• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4522 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۷ آذر

يك سكه در دو جيب

اسدالله امرايي

«يك سكه در دو جيب» نوشته علي‌اصغر شيرزادي پس از چهارده سال تجديد چاپ شد. علي‌اصغر شيرزادي، نويسنده و روزنامه‌نگار پيشكسوت و گزيده‌كاري است كه كلماتش سنجيده و باردار است. «يك سكه در دو جيب» تجربه‌اي در مسير شاعرانگي‌هاي تلخ و غمبار و گاه مضحك و رعب‌آور است. اين مجموعه داستان، حاصل درنگ علي‌اصغر شيرزادي بر مناسبات انساني است؛ حكايتي از تلاش‌هاي از پيش باطل‌شده براي رهايي از سوءتفاهم‌ها و تنگناها؛ تنگناي موقعيت‌هايي كه شأن زندگي بشري را به ‌شدت فرو كاسته‌اند. يك نقش و دو نقش، تاريك‌تر از آبي، روز كوتاه خاكستري، اندوه، خروس و يك سكه در دو جيب عنوان شش داستان اين مجموعه است: «صدا كه بلند شد، رفتيم به ايوان و زير سفال‌هاي كج سقف ايستاديم. گردن كشيديم و در چهار تاق شده حياط را نگاه كرديم. توي سرماي كولي‌كش تنگ پسين، دو تا عمله بومي مهندس مسيو مظفر را از جيپ زرد شركت پايين كشيده بودند و داشتند مي‌آوردندش. خركشان و تلوتلوخوران، از باريكه راه ميان بيدها، روي لايه برفي كه تازه نشسته بود انگار همديگر را هل مي‌دادند و زيرجلكي مي‌خنديدند و حرف‌هايي مي‌زدند كه پشت بخار دهان‌هاشان گير مي‌كرد و محو مي‌شد».علي‌اصغر شيرزادي از سال ۱۳۵۲ در روزنامه اطلاعات مشغول به كار شد و تا پايان دوران مطبوعاتي‌اش در اين روزنامه قلم زد و سمت‌هاي گوناگوني را بر عهده داشت. نخستين داستان او سال ۱۳۴۰ در مجله فردوسي منتشر شد. معروفترين اثر شيرزادي رمان «طبل آتش» است كه بسيار بر نويسندگان نسل بعد از او اثر گذاشت. «نشسته در غبار»، «غريبه و اقاقيا» و «هلال پنهان» از ديگر آثار مشهور شيرزادي است:

«باد دو‌لبه‌ پالتو درازش را دور پاهايش مي‌پيچاند. سرآستين خالي را توي جيب سمت چپ چپانده‌اند. كنار پايه سيماني پل سيدخندان مي‌ايستد. پاكت سيگار را از جيب سمت راستش درمي‌‌آورد. رهگذري به او تنه مي‌زند و مي‌گذرد. نمي‌تواند سيگارش را با يك دست روشن كند. خم مي‌شود و روي زمين دنبال قوطي كبريتش مي‌گردد. سيگاري روشن را ميان دو لبش نگه مي‌دارد. درجا مي‌چرخد و تند و ناشيانه يك كپه دود از دهنش بيرون مي‌دهد. برمي‌گردم و پشت سرم را نگاه مي‌كنم. دست‌هام مجله‌اي را لوله مي‌كنند. مجله را تهديدكنان در هوا تكان مي‌دهم. فاصل سيگارش را پرت مي‌كند و با دست سالمش يك دفترچه مشق از جيبش درمي‌آورد. شلنگ مي‌اندازد و از جلو پيكان سفيدي كه به طرف او رانده مي‌شود تا زيرش بگيرد، به عقب خيز برمي‌دارد و تلوتلو مي‌خورد».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون