پيمان مولوتوف و ريبن تروپ
مسكو دلايل زيادي دارد تا با اين پيمان به عنوان روند طبيعي تاريخ برخورد و آن را توجيه كند ولي اين سرپوشي بر واقعيتهاي تاريخي و در واقع عدم اقرار به اشتباه بزرگي است كه منجر به كشته شدن حداقل 26 ميليون نفر از اهالي شوروي شد. پيشبيني استالين اين بود كه هيتلر به ضميمه غرب اروپا ميپردازد و او به ضميمه اروپاي شرقي. براي هيتلر اين پيمان به معناي فرصتي بود تا از حساسيت روسها بكاهد و اول كار فرانسه و انگلستان و ساير كشورهاي اروپاي غربي را تمام كند و بعد به شوروي بپردازد. استالين اين نكته را درنيافت و تصور كرد فرصتي براي گسترش مرزهاي شوروي پديد آمده است. استالين زماني متوجه اشتباه خود شد كه دير شده بود و قواي آلمان در حال عبور از دشتهاي وسيع به سمت شهرهاي روسيه بودند. تاريخ در روسيه به عنوان ابزاري براي مشروعيت اهداف سياسي به كار ميرود. جاي تعجب نيست كه پوتين در سال 2005 براي دفاع از پيمان عدم تعرض بين آلمان و شوروي، به انتقاد از كشورهاي بالتيك پرداخت و اين كشورها را همكار آلمانيها در جنگ جهاني دوم دانست؛ ولي ظاهرا پوتين يادش رفت كه اين كشورها يك سال قبل از آغاز جنگ جهاني دوم ضميمه شوروي شدند. زماني كه دولت استوني در سال 2007 تصميم به پايين آوردن مجسمه سرباز روسي از پايتخت اين شهر گرفت، مسكو جنگ تبليغاتي عليه اين كشور به راه انداخت. براي استوني مشخصا مجسمه سرباز روسي از جنگ جهاني دوم به معناي نماد اشغالگري بود ولي براي مسكو نماد مبارزه با آلمان. اكنون بعد از هشتاد سال فرصت نيكويي براي تاريخنگاران پيش آمده تا ادعاهاي دروغين مسكو طي دهههاي گذشته مورد آزمون قرار گيرد و مشخص شود استالين با باز گذاشتن دست هيتلر و دلخوش بودن به انضمام چند كشور اروپاي شرقي، راه را براي گسترش قدرت نازيها باز كرد و نهايتا قرباني اصلي جنگ جهاني دوم نه فرانسه و نه انگلستان، بلكه شوروي با 26 ميليون نفر كشته بود.