برشهايي از زندگي مالرو
مرتضي ميرحسيني
يك: آندره مالرو ميگفت كه «گذشت هزاران سال كافي نبوده است تا به انسان بياموزد كه چگونه شاهد مرگ باشد.» گويا خودش بسيار به مرگ ميانديشيد و ذهنش با پاسخهايي كه هنرمندان اقوام و ملل مختلف در گوشه و كنار جهان به «مساله مرگ» داده بودند، درگير بود. اما چيز ديگري هم بود كه مالرو را عميقا متاثر ميكرد و به ذهن و روح او پنجه ميكشيد. در سال زمستان 1944 نوشت: «بيست سال است كه من درباره اردوگاهها ميانديشم. وحشت و شكنجه، در زماني كه هنوز مردم خبري جز زندان اعمال شاقه نداشتند، تقريبا در همه كتابهاي من آمده است. تجربه شخصي خودم تقريبا هيچ است... و به هر حال مرادم تجربه نيست، بلكه يگانه گفتوگويي است كه پرمعنيتر و عميقتر از گفتوگوي انسان با مرگ است.»
دو: آندره مالرو، سوم نوامبر 1901 در پاريس متولد شد. تا اوايل جواني از فضاي غني فرهنگي و هنري زادگاهش بهره برد، اما بعد مسافرت و تجربهاندوزي را برگزيد و شرق و غرب دنيا را از نزديك به چشم ديد. از چين تا اسپانيا، در تجربه شورش خونين و جنگ داخلي با مردم اين كشورها شريك شد و در جنگ دوم جهاني هم با نهضت مقاومت ملي فرانسه همكاري كرد. اواخر دهه 1950 به ژنرال شارل دوگل نزديك و با برنامههاي او همراه شد و به پيشنهاد او وزارت فرهنگ كشورش را به دست گرفت. هرچند دوگل گاهي به بياعتنايي به افكار عمومي فرانسويها متهم ميشد، خود مالرو، ژنرال را مدافع مصمم مردم فرانسه ميديد و به آن جمله او استناد ميكرد؛ «حكومتي كه دير يا زود حقانيت خود را بر دفاع از ملت استوار نكند، محكوم به فناست.»
سه: مالرو در سياست از تخيلات هنري و آرمانگرايي رمانتيك فاصله ميگرفت و با واقعيت مواجه ميشد؛ «هر رييس مملكت يا رييس دولت مجبور است كه دير يا زود مصلحت سياسي را در نظر بگيرد و سپس سرپوشي از ارزشهاي مخاطبش يا از كهنترين ارزشهاي مردم كشورش (كه غالبا ارزشهاي خود او هم هست) بر آن بگذارد... من ديدهام كه كمونيستهاي روسي به ارزشهاي كليساي ارتدوكس استناد ميكردند و كمونيستهاي چيني به ارزشهاي حكمت كنفوسيوس و فقط نام آنها عوض شده بود و بس و نيز ديدهام كه واژگان دموكراسي را همه به كار ميبرند.» يا آنجا كه يكي از عميقترين باورهاي خود را از زبان يكي از شخصيتهاي اصلي رمان اميد بيان ميكند: «عمل را با معيار عمل بايد سنجيد. انديشه سياسي عبارت است از مقايسه يك چيز عيني با يك چيز عيني ديگر، مقايسه يك امكان با امكان ديگر... آزادي شما انتخاب ميان اين سازمان و آن سازمان است و نه ميان اين سازمان و فلان رويا و آرزو.»
چهار: آندره مالرو نويسندهاي بزرگ و بيشك يكي از بزرگترين نويسندگان قرن بيستم بود. به قول مترجمان فارسي كتاب ضدخاطرات (ابوالحسن نجفي و رضا سيدحسيني): «موضع سياسي مالرو بارها از جانب جناح راست و جناج چپ به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است، اما ارزش آثار او را، صرفنظر از خردهگيريهاي خصمانه و زودگذر، همه پذيرفتهاند.» او «ميخواست عميقا خود را بشناسد و با زندگي و آثارش ثابت كند كه انسان اگر در جستوجوي آرمانهاي بزرگ و در عين حال شريك در رويدادهاي زمانه باشد، ميتواند از حد خود فراتر برود.» مالرو 23 نوامبر 1976 از دنيا رفت.