درنگي بر جايگاه شاپور بنياد در شعر معاصر به بهانه هفتاد و دومين زادروزش
شاعري كه مرگ را وصله تنش ميخواست
بهنود بهادري
با كمي احتياط ميتوان گفت از نيما تا اواخر دهه 40 كمتر شاعري در شعر معاصر فارسي توانسته است بدون اينكه نامش ذيل جريان يا گروهي قرار بگيرد مورد توجه اهالي ادبيات(منتقدين، شاعران و مخاطبان) واقع شود. اگر نمونههايي هم بوده غالبا شاعراني بودهاند كه با تغيير منظرگاه زيباييشناسيشان به نفع عامگرايي، چشم بر كيفيت بستند.
البته نامهايي چون كدكني، قيصر امينپور، هرمز عليپور و سيدعلي صالحي بعد از خروج از موج ناب را ميتوان از استثنائات قاعده بالا دانست.
شاپور بنياد، شاعري است كه از ويژگيهاي دو جريان شعري «شعر ديگر» و «حجم» در شعرش بهره ميبرد. تغزل و مرگانديشي را از شعر ديگر و زبان و اجرا و گاهي فرم را از شعر حجم. همين قرار گرفتن بين دو جريان شايد از دقيق و مبسوط پرداخته نشدن به شعرش توسط منتقدين موثر بوده باشد. در دهه 50 نشر «پنجاه و يك» توسط بيژن الهي با چاپ چند دفتر شعر و شعر ترجمه با يونيفرم مشترك، بيبيانيه يا مانيفستي سعي در نشان دادن افقهاي مشتركي داشت كه نماد يك نوع زيباييشناسي در ذهن مخاطب باشد. بعد از تعطيلي نشر «پنجاه و يك» و كمكار شدن بيژن الهي و نامهاي آن جريان، دو بار البته با تفاوتهايي سعي شد با عكسي دستهجمعي با همان روش(يك يونيفرم مشترك) البته با گاردي بازتر، جريان شعر ديگر و جريانهاي نزديك به آن بازتوليد شود. يكي مجموعه شعر و داستاني تحت نام «حلقه نيلوفري» و دوم چاپ 3 دفتر شعر با نام «شعر به دقيقه اكنون».
بنياد با وسواس و دقت فراوان سعي در انتخاب شعرهايي كرد كه به لحاظ شعري همه آن مجموعهها، دفتر شعرهايي موفق و كامل بودهاند. برخي از آن شعرها اگرچه خويشاوندي با جريان «شعر ديگر» و «حجم» نداشتند اما از برجستهترين شعرهاي آن دوران بودند؛ مثل مجموعه شعر «گُل بر گستره ماه» از براهني. اين انتخابها چه در شعر و چه در داستان تحت عنوان «حلقه نيلوفري» در نشر نويد شيراز به چاپ رسيدند.
در شعر بنياد دو موضوع به موازات هم پُرقدرت و حذف نشدني پيش ميرود: عشق و مرگ. در تمامي مجموعههاي انتخابي او كه متن ملاك بوده و نه رابطه، اين دو عنصر با كيفيتها و اجراهاي متفاوتي حضور پُررنگي دارند. رفتار شاپور بنياد و ميراثي كه از خود به جاي گذاشت در نشر نويد شيراز تحت عنوان با همان نام معروف «حلقه نيلوفري» ماندگار است و نقش او در شكل دادن به اين مجموعه گويا از شعر خود بنياد كه ميتوانست نزد مخاطب معرف او باشد، جلوتر قرار گرفته است. در حالي كه شعر او در زبان و فرم يگانه و با صلابت است. اين از تبعات شعر شاعري است كه در نوشتن تمام سعياش بر استقلال بوده است. بر خلاف اين سالها كه استقلال جاي خود را به گروهي نوشتن براي ديده شدن داده است.
بيشك اگر بنياد را وراي نقش او در شكل دادن به «حلقه نيلوفري» كه يك پيشنهاد است، ببينيم يعني زيبايي شعر او در فرمها و زبانهاي متفاوت مورد توجه ما قرار بگيرد و نه ارايه يك نظر يا جا انداختن يك جريان، آن وقت شعرش در نگاه ما گسترش بيشتري خواهد داشت. شعري روان با ته رنگ تغزل و بعضا پرداخت به عشق بدون پيچيدگيهاي شاعران شعر حجم كه ميتواند مخاطب نه چندان حرفهاي را هم اقناع كند: «دستي به سوي تبسم رها شد و نيلوفري شكفت/ تو آمدي، تو/ آخر چگونه نرويد/ گل از سم آهو» (چند شعر در وادي عشق و چشم) .
اشاره كردم كه مرگ و مرگانديشي از عناصر پُربسامد شعر اوست. شاعري كه با مرگ ميانديشيد و مينوشت: «اي كاش/ غلامي داشتم و/ مرگ را/ وصله تنم ميكرد» (مرگ-تابلو).
امروز و براي معرفي و پرداختن به شاعران كمتر شناختهشده، خلأ كساني چون منوچهر آتشي، شاپور بنياد، اسماعيل نوريعلأ و... كه به استعدادهاي ناشناخته ميپرداختند كاملا حس ميشود. كساني كه بيچشمداشت يا رابطه سعي در معرفي و نشر آثاري داشتند كه صاحب تريبون نبودند. نويسنده اين سطرها معتقد است منتقديني كه امروز دست به قلم دارند بايد در پرداختن به جنبههاي زيباييشناسانه شعر شاپور بنياد، همتي جدي به خرج دهند تا مخاطب خسته امروز شعر، مشتاق خواندن و لذت بردن از شعر او شود. نوشتم مخاطب «خسته». چون مثلا چاپ اول مجموعه شعر «مرگ-تابلو» از بنياد در سال 1369 به تيراژ 3 هزار نسخه رسيد در حالي كه امروز اكثر مجموعهها در بهترين حالت تنها در هزار نسخه منتشر ميشوند.