چرا نفت را نبايد دست نخورده براي آيندگان حفظ كنيم؟
حميدرضا شكوهي
ميگويند محيطزيست امانتي از گذشتگان است كه به ما رسيده تا به همين شكل به فرزندانمان و آيندگان بسپاريم. حرف درستي هم هست، اما گاهي اين جمله را درباره ذخاير نفتي و گازي هم بهكار ميبرند. در حالي كه واقعا ذخاير نفتي و گازي در كشور ما، امانتي نيست كه همينطور دست نخورده به دست آيندگان بدهيم. معلوم نيست نفت و گاز تا چه زماني ارزش فعلي خود را حفظ ميكنند. يك بحث اين است كه نفت چه زماني تمام ميشود و بحث ديگر اين است كه تا چه زماني ارزش امروزي خود را حفظ خواهد كرد، چراكه ممكن است روزي برسد كه نفت تمام نشده باشد ولي ديگر ارزش امروزي را نداشته باشد؛ اتفاقي كه سالها پيش براي زغالسنگ افتاد. سرعت رشد انرژيهاي جايگزين و منابع تجديدپذير به حدي است كه زنگ خطر را براي نفت و حتي گاز به صدا درآورده است. هرچند گزارش آژانس بينالمللي انرژي اتمي نشان ميدهد سال 2020 هم شاهد رشد تقاضا براي نفت خواهيم بود، اما اين روند تا سالهاي سال تداوم نخواهد داشت.
تنها كافي است به اين نكته توجه كنيم كه اغلب كشورهاي اروپايي اعلام كردهاند كه از حدود سال 2030، توليد خودروهاي با سوخت بنزين ممنوع است و صرفا خودروهاي برقي و هيبريدي اجازه توليد دارند. همين امر كافي است تا بخش زيادي از تقاضا براي نفت را از بين ببرد. بازگرديم به جملات اول اين يادداشت. ما نميتوانيم نفت خود را زير زمين نگه داريم و همينگونه به آيندگان بسپاريم. اين كار به معناي ناديده گرفتن ارزش فعلي نفت و چشم بستن از درآمدهايي است كه معلوم نيست 10 سال يا 20 سال بعد به همين ميزان باشد. هر سال شاهد كاهش تقاضا براي نفت و افزايش عرضه خواهيم بود كه حاصل بديهي اين معادله، كاهش قيمت نفت خواهد بود، پس در اين يك مورد خاص
اتفاقا هر چه بيشتر برداشت كردن و صادر كردن عاقلانه است؛ كاري كه در خاورميانه، علاوه بر عربستان، عراق با سرعتي فراتر از حد تصور انجام ميدهد و توليد خود را از 4 ميليون و 800 هزار بشكه در روز هم فراتر برده يا در جهان، روسيه و امريكا انجام ميدهند. پس ما نياز داريم توليد نفت خود را افزايش دهيم و با شعارهايي همچون ضرورت عدم وابستگي به درآمدهاي نفتي يا
نگه داشتن ثروت نفت براي آيندگان، خود را فريب ندهيم.
اين نفت و گازي كه امروز برايمان بشكهاي 60 دلار ارزش دارد، معلوم نيست 20 سال يا 30 سال بعد هم همينقدر ارزش داشته باشد، پس هر روز تاخير در برداشت از ميادين نفت و گاز، بهويژه ميادين مشترك، به معناي واگذاري بازارها به رقبا و چشم بستن بر درآمدي است كه سالها بعد، ارزش امروز را نخواهد داشت. ما در كشورمان، علاوه بر مياديني كه با ضريب برداشت بسيار پايين در حال توليد هستند
-همچون ميدان آزادگان كه با عراق مشترك است- ميادين متعددي هم داريم كه هنوز برداشت از آنها را آغاز نكردهايم. بزرگترين اين منابع در درياي خزر است. آمارها درباره منابع هيدروكربوري خزر متغير است اما تخمين زده شده 100 ميليارد بشكه نفت و 12 تريليون مترمكعب گاز در آن است و قابلتامل اين است كه از بين كشورهاي ساحلي خزر، فقط ايران هيچ برداشتي از نفت و گاز اين درياچه ندارد. بيستم ارديبهشت سال ۱۳۹۱ در عمق ۲۵۰۰ متري خزر ميدان نفتي «سردار جنگل» با برخورداري از نفتي سبك و مرغوب كشف شد، اما عمق بسيار زياد خزر، بهويژه در آبهاي سرزميني ايران، برخلاف خليجفارس، موجب شده برداشت نفت و گاز از خزر بدون منابع عظيم مالي و فناوري پيشرفته امكانپذير نباشد. هر چند در فروردين 1397 با تلاش مديريت وقت شركت نفت خزر در تعامل با شركت سوكار آذربايجان، ايران و جمهوري آذربايجان سند همكاري نفتي در درياي خزر امضا كردند تا اين مشاركت، زمينهساز رفع برخي موانع پيش رو باشد، اما تحريم اقتصادي ايران در كنار مدلهاي قراردادي نامناسب، موجب شده شركتهاي خارجي تمايلي به مشاركت با ايران در درياي خزر نداشته باشند. اين در حالي است كه برداشت نفت و گاز از خزر ميتواند اشتغال و رشد اقتصادي در استانهاي شمالي ايران را دچار تحول كند، اما ذخاير نفت و گاز ايران در خزر بدون استفاده مانده است. چه ذخاير غني نفت و گاز خزر و چه ذخاير نفتي داخلي و مرزي ايران در جنوب و غرب كشور، نيازمند توجه بيشتري هستند. تحريم، موانع بزرگي در مسير توسعه ميادين نفتي و گازي ايران ايجاد كرده و شركتهاي داخلي با وجود رشد كيفي در سالهاي اخير، از فناوري پيشرفته جهان و منابع مالي بالا بهرهمند نيستند، اما بايد عزمي در سطح كلان براي توسعه ميادين نفت و گاز كشور ايجاد شود، چراكه معلوم نيست نفت، در آينده هم ارزش امروز را داشته باشد.