهاند با روشي در اين پرونده منشا نقش و اثر باشند. جورج هربرت واكر بوش پدر، در كنفرانس صلح مادريد با حضور سران كشورهاي جهان و منطقه، اولين بار سران كشورهاي عربي را با سران رژيم اسراييل سر يك ميز نشاند. بعد از بوش پدر بيل كلينتون هم از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۰ در پي كنفرانس مادريد تلاش كرد تا روند سازش را به يك توافق سازش اسراييلي- فلسطيني تبديل كند. از سال ۱۹۹۳ كه توافق غزه - اريحا مطرح شد تا سال ۲۰۰۰ كه كنفرانس كمپديويد دوم ميان بيل كلينتون، رييسجمهور امريكا، ياسر عرفات، رهبر جنبش فتح و ايهود باراك، نخستوزير رژيم اشغالگر برگزار شد، دولت امريكا تلاش كرد كه يك توافق جامع براي حل و فصل مساله فلسطين به دست بياورد. اما سال ۲۰۰۰ با شكست اين طرح و آغاز انتفاضه دوم عملا شاهد شكست طرح بيل كلينتون بوديم. بعد از كلينتون، جورج واكر بوش پسر، تلاش كرد كه با طرح جديدي وارد اين پرونده شود. دولت بوش پسر طرح نقشه راه يا Roadmap را ارايه داد كه به دليل لجاجت آريل شارون از طرف رژيم اشغالگر و از سوي ديگر به دليل ناديده گرفتن شدن حقوق فلسطينيان در آن با شكست مواجه شد.
باراك اوباما، رييسجمهور بعدي بود كه تلاش كرد با روند و روشي متعادلتر با پرونده فلسطين برخورد كند كه اين روش باعث دلخوري بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم اشغالگر شد و نهايتا روابط واشنگتن با رژيم اشغالگر فلسطين به سردي گراييد در نتيجه دولت باراك اوباما هم از رسيدن به طرحي براي حل و فصل مساله فلسطين ناتوان ماند و مذكرات ميان فلسطينيها و رژيم اشغالگر در اين دوره تقريبا به صورت كامل متوقف شد. در دوره كنوني دونالد ترامپ، رييسجمهور ايالات متحده امريكا مانند 4 سلف خود به دنبال نقشآفريني است. طرحي كه از سوي دولت ترامپ قرار است براي حل و فصل مساله فلسطين اعلام شود، معامله قرن نامگذاري شده كه هر چند هنوز جزييات آن منتشر نشده است اما از طريق گزارشهاي رسانهاي و برخي گمانهزنيها ميتوان به بخشي از محتواي آن پي برد.
چه جزيياتي از اين طرح منتشر شده يا قابل حدس است؟
در مورد جزئيات اين طرح اولين نكته تهيهكنندگان آن است. جارد كوشنر، داماد و مشاور ارشد دونالد ترامپ، سرپرست تيم تهيهكننده اين طرح است. جيسون گرينبلات، نماينده امريكا در روند صلح خاورميانه و ديويد فريدمن، سفير امريكا نزد رژيم اشغالگر، دو شخصيت اصلي ديگري هستند كه در تهيه اين طرح مشاركت دارند. اين 3 نفر كار خود را بر اين اساس آغاز كردهاند كه تجربيات ناموفق و تلاشهاي بيسرانجام نفرات قبلي در امريكا را تكرار نكنند. به همين دليل اين افراد بر اساس تجربيات طرحهاي پيشين به اين نتيجه رسيدهاند كه هنوز شرايط براي اعلام طرحشان آماده نيست. تاكنون محتواي اين طرح ادعايي به صورت رسمي از سوي امريكا منتشر نشده و آنچه به عنوان مصاديق و مواد و مفاهيم محتوايي اين طرح در رسانهها مطرح ميشود، جسته و گريخته مطالبي است كه از سوي برخي مقامهاي امريكايي يا اسراييلي به رسانهها درز كرده است. بسياري از اين مواد افشا شده توسط رسانهها با توجه به اظهارنظرهاي رسمي و اقداماتي كه سوي تيم تهيهكننده طرح شنيدهايم تا حد زيادي نزديك به واقعيت به نظر ميرسند.
