لشكر تصميمگيران و مجريان
محمدعلي ابطحي
اخيرا پيرو صحبت گوينده قديمي راديو در مورد نداشتن نقش محتوايي گويندگان خبر اين موضوع داغ شد. واقعيت همان است كه آقاي حياتي گفته بود؛ لشكر تصميمگير در صداوسيما با سربازان مجري هميشه جدا بودهاند. معاونت سياسي صداوسيما اصليترين مدير آن سازمان است. سياستگذاري صداوسيما در اخبار و در برنامههاي سياسي توسط معاون سياسي انجام ميشود. مواضعي كه صداوسيما ميگيرد و در بسياري از موارد عكسالعمل مردم را برميانگيزاند، عمدتا معلول تصميمات حوزه سياسي است. عوامل توليدي صداوسيما براي ساختن فيلم و سريال زحمت زيادي ميكشند.
در بسياري از توليدات تلويزيوني واقعا ميتواند براي صداوسيما مخاطب جدي فراهم كند، اما كار آنها هم با برداشتي كه از حوزه سياسي به جامعه منتقل ميشود، قضاوت ميشوند. طبعا با سلايق مختلفي كه در جامعه هست، بعضي با سياستهاي سياسي موافق و بعضي مخالف آن هستند.
با نگاه اصلاحطلبي البته كمتر موافقتي با سياستهاي سياسي صداوسيماي فعلي وجود دارد. از سوي ديگر به دليل اينكه در طول
40 سال گذشته جمهوري اسلامي در كانون حوادث مهم جهاني بوده است و اين مواجهه با طعم سياسي همراه بوده است، بخش اخبار و برنامههاي سياسي هميشه مورد توجه خاص در داخل و خارج كشور بوده است و بيننده و شنونده بيشتر داشته و به همين دليل قضاوت سياسي بر جعبه جادويي صداوسيما حاكم بوده است. سياستهاي بخش سياسي هم عمدتا در منظومه سياسي تصميمگيريهاي سياسي خارج از آن تعيين تكليف ميشود و خود صداوسيما كمتر
به طور مستقل ميتواند سياستگذاري كند. در تقسيمبندي كاري طبيعي است كه هر فردي محدوده كاري دارد. تحريريه خبر براساس سياستهاي ابلاغي خبرنويسي ميكند. سردبير آنها را مطالعه و تنظيم ميكند و جملات و محتوا را تهيه ميكنند و همه اين بسته خبري در اختيار گوينده قرار ميگيرد و گوينده آن را فقط «ميخواند.» درست مثل نقش بازيگران در فيلمهاي سينمايي يا سريالها كه كارگردان كمتر از بازيگر مورد تشويق يا شماتت قرار ميگيرد.
هر قضاوتي بايد براساس مسووليت افراد باشد. در سينما و تلويزيون ستم مضاعفي بعضا بر مجريان و بازيگران ميرود كه جملات و ديالوگها به حساب بازيگر و مجريان نوشته ميشود. فقط به دليل اينكه آنان در قاب سينما يا راديو تلويزيون در مواجهه با مردم هستند. سياستگذاران صداوسيما هستند كه ديده نميشوند ولي محتوا و حتي فيلمهاي خبري را انتخاب ميكنند. من به خوبي باور ميكنم اگر حتي رييس صداوسيما هم در مواردي در جريان ساخت يا محتواي بعضي برنامهها و خبرها نباشد، اما نكته مهم اين است كه صداوسيما بعد از تولد دنياي مجازي و اين همه پادكست و اين همه خبرهاي توليدي بايد باور كند كه تنها مرجع تاثيرگذاري بر ذهن و روان مردم نيست. روش فعلي صداوسيما مخاطبگريزي را به دنبال دارد.
اين همه امكانات بيتالمال و بخش خصوصي به جيب راديو تلويزيون ريخته ميشود كه مخاطب داشته باشد. رسانه اصليترين كارش جذب و افزودن مخاطب است و اگر خبرگزاري رسمي و صداوسيماي رسمي نتواند رسانه مورد اعتماد باشد در بحرانها مشكلات فراواني ايجاد ميشود.