وزير و تنبيه دانشآموز يزدي
محمدرضا نيكنژاد
در پي تنبيه بدني يك دانشآموز يزدي وزير آموزش و پرورش در توييتي ضمن عذرخواهي از خانواده دانشآموز نوشت: «همراه با همه معلمان عزيز كه رسولان عشق و خويشتنداري هستند از اتفاقاتي همچون حادثه تلخ تنبيه بدني احساس شرمساري دارم. دستور بركناري فرد خاطي و معرفي به هيات تخلفات را دادم. اينگونه وقايع تحمل نخواهد شد.» اين توييت مورد توجه برخي كنشگران مدني- سياسي قرار گرفت و يكي از شاخصترين اصلاحطلبان با بازنشر اين توييت نوشت: «دستمريزاد به وزير آموزش و پرورش براي اين توييت و موضع مسوولانه».
پيش از ورود به موضوع اصلي يادداشت يادآوري نكتهاي ضروري است. تنبيه بدني در كشور و به دنبال آن در ساختار آموزشي ريشهاي چندهزار ساله دارد. بنابراين خشكاندن ريشههاي آن نياز به تلاشهايي ساختاري و گسترده دارد. تا هنگامي كه جامعه از شهروندان و رسانهها و كنشگران مدني گرفته تا بخشهاي گوناگون حاكميت، تلاشي هماهنگ و همهجانبه را آغاز نكنند از ميان برداشتن تنبيه بدني در مدرسه و البته جامعه امكانپذير نيست يا بسيار بسيار ديرياب است.
اما ضمن محكوم كردن هر گونه تنبيه بدني در آموزش و پرورش از جمله تنبيه دانشآموز يزدي، اكنون به موضوع اصلي پرداخته ميشود.
1- خشونت در آموزش و پرورش تنها از سوي معلم و معاون و مدير نسبت به دانشآموز نيست؛ بخشي از اين خشونت به دليل ناكارآمدي آموزش، عدم تناسب درونمايههاي آموزشي با زندگي روزمره دانشآموزان، شمار بالاي كلاسها و فشار آن بر دانشآموزان و معلمان، تراكم بالاي كلاسها و... سرراست به دانشآموز و معلم اعمال ميشود. نگارنده خود دستكم دو بار در مدرسه شاهد سكته معلم در كلاس و درگذشت يكي از آنان بودهام. سكتهاي كه پيامد فشارهاي روحي و جسمي است. بيگمان ميتوان انتظار داشت كه وزير به خاطر نبود امكانات و شرايط درخور و ناتواني در تهيه معموليترين نيازهاي آموزشي افزون بر عذرخواهي از دانشآموزان و خانوادههايشان از معلمان نيز عذرخواهي كند. سالانه در جادههاي كشور صدها معلم در مسيرهاي رفتن به محل كار يا بازگشت دچار حادثه شده و دهها نفر از آنان كشته و زخمي ميشوند. آيا وزير حاضر به همدردي و دلجويي از خانوادههاي آنان شده يا ميشود؟ از پيگيريهاي پزشكي و دارويي و پيامدهاي پس از حادثه ميگذريم! آيا وزير حاضر است به خاطر ناكارآمدي ساختار آموزشي كه سالانه بر آينده ميليونها دانشآموز اين كشور سيلي ميزند، عذرخواهي كند؟ دانشآموزاني كه در دوره آموزش خويش آنچنان كه بايد نه شادند و نه شادي را ميآموزند،نه شهروندند و نه شهروندي را ميآموزند و...
2- اما گلهاي از كنشگران مدني- سياسي! همچنان كه تاكيد شد، بسيار هم عالي كه از توييت وزير خرسند شده و آن را بازنشر داديد. اما بد نيست همين حساسيت و حتي كمتر از اين را نسبت به كل ساختار آموزشي هم داشته باشيد. آيا خبر داريد كه آموزش و پرورش كم و بيش نيمي از بودجهاش، كسري بودجه است؟! آيا ميدانيد روزانه 13 و نيم ميليون دانشآموز به خاطر ناكارآمدي اين ساختار سيليها و لگدهاي آموزشي و پرورشي ميخورند؟! آيا در جريان هستيد كه حقوق همه معلمان زير خط فقر است و براي گذران زندگي حتما بايد شغل دوم و حتي سوم داشته باشند؟ آيا خبر داريد كه هر روز در رسانهها خبر پرداخت معوقات معلمان منتشر ميشود و تقريبا از هر ده وعده تنها يكيشان، آن هم نصفه و نيمه عملي ميشود؟! آيا كليپي كه دانشآموزان تنومند و جوان با معلم بازنشسته60- 70 سالهشان درگير شده و او را به شدت مسخره ميكنند، ديدهايد؟ بازنشستهاي كه براي داشتن حداقل زندگي تن به حقالتدريس با اعمال شاقه داده است! آيا خبر داريد كه دستكم 17- 16 هزار معلم خريد خدمات آموزشي با حقوقي زير حداقل دريافتي وزارت كار در نابرخوردارترين مناطق كار ميكنند و ماهها و گاه بيش از يك سال دريافتي ندارند؟ آيا ميدانيد 98 درصد بودجه آموزش و پرورش صرف هزينههاي جاري ميشود و تقريبا چرخ هيچ مدرسهاي بدون كمكهاي دلبخواهانه زوركي! نميچرخد؟ آيا ميدانيد امسال هم مانند 5 سال گذشته پس از هزاران بار وعده براي اجراي رتبهبندي و افزايش چندرغاز پرداختي آن، باز هم اجراي آن به سال ديگر موكول شد؟ اين وعدههاي بيبنيان سوهان هميشگي است بر روح و روان معلم! آيا ميدانيد كه معلمان به عنوان يكي از سه محور آموزش هر روز از شرايط مادي و غيرمادي اين وزارتخانه سيلي ميخورند؟ آيا...
از اينرو شايد بدك نباشد كه كنشگران رسانهاي، مدني و سياسي، نه براي معلم كه براي ميليونها دانشآموز بيگناه، در اين موارد هم حساسيت داشته و از وزير و دستاندركاران توضيح بخواهند.
آموزگار