طرحهاي دولتهاي پيشين امريكا همگي بر اساس اصل تشكيل دو كشور بودند كه از سوي سازمان ملل متحد پيشنهاد شد اما آيا طرح دولت ترامپ چنين اصولي را به رسميت نشناخته است؟
اصولا يكي از دلايلي كه طرحهاي قبلي با شكست مواجه شدند، تاكيد بر راهحل دو كشوري بود. همين موضوع باعث شده است كه تهيهكنندگان طرح معامله قرن اين مبنا را به عنوان يك طرح شكست خورده، كنار بگذارند. تا پيش از اين دولت امريكا تلاش ميكرد دو دولت فلسطين و اسراييل با مرزهاي مشخص در كنار يكديگر تشكيل شوند. واقعيت اين است كه در يك طرف ماجرا اسراييليها به هيچ عنوان اعتقادي به تشكيل دولت فلسطين ندارند. راستگراهاي اسراييلي، كه كابينه نتانياهو در ۱۰ سال گذشته آنها را نمايندگي كرده است و پيش از آن دولت آريل شارون اصولا معتقدند كه فلسطينيان حق تشكيل كشوري ندارند. تهيهكنندگان طرح جديد امريكا تصميم گرفتهاند اين تحفظ دولت رژيم اشغالگر را مد نظر قرار دهند. در طرف ديگر ماجرا هم گروههاي مبارز فلسطيني، تشكيل دو دولت بر مبناي مرزهاي ۱۹۶۷ را «كمترين امتياز ممكن» به فلسطينيها ارزيابي ميكنند و خواستههايي فراتر از اين دارند. طرح جاري در واقع فقط قرار است كه خواستههاي يك طرف را تامين كند و طرف ديگر را كاملا ناديده بگيرد. به شكل اجمالي ميتوان گفت، طرح معامله قرن يك روايت اسراييلي از زبان كاخ سفيد براي حل مناقشه اسراييلي- فلسطيني است. مثلا يكي از اصليترين نكات مورد اختلاف در مناقشه فلسطين، مساله آوارگان فلسطيني است. فلسطينيها معتقدند كه ۶ تا ۷ ميليون آواره فلسطيني كه از اراضي ۱۹۴۸ به دليل اشغالگري اخراج شدهاند و به اردن، لبنان، سوريه و مصر پناهنده شدهاند بايد به سرزمينهاي خود برگردند. اين موضوع از سوي طرف اشغالگر هيچ گاه پذيرفته نشده است و در طرح معامله قرن هم تا جايي كه ميدانيم، كوچكترين اشارهاي به سرنوشت آوارگان نشده است. در مورد بحث مسجدالاقصي كه از نظر فلسطينيان از جمله كليديترين مطالبات است در اين طرح عملا كل شهر قديمي قدس، محلي كه حرم شريف در آن واقع شده به اسراييل سپرده ميشود و عملا فلسطينيها را از كنترل، مديريت و حضور در مسجدالاقصي محروم ميكند. نكته سوم شهركهاي يهودينشين است. شهركها ساختمانها و شهرهايي است كه در كرانه باختري و اراضي اشغالي ۱۹۶۷ براي زندگي صهيونيستها ساخته شده است. سازمان ملل متحد و تقريبا همه كشورهاي دنيا، اراضي ۱۹۶۷ را سرزمينهاي اشغالي و متعلق به دولت آينده فلسطين به رسميت ميشناسند در نتيجه حتي در صورت پذيرش حق موجوديت اسراييل در كنار فلسطين اين شهركها و ساكنان آن بايد جمعآوري شوند. بر اساس معاهدات بينالمللي، دولت اشغالگر حق هيچ ساخت و سازي در اراضي اشغالي ندارد. اشغالگران بر خلاف معاهدات بينالمللي در طول نيم قرن از سال ۱۹۶۷ تاكنون بيش از ۸۰۰ هزار شهركنشين را در سرزمينهاي اشغالي كرانه باختري رود اردن اسكان دادهاند. امريكاييها در طرحي كه قرار است مطرح كنند، شهركها را به نوعي به رسميت شناختهاند و حتي ديويد فريدمن، سفير امريكا در سرزمينهاي اشغالي فلسطين در مورد احتمال چراغ سبز امريكا براي انضمام اين شهركها به سرزمينهاي اشغالي ۱۹۴۸ سخن گفته است. مساله ديگري كه در اين طرح ناديده گرفته شده، مساله مرزها، حاكميت ملي و تماميت ارضي فلسطين است. در ايده دو دولتي، مرزهاي فلسطين و حاكميت دولت فلسطيني در مرزهاي كرانه باختري رود اردن و نوار غزه، دو منطقهاي كه از اراضي اشغالي سال 1967 هستند، محسوب ميشود. عملا با رسميت بخشيدن به شهركهاي يهودينشين، اين مرزها جابهجا ميشود هر چند آنگونه كه از برخي اظهار نظرهاي مقامهاي رژيم اشغالگر و طراحان معامله قرن برميآيد، اصولا مفهومي با عنوان دولت مستقل فلسطيني را قبول ندارند بلكه منظور از تشكيل فلسطين قرار دادن مسائل اقتصادي و اجتماعي و بخشي از مسائل امنيت داخلي فلسطينيهاي ساكن كرانه باختري و غزه در اختيار يك تشكيلات نسبتا خودمختار است. اينكه فلسطينيها ارتش مستقل، پول مستقل و روابط خارجي مستقل داشته باشند، اسراييليها نميپذيرند.
