به بهانه اكران فيلم «سركوب»، ساخته رضا گوران
نسخه بهتر پيش از مميزي؟
حافظ روحاني
اشاره و تاكيد به اصلاحات و مميزيهاي فراوان فيلم «سركوب» را ميتوان مهمترين سياست عوامل فيلم به خصوص رضا گوران در زمان جشنواره و تبليغات زمان نمايش فيلم دانست. اين تاكيد و اشاره البته تا حد زيادي خط و ربط گنگ و نامفهوم داستان فيلم را توجيه ميكند، اما ناموفق بودن فيلم «سركوب»، صرفا به اصلاحات فراوان و حذف احتمالي گلوگاههاي روايي محدود نميشود يا به بيان ديگر، مشكلاتي كه دامان فيلم را گرفته، صرفا بر دوش سازوكار مميزي نيست، پس بعيد است كه حتي اگر «سركوب» بر اساس نسخه اصلي و قبل از اصلاحش هم ساخته ميشود، لزوما شاهد فيلم بهتري ميبوديم.
به نظر ميرسد كه آنچه بيش از هر عامل ديگري، دامنگير فيلم «سركوب» ميشود، اصرار بر وجه نمادين روايت است؛ تاكيدي كه علنا دست سازندگان فيلم را ميبندد و بيننده را در ميانه عناصري رها ميكند كه قرار است، صرفا بر مبناي مفهوم نمادينشان شناخته و درك شوند. پس كموبيش همه آنچه در فيلم ميبينيم، معاني نمادين دارند و اين يعني بيش از آنكه ما شاهد قصهاي با وجوه تمثيلي باشيم، با نمادهايي مواجهيم كه در تلاشند تا مضمون فيلم را با صراحت بيان كنند. احتمالا آنچه باعث شده تا «سركوب» در مواجهه با مميزي دچار مشكل شود، همين نكته بوده؛ به اين معني كه «سركوب» به جاي تلاش براي مستتر كرد مضمون و عمق بخشيدن به مفهومش از طريق پرداخت قصه، صرفا كوشيده تا به جاي نمادهاي احتمالي حذف شده، نمادهايي تازه را جايگزين كند. پس ميتوان حدس زد كه نسخه كامل فيلم به احتمال زياد، ركتر، تندتر و شايد مفهومتر از نسخه كنوني بوده، هر چند بعيد ميدانم كه لزوما منجر به ساخته شدن فيلم بهتري نيز ميشده.
آيا مضمون «سركوب» را بايد آسيب ديدن زنان يك خانه از پدري مستبد تعبير كرد كه اتفاقا نسبتي با قدرت نيز دارد؟ حتي در خوشبينانهترين شكل، بيان صريح چنين مضموني با اين شكل و ساختار هم نتيجهاي بهتر از آنچه ميبينيم به دست نميداد. بيش از هر چيز به اين خاطر كه فيلم باز هم به جاي تلاش براي توصيف نسبت و رابطه ميان زنان خانه و مردان غايبشان سراغ بازتوليد مضاميني تكراري رفته كه پيشتر بارها و بارها در نمونههاي ديگر تكرار شدهاند و حالا بدون خلاقيت و ظرافت در «سركوب» تكرار شدهاند. از اينرو لااقل در موضعگيري نسبت به يك معضل اجتماعي (و آيا سياسي؟) فيلم نه واجد نگاه ويژهاي است و نه ظرافتي در بيان دارد.
ميماند چند موقعيت چشمگير، از جمله تمام صحنه خالي شدن كارتن حاوي خرما در خانه كه فكر جذابي است كه در شاكله فيلم گم ميشود، يا صحنه نمادين مواجهه دوست پدر (جمشيد هاشمپور) با پسربچه مبتلا به اوتيسم كه به مدد بازي جمشيد هاشمپور از سطح نمادينش اندكي فراتر ميرود و تا حدي به صحنه زندگي ميدهد. يا صحنه دو نفرهاي كه مليحه (باران كوثري) به پريسا (الهام كردا) اعتراف ميكند كه زن پدرشان است كه باز به مدد بازي بازيگران و چرخش ناگهاني روايت بعد از كندي طولاني قصه، تا حدي فيلم را به حركت مياندازد. با اين حال سخت بتوان به مدد چند فكر شاكله سردرگم و گرفتار تكرار «سركوب» را سروسامان داد و اين بلايي است كه بر سر فيلم آمده.