نگاهي به نمايش دريملند كه در سالن مولوي روي صحنه است
دريملند؛ رويايي بيزبان
شيرين كاظميان
«دريملند» با تمام بيزبانياش در بيستودومين جشنواره تئاتر دانشگاهي به خوبي سروصدا كرد و تنديسهاي بسياري را به خود اختصاص داد. نمايش كه آغاز ميشود، گويي پرده نقرهاي سينما در 1920 روشن شده و فيلمي صامت با بازي فست موشن بازيگران با ريتم هجده فرم در هر ثانيه به اجرا درآمده است. شخصيتها نمادين هستند چارلي چاپلين، كشيش، مرد پليس و... بعد از ازدحام آغازين صحنه، رقص و معرفي شخصيتها، گويي نماد قدرت «پليس» پا به ميدان ميگذارد و آشوب را آغاز ميكند، بحران پا ميگيرد و زني كه چاپلين دلباختهاش است توسط پليس به دار آويخته ميشود. بهرغم ترس و التماس شخصيتهاي ديگر، مرد پليس ظلم خود را تكرار ميكند و هربار سويه قدرت و هفتتيرش را سمت يكي از شخصيتها ميگيرد، اين تنها ايده محكم متن است كه در ادامه سرگردان شده و از مسير اصلي جدا ميشود. ميتوان گفت در ابتدا صامت بودن اثر نقطه قوتش است و كمكم به نقطه ضعفش بدل ميشود. گرچه هر از گاهي انتهاي صحنه، زير تصويري از آدلف هيتلر جملاتي كوتاه زيرنويس ميشوند اما همانطور كه اشاره شد هرچه ميگذرد اثر در روايتگري، كمتوان و كمتوانتر شده و گويي «دريملند» از ميانه الكن ميشود و با تلاش بيهوده بازيگران در روايتگري سعي دارد تا خط داستاني را حفظ كرده اما بهرغم كيفيت بصري اثر براي مخاطبي كه يك بار به تماشاي اين اجرا ميآيد روايت ميان پايكوبي و اطوار بازيگران گم ميشود. در ادامه مخاطب كه چون قواعد لالبازي به حدس و گمان افتاده است، با فاصلهگذارياي مختصر توسط شخصيت اصلي «چاپلين» سوال و جواب ميشود: حدس بزنيد چه ميكنم؟ چه شده است؟ و اين نقطه قوت بار ديگر توسط پليس تكرار ميشود، اما اين بار با ديالوگي به زبان فارسي، به عبارتي پليس مخاطبي را كه براي معجزه كردن كشيش (در شمايل مسيح) به خنده افتاده است را سوالپيچ ميكند كه به چه چيز معجزه كردن ميخندي؟ از سالن برو بيرون، براي چه به معجزه كردن مسيح ميخندي؟ اگرچه خلاقيتهايي چنين در كار به وضوح ديده ميشود اما گويي «دريملند» نه آنكه بخواهد سرزمين رويا باشد، بلكه محتاطتر از آن است كه حتي درون رويا هم به روياپردازي بسنده نكند، چنانكه با پايانبندي اثر، تمام آنچه ميخواست در روايت به مخاطب نشان دهد را خنثي كرده و آن را به رويا و خوابي بيخاصيت بدل ميكند. «دريملند» ماندن در رويا را به دست يافتن به آن ترجيح ميدهد. اجرايي چنين، با بازيگران توانمند و خلاقش خود را از قيد مخاطب ايراني/ فارسي زبان بيرون آورده و در هر زمان و مكاني ميتواند روياي خودش را به اجرا درآورد، گرچه گمان ميرود مخاطب هر فرهنگي، بازيافتن چاپلين را اين بار در صحنه تئاتر چالشبرانگيزتر، قدرتمندتر و آرمانيتر طلب ميكند، چنانكه نهتنها در ذهن و رويا، بلكه در عمل هم جهاني وسيع از آزاديخواهي را ترسيم كند.