با اين تعاريف هيچ يك از مطالبات فلسطينيان در اين طرح پيشبيني نشده است.
دقيقا! به همين دليل هم هست كه بعد از سالها اختلاف نظر و درگيري، گروههاي فلسطيني از تشكيلات خودگردان تا حماس در مورد اين مساله با يكديگر اتفاق نظر دارند. من نمونهاي به خاطر ندارم كه در طول يك دهه گذشته تشكيلات خودگردان فلسطيني و جنبش فتح در موضوعي با امريكا مخالفت كرده باشد و موضعي مشابه گروههاي مقاومت اتخاذ كند. اما در موضوع معامله قرن، تمام گروههاي فلسطيني متوجه شدهاند كه پذيرش اين توافق به معناي تقديم كردن دو دستي تمامي حقوق فلسطينيان به اشغالگران است. اما حتي محمود عباس، رييس تشكيلات خودگردان فلسطيني هم حاضر به پذيرش اين طرح نشده است و از كشورهاي عربي متحد خودش خواسته بود تا در كنفرانس بحرين مشاركت نكنند و اقدام مشاركتكنندگان را نوعي خيانت به آرمان فلسطين توصيف كرده بود. چنين اتفاق نظري ميان تشكيلات فلسطين و گروههاي مقاومت دستكم در يك دهه گذشته بيسابقه است.
برنامه امريكاييها براي كسب رضايت يا وادار كردن فلسطينيها به پذيرش توافق چيست؟ وقتي چنين اتفاق نظري در مخالفت با معامله قرن وجود دارد، آيا امريكاييها قصد دارند با زور فلسطينيها را مجبور به پذيرش آن كنند؟
متاسفانه سياستي كه امريكاييها در پيش گرفتهاند، اجرا پيش از اعلام است. يعني عملا محتويات طرح اعلام نشده خود را پيش از مذاكره و توافق، اجرايي ميكنند. براي مثال تصميم دونالد ترامپ براي انتقال سفارت ايالات متحده در سرزمينهاي اشغالي از تلآويو به قدس يك معناي مشخص دارد. يعني اينكه عملا حاكميت فلسطين بر قدس را به رسميت نميشناسم، مصوبات سازمان ملل متحد در مورد توقف فعاليتهاي ديپلماتيك در اين شهر را قبول ندارم، اشغالي بودن اين شهر را نميپذيرم و آن را پايتخت اسراييل ميدانم. بحث انتقال سفارت امريكا از تلآويو به قدس اشغالي، سال 1995 اولينبار در كنگره امريكا تصويب شد اما همه 3 رييسجمهور پيشين امريكا از اجراي آن عملا سر باز زده يا در اجراي آن تعلل كرده بودند. بخشي ديگر از اقدامات امريكا شامل قطع كمكهاي مالي به تشكيلات خودگردان فلسطيني و سازمان امدادي آنروا براي كمك به آوارگان فلسطيني است. اقدام ديگر امريكا به رسميت شناختن حاكميت رژيم اشغالگر بر بلنديهاي جولان، بخشي از استان قنطريه سوريه است. دولت اشغالگر انضمام اين سرزمينهاي اشغالي را سال 1981 اعلام كرده بود اما هيچ كشوري در جهان حاكميت اين رژيم را بر بلنديهاي جولان نپذيرفته است به جز ايالات متحده امريكا كه بعد از 38 سال در دوران ترامپ آن را به رسميت شناخت. دولت امريكا همواره شهركسازي در سرزمينهاي اشغالي را دستكم در بيانيههاي ديپلماتيك محكوم يا تقبيح ميكرد اما دولت كنوني امريكا عملا اين اقدام را متوقف كرده است و هيچ اعتراضي به اقدام غيرقانوني شهركسازي در سرزمينهاي اشغالي نشان نميدهد و عملا دست رژيم اشغالگر را براي توسعهطلبي در سرزمينهاي فلسطيني باز گذاشته است.
