پل پيروزي
فريدون مجلسي
كلنگ احداث راهآهن سراسري ايران در 23 مهر 1306 در ايستگاه كنوني راهآهن تهران به زمين زده شد. اقدامي كه در آن شرايط فقر و عقبماندگي بسيار جسورانه مينمود. در شرايطي كه ايران نيازهاي برآورده نشده بسيار داشت چه چيزي موجب شد براي اين سرمايهگذاري گزاف اولويت قائل شوند و هزينه آن چگونه تامين شد؟ دلايل متعدد بود. راهآهن در اروپا از زمان ناصرالدين شاه قاجار احداث شده و به سرعت به وسيله اصلي حمل بار و مسافر در شبكه بزرگي ميان شهرهاي اروپايي بدل شده بود. ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه در سفرهاي خود به اروپا سوار آن شده و آرزومند راهاندازي آن در
ايران بودند.
احتشامالسلطنه در سالهاي بعد از 1871 ميلادي، سفير ايران در برلين بود، يعني پس از آنكه آلمان ناپلئون سوم را در فرانسه شكست داده و آلزاس و لورن را ضميمه خاك خود كرده بود، در خاطرات خود مطلبي به اين مضمون مينويسد: در ترني همراه وزير خارجه آلمان در معيت مظفرالدين شاه از فرانسه عازم آلمان بود كه بايد از مسير آلزاس و لورن ميگذشت. مظفرالدين شاه كه همچون پدرش در دل احساس محبتي نسبت به فرانسه داشت به احتشامالسلطنه ميگويد به وزير خارجه آلمان بگويد كه مايل نيست از سرزمينهايي كه آلمان از فرانسه گرفته است، بگذرد و دستور دهد قطار از مسير ديگري برود! وقتي احتشامالسلطنه مطلب را به وزير خارجه آلمان ميگويد معلوم است كه خشمگين ميشود و ميگويد به اعليحضرت بگو راهآهن كالسكه نيست كه مسيرش را به دلخواه عوض كنيم.
ضمنا اعليحضرت در راه سفر به اروپا از ميانه قفقاز عبور فرمودند كه سرزمينهاي جدا شده از مملكت خودشان بود كه بيشتر جاي ناراحتي داشت. سفير بيچاره كه نميدانست چه بگويد، به مظفرالدينشاه دلگرمي ميدهد كه قول دادند مسير را عوض كنند و پس از بيدار شدن او گزارش ميدهند كه از راه ديگري وارد آلمان شدهاند.
باري، علاقه به ساخت راهآهن در زمان ناصرالدينشاه منجر به احداث ماشين دودي شاه عبدالعظيم شد. بعدها روسها هم براي رفت و آمدهاي نظامي خود خطي از جلفا به تبريز كشيدند و انگليسيها هم براي نيازهاي خودشان خطي از زاهدان به ميرجاوه در بلوچستان هند كشيده بودند. عثمانيها پنجاه سال زودتر از ايران در بخش بزرگ اروپايي آن زمان خطوط راهآهن احداث كردند كه بعدا به داخل آناتولي و به بغداد گسترش دادند. احساس رقابت با عثماني نيز از دلايل علاقه ايرانيها به احداث راهآهن بود.
زماني كه رضاخان سردار سپه به نخست وزيري رسيد، براي غلبه بر سركشيهاي شيخ خزعل چاره را در لشكركشي ديد و با توجه به اينكه راه دستيابي از مسير غرب موجود نبود، ناچار شد شخصا از طريق اصفهان و با عبور از كوههاي زاگرس با زحمت نيروهايش را به خوزستان برساند. در آن سفر نظامي اهميت احداث راهآهن و راه شوسه براي دستيابي مستقيم به خوزستان را به خوبي دريافت. به همين دليل با فراهم آوردن امكانات چهار سال بعد ساخت راهآهن آغاز شد كه 11 سال بعد در سال 1317 بخش اصلي آن افتتاح شد. مهمترين مساله در دوران فقر تامين بودجه بود. در آن زمان قوت اصلي اكثر ايرانيان را نان و پنير و چاي
تشكيل ميداد.
بنابراين با بستن ماليات بر هر كيلو قند و شكر و چاي درآمد مستمر و مطمئني براي تامين هزينههاي احداث راهآهن تامين شد. با گرايش تدريجي سياست رضاشاه به سمت آلمان، اين كار با همكاري شركتهاي آلماني و متحدان دانماركي [شركت مهندسي كامپساكس) و پيمانكاران ايتاليايي به صورت جديتر سرعت گرفت. شايد آلمانها فكر ميكردند كه با گرفتن استالينگراد به جنوب قفقاز سرازير خواهند شد و سپس با استفاده از اين راهآهن خودشان را به آبادان خواهند رساند و با دستيابي به منابع نفت ايران، انگليس را از منبع اصلي تامين سوخت محروم خواهند كرد. اما سرنوشت طور ديگري رقم خورد. سه سال بعد اين شوروي و انگليس بودند كه ايران را اشغال كردند و بعد از امضاي پيمان اتحاد و با ورود امريكا به جنگ از همين راهآهن براي رساندن كمكهاي نظامي و ملزومات به جبهه روسيه بهره بسيار بردند كه در پيروزي متفقين سهم مهمي داشت و به همين دليل آن را پل پيروزي
ناميدند.
بودند كساني كه يا با احداث راهآهن مخالف بودند يا براي راهآهني در مسير غرب به شرق اولويت قائل بودند، اما توجه نداشتند كه اولا اقتضاي استراتژيك و دسترسي سريع به مرزهاي غربي و جنوبي مسير شمال و جنوب را اجتنابناپذير ميكرد و هم تجارت دريايي ايران از اين طريق در كوتاهترين فاصله خرمشهر را به تهران متصل ميساخت. استفاده از اين مسير در جنگ صدامي نيز مهر تاييد ديگري بر اين گزينش منطقي زد.