محمود، چهره ماندگار ادبيات ايران
جمال ميرصادقي
يادش بخير احمد محمود؛ شخصيتي يگانه در ادبيات كه حتي ميشد منشش را از لابهلاي نوشته حدس زد. محمود مانند بسياري از روشنفكران و نويسندگان همدورهاش ظاهرسازي نميكرد و همين راز ماندگاريش شداحمد محمود مانند ساير نويسندگان بزرگ، جهان داستاني خود را آفريد. او در نگاشتن آثارش از وجود و هستياش مايه گذاشت و خود را پيش چشم خوانندگانش به شكلي دقيق و صادقانه آشكار كرد. همين ويژگي باعث شد رمانهاي اين نويسنده براي خوانندههاي مشتاق ايراني، گيرايي بسياري داشته باشد. جهان داستاني احمد محمود به خود و ذهنيتش منحصر نميشود، بلكه داراي ابعاد سياسي و اجتماعي دورهاي از تاريخ ايران است كه او در آن ميزيست. در واقع آثار اين نويسنده مانند آينه، راوي چندبعدي راستيني از سير حوادث تاريخي و اجتماعي پرفرازو نشيب مردم ايران پيش از كودتاي 28 مرداد است. با چنين ويژگياي بعضي از داستانهاي بلند محمود را ميتوان تاريخ تمثيلي و پرمعناي مردم ايران در اين دوره دانست. در رمانهاي او زندگي خصوصي و فردي نويسنده با وقايع تاريخي و داستانهايش در هم آميخته و از هم جداييناپذيرند. احمد محمود به شكل صادقانهاي وقايع دردناك و فاجعهباري كه بر سر اين ملت و مردم محروم آمده را در آثارش نشان داده؛ بيآنكه رمانهايش خصوصيت احساساتي و جانبدارانه به خود بگيرد. اين در حالي است كه رمانهاي آن زمان ادبيات جانبدارانه و تبليغي داشت و همگي آنها نيز به سرعت فراموش شدهاند. در دوران شوروي سابق هم وضعيت به همين شكل بود، نويسندههاي رئاليست سوسياليست بسياري داشتيم كه كتابهايشان در شمارگان بالا منتشر ميشد. پس از فروپاشي كه حمايت مادي از اين نويسندگان متوقف شد، كسي سراغ اين سبك نگارش نرفت. در مقابل چخوف، تولستوي و داستايوسكي همچنان بر فراز ادبيات روسيه ميدرخشند و در جهان مشتاقان ادبيات همچنان آنها را دنبال ميكنند. اين يك قاعده كلي است كه داستانها و ادبياتي كه در ذات نويسنده وجود نداشته باشد و تنها عمل نوشتن بر مبناي سفارش صورت بگيرد، ريشهاش خشك ميشود. كساني نامآور ميمانند كه متكي به خودشان هستند و با خصوصيت روحيشان پيش ميروند در آثار محمود هيچگاه نميبينيم از طبقه فرودست آشكارا حمايت شود يا پرخاش مستقيمي به ظلم و ستم فرادستان صورت گيرد. اين نويسنده سير حوادث را به گونهاي پيش ميبرد كه به شكل ضمني از آنها حمايت كند. در واقع احمد محمود را ميتوان نماينده راستين از مكتب واقعگرايي يا به عبارت درستتر واقعگرايي انتقادي به حساب آورد.