نهايتا امريكا نميتواند تا ابد از مواجهه با فلسطينيها در اين معامله اجتناب كند، فكر ميكنيد برنامهاي براي اين مواجهه داشته باشند؟
واشنگتن تلاش ميكند تا با فشار و تهديد و تحريم به جاي فلسطينيها، كشورهاي عربي را طرف معامله خود قرار دهد. كشوريهايي كه به هر تقدير يا ميزبان آوارگان فلسطيني هستند يا خود را زعيم جهان عرب معرفي ميكنند. در كنفرانس اخير بحرين كه راهكار اجراي بخش اقتصادي معامله قرن بود شاهد بوديم كه هيچ نمايندهاي از فلسطينيها حضور نداشت بلكه اين امريكاييها، اسراييليها و تعدادي از نمايندگان برخي از كشورهاي عربي بودند كه رايزني ميكردند. اين اقدام در واقع با يك تير دو نشان زدن است، عاديسازي روابط كشورهاي عربي با اسراييل و حذف فلسطنيان از مذاكرات معامله قرن. آنگونه كه تهيهكنندگان طرح معامله قرن گفتهاند، هدف اين است كه اگر حتي اين طرح موفق نشود «دستكم واقعيت منطقه را تغيير دهد» يعني اينكه حتي اگر حل و فصل مساله فلسطين با طرح امريكايي ممكن نشود آنها عملا بحث عاديسازي روابط كشورهاي عربي و اسراييل را پيش بردهاند.
به كشورهاي عربي اشاره كرديد، هر چند در كشورهايي مانند امارات و عربستان سعودي صداهايي از همراهي با امريكا به گوش ميرسد اما رهبران سنتيتر و رسانههاي رسمي اين كشورها همچنان بر اجراي طرح موسوم به طرح صلح عربي كه كاملا با طرح معامله قرن مغاير است، تاكيد ميكنند و بر اشغالگري رژيم صهيونيستي تاكيد ميكنند. به اعتقاد شما اختلاف نظر در كشورهاي عربي در مورد اين طرح تا چه حد جدي است؟
شواهد نشان ميدهد كه گروهي از نورسيدهها و نوكيسهها مانند محمد بن سلمان، وليعهد سعودي يا محمد بن زايد، وليعهد ابوظبي، خلاف مقامهاي سنتي و عربهاي اصيل فكر ميكنند. قدرت سياسي و اقتصادي در بخشي از كشورهاي عربي در اختيار اين افراد قرار دارد و اميد اسراييل و امريكا به باقي ماندن سلطه اين افراد در قدرت كشورهايشان است. در واقع اميد طراحان معامله قرن اين است كه به ويژه در عربستان سعودي، تجميع قدرت در اختيار محمد بن سلمان افزايش پيدا كند تا با همكاري او بتوانند اين طرح را در كشورهاي عربي غالب كنند.
