• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4485 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۸ مهر

شعر طنز

لیلای مجازی

نیمه‌شب مجنون نمازش را شکست

با وضویش پای «اینترنت» نشست

عشق لیلی بس‌که مستش کرده بود

شب‌نشین و نِت‌پرستش کرده بود

کِیفش آن‌شب بود از هر حیث کوک

رفت با فیلترشکن در «فیس‌بوک»

زود سرویس چَتَش را باز کرد

خواند لیلی را و چت آغاز کرد

گفت: ای مَهروی چشم‌آبی سلام!

کیفَ حالک، لیلی زیباکلام؟

ای دلیل بی سر و سامانی‌ام

دلبر دُردانه مامانی‌ام!

ای فرزندانم همه‌ قربان تو

فالوورهایم بلاگردانِ تو

تو کجایی تا شوم من همسرت

کام جویم تا قیامت از برت

دست ‌اندازم به دور گردنت

دربیارم خستگی را از تنت

ای عروسِ خوشگل و نازِ ننه‌م!

نیمه‌ گم‌گشته‌ام، عشقم، زنم!

گفت لیلی: گرچه خوارم می‌کنی

فحش‌های زشت بارم می‌کنی

لیک باید راز من را بشنوی

بعد از آن با حفظ آرامش روی

گول خوردی، بنده لیلی نیستم

حال خواهم گفت اصلا کیستم

نیستم لیلی و نامم جاسم است

روز و شب بیکارم و گوشی‌به‌دست

آن‌که عکسش در پروفایل من است

دختری امریکایی و مانکن است

چون فِرند من نمی‌شد دختری

گفت با من از خودم بی‌مخ‌تری

گر شوی دختر تو را «اد» می‌کنند

صفحه‌ات را لایک بی‌حد می‌کنند

تا بلایکندم همه، «لیلی» شدم

ساختم یک دلبر ناز از خودم

حال که واقف شدی بر شرح ‌حال

هرچه می‌خواهد دلِ تنگت، بنال!

گفت مجنون: خاک عالم بر سرت!

ای حرامت باد شیر مادرت!

گرچه می‌کردم دعا یارم شوی

همسر محبوب و دلدارم شوی

می‌کنم زین‌پس دعاهایی دگر

داغ دل بینی، زنی جِزِّ جگر!

کاش تیر غیب در چشمت رود

کاش از رویت تریلی رد شود

می‌کنم اینک تو ناکس را بلاک

از خدا خواهم بخوابی زیرِ خاک!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون