كتابخانه
مقالاتي درباره اسلام و مدرنيته
عبدالمجيد شرفي تونسي از نوانديشان ديني جهان اسلام است كه در سه دهه اخير تلاش وافري داشته تا دغدغه همگاني «سازگاري ميان دين اسلام و مدرنيته» را بررسي و راهكارهاي مناسبي براي آن ارايه دهد. «انسان و اسلام سپيد» مجموعه مقالاتي از عبدالمجيد شرفي است كه با قلم سميهالسادات طباطبايي به فارسي برگردانده و توسط انتشارات «نگاه معاصر» منتشر شده است. از جمله مهمترين سرفصلهاي اين كتاب ميتوان به چالشهاي فرهنگ حقوق بشر در جهان اسلام، سكولاريزاسيون در جهان اسلام، زمان مدرنيته، مسلمانان و وابستگي فرهنگي، نهاد ديني در اسلام، سلفيگري، اسلام و جهان پيرامون و... اشاره كرد.
خاطرات حاج سيدجوادي
حسن صدر حاج سيدجوادي، روزنامهنگار و استاد دانشگاه تهران و داراي دكتراي ادبيات فارسي بود. او از طرف مادري به «منتظمالملك وزير» ميرسد و از پدر به مبارزان مشروطه و مقالهنويس معروف اوايل انقلاب. «علياصغر حاج سيدجوادي» برادر بزرگتر او بود.
حسن صدر حاج سيدجوادي كتابهايي در زمينه مسائل اجتماعي و ادبي دارد. كتاب «كشتي به خشك راندن» يكي از آنها است كه در وصف آن محمدعلي جمالزاده، در نامهاي به تاريخ ۱۶ شهريور ۱۳۵۷ مينويسد: «نظر به شلوغي و درهم برهمي جامعه بيچاره و باز هم تاريخهاي ديگر گوناگون... من سالها است كه در آسمان مملكتمان در افق نويسندگي، صداقت و دلسوزي ستارگاني را سراغ كردهام كه شمار آنها به انگشتان دست نميرسد و شما را يكي از آنها تشخيص دادهام و چه بسا بر انگشتان و قلم شما بوسه دادهام.» حاجسيد جوادي به مصدق عشق ميورزيد و درست در روز كودتا مقاله «شاه هنگامي كه از ايران فرار كرد تابوت سلطنت را هم با خود برد» را نوشت. او تاكيد ميكند كه ميدانست آن روز، روز كودتاست؛ چرا كه خليل ملكي به او گوشزد كرده بود.
«خاطرهها و رويدادها» نوشته حسن صدر حاج سيدجوادي است كه توسط انتشارات مرواريد منتشر شده است.
برخي از جالبترين سرفصلهاي اين كتاب عبارتند از؛ جهنم در كتابخانه ملي، زلزله بوئينزهرا، گفتوگو با هويدا، در نوفل لوشاتو و ... اشاره كرد.
حقوق و مصالح
«حق و مصلحت» جستارها و نوشتارهايي را دربردارد كه در 10 سال گذشته، پس از انتشار جلد نخست حق و مصلحت بهتدريج شكل گرفته و عمدتا منتشر شدهاند. مباحث اين مجموعه پيرامون سه محور قانون، حق و ارزش ميگردند. قانون ستون فقرات نظام حقوقي است. از اين رو، فهم چيستي نظام حقوقي وابسته به درك ماهيت قانون است. چنين فهمي به شكل منفرد و جزيي ميسر نيست. به بيان ديگر به نظر ميرسد درك دقيقتر قانون از رهگذر فهم آن در نسبت متقابل با مفاهيم و نظامهاي هنجاري مجاور به دست آيد. همچنين، مفاهيم و نظامهاي هنجاري در ربط و نسبت با واقعيات موجود در «جهان ممكن» مشترك با خود قرار دارند. مجموعه عناصر ياد شده زمينه بروز نظريه «واقعگرايي انتقادي حقوقي» را فراهم ميآورد، نظريهاي كه در پي تبيين مفهوم و مبناي قانون در نقطهاي ميان عدالت و واقعيت است. مفهوم حق در معناي مدرن، مفهومي نو در جغرافياي فكر و نظام هنجاري است. درك اين مفهوم البته در گروي شناخت عناصر گوناگون فلسفه حق است. اين عناصر ناگزير در نسبتي همگرا با يكديگر قرار دارند. فلسفه يا دشده به نوبه خود جزيي از نظريه عدالت است. حقوق و حق، از نگاهي ديگر از مصاديق ارزش هستند. از اين رو، لازم است پا به پاي بحث از قانون و حق به مقسم آنها، ارزش نيز پرداخته شود. فلسفهها و نظريههاي متقن و استوار در حوزههاي هنجاري از جمله در دو گستره پيشگفته در گروي اتخاذ موضع نسبت در خصوص «ارزش» است. محمد راسخ، استاد تمام فلسفه حقوق و حقوق عمومي در دانشگاه شهيد بهشتي است.