اما واقعيت اين است كه قضيه فلسطين يك پرونده جديد و سطحي نيست بلكه يك مساله عميق و تاريخي است كه نه تنها ميليونها فلسطيني بلكه ميليونها مسلمان و عرب در سراسر جهان ديدگاههاي خاص خود را نسبت به آن دارند. امريكاييها تصور ميكنند كه با توافقي پشت درهاي بسته با 4 مقام عربي و چند فلسطيني سازشكار ميتوانند كل قضيه را به سادگي فيصله دهند اما به اين راحتي هم نيست. حتي سازشكارترين سران عرب هم به دليل همين مواجهه با افكار عمومي است كه از قبول فوري هر طرحي اجتناب ميكنند. ياسر عرفات سال 2000 به اين دليل حاضر به پذيرش كمپ ديويد نشد كه گفت اگر طرحي را بپذيرم كه مساله آوارگان و قدس در آن مورد اشاره قرار نگرفته است عملا حكم مرگ سياسي خودم را امضا كردهام. محمود عباس هم به عنوان جانشين ياسر عرفات حاضر نيست طرح معامله قرن را بپذيرد چراكه حتي اگر خودش اراده سازش داشته باشد از مواجهه بعدي با مردم فلسطين نگران است. بعيد است كه نهايتا كشورهاي عربي، هر اندازه هم كه تيغ طرح معامله قرن تيز باشد، باز هم با آن كنار بيايند چراكه اگر پايگاهي در كشور خود داشته باشند با پذيرش چنين طرحي از دست خواهند داد. بعيد است كه امريكاييها لااقل در ميانمدت توان عملياتي كردن توافقي را با اعراب يا فلسطينيها داشته باشند.
اما امريكاييها به گفته شما قبل از اعلام و پيش از توافق اجرا ميكنند، چه چيزي جلوي اجراي تمام محتويات معامله قرن را ميگيرد؟
آنچه امروز جلوي امريكا را براي اجراي طرحهايش ميگيرد، مقاومت مردم فلسطين است. چه چيز باعث شد، اسراييليها بعد از 18 سال از جنوب لبنان عقبنشيني كنند؟ مقاومت حزبالله بود. چه چيزي باعث شد از غزه عقبنشيني كنند؟ مقاومت حماس و جهاد اسلامي و ديگر گروههاي مقاومت غزه. در اين قضيه هم مقاومت فلسطين مبارزه خواهد كرد البته هر اندازه حمايت اسلامي و عربي از مقاومت افزايش پيدا كند، دستاوردهاي مبارزه هم بيشتر خواهد بود. مقاومت اصليترين مانع در برابر معامله قرن است و گروههاي مقاومت اصليترين متغير تعيينكننده سرنوشت فلسطين هستند. من معتقدم كه به رغم فشارهاي امريكا اين طرح هم مانند طرحهاي پيشين با شكست مواجه خواهد شد. همانگونه كه در طول ماههاي گذشته شاهد بوديم به رغم وعدههاي متعدد در مورد اعلام معامله قرن بعد از ماهها به بهانههاي گوناگون از جمله ماه رمضان، استقرار كابينه رژيم اشغالگر و... به تاخير افتاده است. حالا تازه بايد منتظر ماند تا انتخابات رژيم اشغالگر در شهريور ماه برگزار شود و يكي، دو ماه هم منتظر تشكيل كابينه اين رژيم ماند. اگر نتانياهو موفق نشود كه در انتخابات پيش رو نخستوزير شود، تازه امريكاييها بايد دوباره نخستوزير جديد را با طرح خود همراه كنند و كم كم رقابتهاي انتخاباتي در ايالات متحده امريكا آغاز ميشود و عملا فرصتي براي گفتوگوهاي طرح باقي نميماند. اگر هم با محتوايي كه در اختيار افكار عمومي قرار گرفته است اين طرح به مرحله اعلام هم برسد باز هم بعيد است كه كسي از فلسطين حاضر به مذاكره در مورد آن شود. اين طرح را حتي تشكيلات خودگردان فلسطيني هم نپذيرفته است. در دورهاي كه تشكيلات خودگردان حاضر به مذاكره بود باز هم طرحهاي امريكايي بوش پدر و پسر و كلينتون به نتيجه نرسيدند.
