اسطورهاي كه رفيق تنهاييها بود
سيزدهم مهر سالروز درگذشت فريدون فروغي است، كاربران توييتر فارسي با داغ كردن هشتگي به نام اين خواننده، از خاطراتشان با ترانههاي او نوشتهاند. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين توييتهاست.
«سالگرد درگذشت او كه اسير غم تنهايي بود... فريدون فروغي ستاره بودن را خوب ميدانست، بزرگ بود و روشن، بيهيچ خط تاريكي بر پيشاني آنكه در دل ماندني است، نيازمند ديده نيست. فريدون جان فروغي روحت شاد...»، « سرانجام فريدون فروغي در روز جمعه، سيزدهم مهرماه ۱۳۸۰ در منزلش در تهرانپارس به دليل سكته قلبي در ۵۰ سالگي درگذشت. او را در روستاي قورقورك بوئينزهرا قزوين در كنار بركهاي كوچك، در سايه كوهي بزرگ و در آرامشي كه سالها انتظارش را ميكشيد به خاك سپردند»، «كجايي اسطوره؟ ۱۸ ساله كه نيستي اما ترانههات ماندگار شدن»، «من نيازم تو رو هر روز ديدنه... 13 مهرماه سالروز درگذشت فريدون فروغي»، «كاش اسم و فاميلم فريدون فروغي بود»، «آهنگ آوار فريدون فروغي رو گوش كنيد تا آوار نشه اين پاييز رو سرتون»، «شد ١٨ سال!»، «صبح جمعه اين شعر فريدون فروغي آغاز ميشه كه غم تنهايي اسيرت ميكنه تا بخواي بجنبي پيرت ميكنه»، «فريدون فروغي دو بار مرد؛ نخستين بار وقتي كه نتوانست بخواند و دومين بار وقتي كه ميخواست بخواند.»، «امروز درگذشت فريدون فروغي است. خودتون رو مهمون كنين به شنيدن: ۱.قريه ۲. ديوانه من ۳. يار دبستاني»، «از نظر شخصي من؛ فريدون و فرهاد دو استوانه بزرگ موسيقي اين سرزمين بودند كه هر دو نيز سرنوشتي عجين شده با تنهايي داشتند»،«اسطورهاي كه رفيق تنهاييها بود»، «رها كنيد بزرگواران. فريدون فروغي از دست همين شماها دق كرد و مرد»، «اگه قرار بود قصه زندگيم رو بنويسن اول تا آخرش بايد فريدون فروغي روش ميخوند. خشدار و غمگين، عاصي و خسته »، «كاش صدام صداي فريدون فروغي بود»، «يكي ديگه از انگيزههاي درس خوندم اينه كه دكتر بشم پول در بيارم كه با پولم يه گرامافون بخرم و بزارم كنار شومينه خونم، آهنگاي ويگن و فريدون فروغي و ... رو با اون گوش بدم»، «اتاق خالي رو با نواي فرهاد و فريدون فروغي پر ميكنم و لذت دنياس واقعا» و«خوب فكرام رو كردم اگه قطعات موسيقي وزن داشتن و من اجازه داشتم از كل تاريخ موسيقي پاپ ايران فقط يه قطعه رو بذارم توي چمدونم با اشك و آه از روي همه اون ترانههاي بينظير رد ميشدم و ترانه گرفتار فريدون فروغي رو برميداشتم به خصوص اونجاش كه ميگه اما لحظهاي رسيد...».