تهران نمايانترين جلوه ايران
فريدون مجلسي
عادت كردهايم كه اغلب با ديدي انتقادي درباره تهران سخن بگوييم يا بخوانيم و بشنويم. ايرادهاي شهرسازي از قول فلان معمار فرانسوي، انواع آلودگيهاي آبي و هوايي، خاكي، رفتاري، صوتي، غباري و... ميگوييم و مينويسيم و نسبت به انتقادها و پيشنهادها گوش شنوايي هم نيست و هرگز نديدهايم از سوي «مقامات» لميده در حاشيه امن جايگاهشان و به اعتبار اينكه خودشان بهتر از ديگران مسائل و راهحلها را ميدانند، پاسخي يا واكنشي ديده يا شنيده شود. اكنون اجازه دهيد به اهميت و عظمت تهران اشاره كنيم. قصبهاي كه شاه طهماسب صفوي چنارستان سرسبزش را پسنديد و براي خودش پايگاهي قرار داد. شهري پر آب [!] كه با آب برفهاي البرز و خصوصا توچال زيبا و با چشمهسارها و قناتهايش دشت آبرفتي و حاصلخيز مقابلش را از شميران ييلاقي تا كشتزارهاي ري سيراب و سرسبز ميكرد. شاه طهماسب حصاري به دور مركز قصبه كشيد و در پناه آن باغ و بنايي به نام گلستان ساخت. انتخاب شاه طهماسب در 450 سال پيش غلط نبود. آغا محمدخان قاجار 250 سال بعد اين قصبه را پايتخت خود كرد. زيرا به پايگاه قدرتش يعني شمشيرزنان ايل قاجار در گرگان نزديك و از دشمنان برونمرزي از هر سو دور بود و نيز گلستاني آماده داشت كه كاخ پادشاهياش شود. سخن از آنچه بر تهران گذشته است، تاريخ مفصل و پر حادثه دو قرن اخير ايران است. دو قرني كه آن قصبه زيبا و پرآب و كمجمعيت را به كلانشهري با جلوههايي از عظمت بدل كرد. عظمت شهر و جمعيتش، عظمت اقتصادش، عظمت مشكلاتش و عظمت نقش و سهمش در جايگاه ايراني كوچك. تهران مجموعهاي است از مرتفعترين كوهها و گستردهترين دشتها تا كوير و نمكزار كه همه جلوههاي طبيعت و آب و هواي متنوع ايران را در محدوده خود دارد. اما آنچه تهران را بيش از هر جنبه ديگري ايران كوچك ميكند، جمعيت آن است. تهران بزرگ بين 15 تا 20 درصد جمعيت ايران را در خود جاي داده است. جمعيتي كه از همه جاي ايران آمدهاند. پس از انقلاب بيشتر كساني كه راه مهاجرت در پيش گرفتند و رفتند زاده تهران بودند و شايد به همين دليل امروز خود تهران داراي سهم كمتري از جمعيت تهران است. در خيابانهاي تهران اگر به سخنان رهگذران گوش فرا دهي از هر گويش و لهجه و زبان ايراني ميشنوي: تركي، كردي، لري، گيلكي، مازندراني، بلوچي، عربي، تاتي، تركمني تا لهجههاي اصفهاني، شيرازي، خراساني، يزدي، كرماني و سمناني با لهجههاي گوناگونش كه در اين ايران كوچك به زبان فارسي با يكديگر ارتباط برقرار ميكنند، معامله ميكنند، كار ميكنند، آشنا ميشوند و ازدواج ميكنند و فرزندانشان را به ايران تحويل ميدهند. در امريكا، كشور مهاجران، كشورشان را پاتيل يا بوته ذوب مينامند. يعني كشوري كه مهاجران با زبانها و فرهنگهاي گوناگون وارد آن ميشوند و در هم ميجوشند و به فرهنگ عمومي ميپيوندند. در ايران شهر تهران نقش چنين بوته ذوبي را بر عهده دارد. در حالي كه زبان بومي اوليه تهران از دشت تا كوهپايه البرز فارسي نبوده و تاتي بوده و از كوهپايه به شمال مازندراني بوده است. در واقع زبان «فارسي معيار» كنوني با انتقال دربار از شيراز به تهران آمد. نقش بوته ذوب فرهنگي تهران در 50 سال اخير بيشتر شده زيرا در اين مدت جمعيت روستايي 80 درصدي در مقابل 20 درصد شهرنشين با مهاجرتهاي بزرگ معكوس شده است. اكنون شهرهاي بزرگ مشهد، تبريز، اصفهان، شيراز، اهواز، ساري، رشت، زاهدان و بندرعباس نيز در اين نقش بوته ذوب شريك هستند و راديو تلويزيون نيز نقشي بر عهده دارند. تراكم جمعيت و اتومبيل، اتوبوس و كاميون در تهران همراه با تغييرات اقليمي بر طبيعت تهران اثر گذاشته و چنارهاي تهران را افسرده و رنگ باخته كرده است. توسعه شبكه مترو و ساخت و توسعه سريعتر شبكه ترامواي كه در حاشيه بزرگراهها و در حاشيه برخي خيابانها با تبديل به پيادهرو با سرعت بيشتري بايد اجرا شود و تعديل منطقي بهاي سوخت كه مردم را به شبكه عمومي سوق دهد، ميتواند به بهبود وضع هوا و ترافيك كمك كند. در محله ما در خيابان هرمزان و خيابان پيروزان در چند سال گذشته درختان بلوط كاشتهاند. بر خلاف چنارهاي رنگ پريده، بلوطها كه با آب كمسازگارتر هستند به خوبي باليده و رشد كردهاند، درختان توت برگ پهن نيز به سرسبزي خيابانهاي تهران افزودهاند. وظيفه شهرداري است كه خود را با شرايط آب و هوايي جديد وفق دهد و تدريجا درختان بلوط را جايگزين چنارهاي بيمار كند. اكنون زمان آن است كه به زيبايي تهران بيشتر رسيدگي شود. كوچهها و خيابانهاي دندانهاي كه باغها و زمينهاي مشمول طرح توسعه خيابانها كه در 50 سال گذشته از تخريب و واگذاري خودداري كردهاند بايد با وضع قوانين و جرايمي وادار به رفع نابساماني كنند. به مبلمان شهري و بوستانها و ترويج آثار هنري توجه بيشتري شود. پيادهرو كردن برخي از خيابانها خصوصا در بافتهاي اصيل و قديم كار بسيار خوبي است. اكنون تهران مراكز فرهنگي و كتابفروشيهاي مدرن همراه با چاي و قهوه و تئاترهاي بيشتري دارد كه به كيفيت زندگي فرهنگي اين شهر افزوده و سزاوار آن است كه با توسعه اقتصادي و اجتماعي از شرايط باز بهتري هم بهرهمند شود. خصوصا دولت با بازگشت به سياست قديمي معماري فاخر در ساختمانهاي دولتي ميتواند به شكوه شهر بيفزايد.