آيا طرح معامله قرن با پايان حكومت ترامپ از ميان ميرود يا اينكه استراتژي اصلي امريكا در قبال مساله خاورميانه همين باقي خواهد ماند؟
واقعيت اين است كه متغير تعيينكننده در سرنوشت فلسطين، دولت و حكومت امريكا نيست. ما هر دو جناح حاكميت امريكا و طرحهايشان را مشاهده كردهايم. از ليبرالترين جناح دموكراتهاي امريكا تا محافظهكارترين آنها، طرحهاي خود را ارايه دادهاند. اگر هدف طرحهاي امريكايي مانند دوره اوباما كم كردن درگيري و تنشهاي فلسطين باشد كه با لجاجت صهيونيستها با شكست مواجه ميشود، يا طرحي است كه براي امتيازدهي به اسراييليها طرحريزي ميشود كه با مخالفت فلسطينيها و گروههاي مقاومت مواجه ميشود. به نظر من اصل قضيه اين است كه سرزميني توسط عدهاي متجاوز اشغال شده و راهحل آن رفع اشغال و پايان اشغالگري است. هر چند دو طرف اين دعوا بعد از دههها نبرد دچار استهلاك شدهاند و علاقهمند هستند به نوعي آتشبس برسند اما اين آتشبس يا سازش، راهكار نهايي نخواهد بود چراكه هم در ميان اسراييليها عده زياد و قدرتمندي وجود دارند كه راهحل دو دولتي را نميپذيرند و هم در ميان فلسطينيان بسياري سرزمين فلسطين را موقوفه اسلامي ميدانند و راهحل دو دولتي را قبول ندارند. كمترين خواسته فلسطينيها تعيين وضعيت آوارگان و پذيرش حاكميت فلسطين بر قدس اشغالي است، موضوعي كه راستگراهاي اسراييلي عملا آن را به عنوان انحلال اسراييل ميدانند و هرگز حاضر به تن دادن به كف خواستههاي فلسطينيها هم نيستند. همين است كه بهرغم سالها تاكيد بينالمللي در تشكيل يك دولت مستقل فلسطيني در مرزهاي اشغالي 1967 هنوز اسراييل حاضر نشده است تن به اين خواسته بدهد. تفاوتي نميكند چه دولتي در امريكا روي كار باشد. مادامي كه مساله اشغال وجود دارد، مساله فلسطين هم به عنوان يك پرونده حل نشده باقي خواهد ماند. اسراييل با تجاوزكاري و اشغالگري اين سرزمين را در اختيار گرفته است و به نظر من فلسطينيها هم با مقاومت ميتوانند آن را پس بگيرند. اسراييليها مذاكره سرشان نميشود، مذاكره براي آنها ابزاري است براي گسترش شهركها، توسعه سرزمينهاي اشغالي و توسعه نفوذ خودشان. اسراييليها با مذاكره امتيازي نميدهند، 30 سال است، دستكم از سال 1991 دولتهاي اشغالگر توافق كرده بودند كه در طرح صلح در برابر زمين، كرانه باختري را به فلسطينيها پس بدهند. در نتيجه طرحهاي صلح خارجي، مذاكرات و سازش، اين مناقشه را تمام نميكند.
روساي جمهوري امريكا در 3 دهه گذشته همگي تلاش كردهاند با روشي در اين پرونده منشا نقش و اثر باشند.
اصل قضيه اين است كه سرزميني توسط عدهاي متجاوز اشغال شده و راهحل آن رفع اشغال و پايان اشغالگري است.
مذاكره براي اسراييليها ابزاري است براي گسترش شهركها، توسعه سرزمينهاي اشغالي و توسعه نفوذ خودشان.
كمترين خواسته فلسطينيها تعيين وضعيت آوارگان و پذيرش حاكميت فلسطين بر قدس اشغالي است.
اسراييل با تجاوزكاري و اشغالگري اين سرزمين را در اختيار گرفته است و به نظر من فلسطينيها هم با مقاومت ميتوانند آن را پس بگيرند.
در واقع اميد طراحان معامله قرن اين است كه به ويژه در عربستان سعودي، تجميع قدرت در اختيار محمد بن سلمان افزايش پيدا كند تا با همكاري او بتوانند اين طرح را در كشورهاي عربي غالب كنند.
امريكاييها تصور ميكنند كه با توافقي پشت درهاي بسته با 4 مقام عربي و چند فلسطيني سازشكار ميتوانند كل قضيه را به سادگي فيصله دهند اما به اين راحتي هم نيست.
در موضوع معامله قرن، تمام گروههاي فلسطيني متوجه شدهاند كه پذيرش اين توافق به معناي تقديم كردن دو دستي تمامي حقوق فلسطينيان به اشغالگران است. نمونهاي به خاطر ندارم كه در طول يك دهه گذشته تشكيلات خودگردان فلسطيني و جنبش فتح در موضوعي با امريكا مخالفت كرده باشد و موضعي مشابه گروههاي مقاومت اتخاذ كند.